labkhand

نظرات خودتون درباره وبلاگ من بگید جون بانظرشما میخوام بهترین وبلاگ روبسازم منتظرم نظرات شما هستم
نویسنده: saeed ׀ تاریخ: دو شنبه 20 شهريور 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

1
نویسنده: saeed ׀ تاریخ: شنبه 18 شهريور 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

پهلوی

 
چگونگي تاسيس كنكاش (انجمن) موبدان تهران آيين

 

انجمن موبدان تهران يكي از نهادهاي ديرپاي زرتشتي است كه سال‌هاي درازي است به خدمات ديني مشغول است. شكل‌گيري اين انجمن در پي افزايش شمار زرتشتيان ساكن در تهران بود و نيازي كه آنان به خدمات گوناگون ديني داشتند. شمار زرتشتيان تهران به‌هنگام شكل‌گيري كنكاش موبدان تهران از مرز 3500تن گذشته‌بود و در ميان آنان تعدادي موبد و موبدزاده و خانواده آنان نيز از يزد و كرمان و ديگر نقاط زرتشتي‌نشين ايران به پايتخت آمده‌بودند.
در اوايل سال 1330 موبدان و موبدزادگان ساكن تهران به منظور بهبود بخشيدن به وضع موبدان و حمايت از منافع فردي و اجتماعي آنان جلساتي متعدد برپا كردند و در پايان اين گردهمايي‌ها تصميم گرفتند كه سازماني به نام كنكاش موبدان تهران تاسيس كنند. با اين تصميم اساسنامه و مرامنامه مربوطه را تنظيم كردند و بالاخره در جلسه‌اي كه در روز دوازدهم مهرماه 1330 با حضور 27تن از موبدان و موبدزادگان مقيم تهران برپا شده‌بود، مرامنامه و اساسنامه تنظيمي خوانده‌شد و مورد تصويب قرارگرفت. سپس اخذ راي به عمل‌آمده و يازده‌تن افراد نام‌برده زير به عنوان اعضاي اولين دوره كنكاش موبدان تهران انتخاب شدند.
روانشاد رستم موبد خدابخش ماونداد (رييس) – روانشاد فريدون موبد رستم صداقت (نايب رييس) موبد اردشير موبد هرمزديار آذرگشسب (دبير)- روانشاد اردشير موبد مهربان پرتوي (گزارش نويس) – آقاي رستم موبد بهرام زرتشتي (صندوقدار) – آقاي بهمن موبد شهريار موبد (حسابدار) – موبد فيروز دستور نامدار آذرگشسب – موبد رستم موبد دينيار شهزادي – مهندس بهمن موبد جمشيد جمشيدي – دكتر مهربان موبد شابهرام شهرويني و آقاي اردشير موبد خداداد موبد.
كنكاش موبدان تهران در نخستين دوره فعاليت دو ساله خود، اقدامات گوناگوني انجام داد كه از جمله مي‌توان به تهيه و تنظيم روش فعاليت يا آيين‌نامه اشاره كرد.
1- در واقع نخستين كار اين نهاد تهيه و تنظيم آيين‌نامه داخلي و به تصويب رساندن آن در مجمع همگاني موبدان و موبدزادگان مقيم تهران بود تا كنكاش بتواند برابر مفاد آن نشست‌هاي خود را برپا كند و ديگر خدمات را انجام دهد.
2- جلسات اوليه كنكاش به واسطه نداشتن محل معين در منزل يكي از اعضا برگزار مي‌شد، ولي در ماه دوم تاسيس اتاقي در منزل شادروان بهمن زين‌آبادي واقع در خيابان پهلوي سابق نزديك چهارراه منگل را اجاره كرد و صندلي‌هايي نيز با سرمايه كنكاش خريداري شد و جلسات بعدي مرتب در آن محل برگزار مي‌شد. اجاره محل كنكاش كه ماهانه مبلغ پانصد ريال تمام بود، از طرف روانشاد موبد فريدون صداقت پرداخت مي‌شد.
3- براي به ثبت رساندن كنكاش نيز در همان روزهاي اول اقداماتي انجام گرفت تا بالاخره در تاريخ 6/12/1330 پروانه رسمي به شماره 281 از سوي اداره شهرباني به نام كنكاش موبدان صادر شد.
4- به منظور اشاعه مذهب زرتشتي و راهنمايي بهدينان تصميم گرفته‌شد كه مجله‌اي در زير نام پيك كنكاش موبدان انتشار يابد و به‌طوري كه در صفحات 1 و 2 شماره اول پيك (دوره جديد) اشاره شده كلاً پنج شماره پيك در سال هاي 2-1331 انتشار يافت كه مورد استقبال گرم همكيشان عزيز قرار گرفت. ضمناً كنكاش در طول مدت دوره دوساله فعاليت خود براي روشن كردن اذهان همكيشان گرامي به سوالات مذهبي و اجتماعي آنان پاسخ‌هاي مقتضي مي‌داد كه اغلب آنها در شماره‌هاي پيك منعكس مي‌شد.
5- با انجمن‌ها و سازمان‌هاي زرتشتي چه در داخل ايران و چه در خارج باب مكاتبه را باز كرده‌بود و به‌ويژه از انجمن پارسي پنچايت در بمبئي تقاضاي ارسال كتاب‌هاي مذهبي كرد تا بتواند به ياري خدا كتابخانه‌اي براي استفاده عموم تاسيس كند. درخواست كنكاش مورد قبول واقع شده و 42 جلد كتاب‌هاي مذهبي از سوي پارسي پنچايت دريافت شد كه به‌طور موقت در محل كنكاش نگهداري مي‌شد.
آخرين نشست اين دوره دو ساله نيز در روز 22 آبان ماه 1332 برگزار شد.
منبع: پيك كنكاش موبدان تهران، شماره دوم
 


ادامه مطلب
نویسنده: saeed ׀ تاریخ: جمعه 29 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

سیاحت غرب
سیاحت غرب آقانجفی قوچانی، کتابی با یک میلیون تیراژ!
«سیاست ما عین دیانت ماست». وقتی سید حسن مدرس این جمله را در مجلس شورای ملی می‌گفت، کمتر کسی فکر می‌کرد پس لرزه‌های این حکم در ارکان نگره‌های کلان اجتماعی و سیاسی که در اوج خود منجر به پیروزی انقلاب اسلامی شد، هنر را هم بی‌نصیب نگذارد. ردپای حساسیت فزاینده‌ی هنرمندان در پرداختن خلاق به مضامین دینی را در سال‌های پس از آن، به وضوح می‌توان پی گرفت. در حالی که دین و عرفان، ستون فقرات پیکره‌ی تمام گونه‌های هنری در ایران بود، در سال‌های پس از مشروطه، ناگهان پرداختن به مضامین دینی، به نحو چشم‌گیری افت کرد. به استثناء دوران فراموش‌‌نشدنی جنگ، و به جز چند شاخه‌ی هنری که مستقیما از ارکان سیاسی ارتزاق می‌کنند، بسیاری از رشته‌های هنری مجبور به موضع‌گیری‌های مشابه با جریانات سیاسی و اجتماعی شدند. محصول هنراغلب تابعی شد از متغیرهای سیاسی. می‌توان بخشی از این رویکرد را مربوط به ورودی‌های اولیه دانست. سوسیالیسم و کمونیسم تولیدات ادبی خود را با ترجمه‌های جهت‌دار و بیشتر به منظور تغذیه‌ی شاخه‌های فرهنگی احزاب و جبهه‌های سیاسی منتشر کردند و ادبیات داستانی نوپای ایران نخستین گام‌ها را با رمان‌های روسی و بلوک شرق برداشت. آمریکا و اروپا هم، به سرعت جای خالی تفکرات لیبرال و سکولار را پر کردند تا بار دیگر الگوی تاریخی و همیشگی «زیرساخت‌های روسی و نتایج آمریکایی» در این عرصه نیز خود را نشان دهد.

با فرض این‌که صحت و سندیت «جهود کشان» را بپذیریم، می‌توان گفت ادبیات با محوریت مذهبی، از حدود ۱۲۸۰ شمسی آغاز شده است. هم‌زاد هنری مشروطه، رمان، به سرعت به موضوع مذهب و جهت‌گیری نسبت به آن رسید. پس از «جهود کشان» فقط رمان «یَکُلیا و تنهایی او» اثر تقی مدرسی تا به این پایه متأثر از دین بوده است. جریان بی فروغ ادبیات دینی در شهریور ۵۷ با رمان «شب هول» به نقطه‌ی اوج خود می‌رسد ـ بی گفت‌وگوترین نمونه‌ی مرتبط با این بحث که در زمینه‌ی تکنیک و نثر رمان تا آن روز، حرف آخر را می‌زند. در میان این‌ نام‌ها هستند آثاری که به موضوع دین پرداخته‌اند ولی محوریت موضوع و میزان توجه نویسنده به دین، تا این حد نبوده است. داستان‌ کوتاه و چند نمایش‌نامه هم از این دست باقی مانده است. اما موضوع این مقاله اثری استثنایی‌ست که کمتر درباره‌ی آن بحث شده است. کتاب «سیاحت غرب» را به عنوان متنی دینی و عامه پسند همگان می‌شناسند.

آیت الله آقا نجفی قوچانی، «سیاحت غرب» را در سال ۱۳۱۲ (سه سال پیش از نگارش بوف کور) نوشته و داستانی سوررئال بر مبنای احادیث و روایات اسلامی از زندگی پس از مرگ خلق کرده است. فقط بر مبنای اطلاعات موجود در کتابخانه‌ی ملی ایران، سی و هشت ناشر رسمی نزدیک به یک میلیون و دویست نسخه از این کتاب را چاپ کرده‌اند. هزاران نسخه از آن در طول سالیان، بی نام و نشان و ثبت نشده تکثیر شده. گستره‌ی چاپ و اقبال به این اثر تا حدی‌ست که کتاب‌شناسی آن را تقریبا ناممکن می‌کند. جز نشر کاغذیِ این کتاب، از موضوع داستان، بارها فیلم‌های بی‌نام و نشان و صدا تهیه شده و نسخه‌های بی‌شماری به صورت نماهنگ و فایل‌های دیداری و شنیداری، حتا برای پخش در تلفن همراه دست به دست گردیده تا امروز کمتر کسی دست‌کم نام این اثر را نشنیده باشد. این کتاب در دوره‌ی کوتاهی پس از انقلاب به عنوان کتاب درسی فوق برنامه به صورت جمع‌خوانی و تفسیر، تدریس شد که به دلیل آثار سوء روانی که در سنین نوجوانی بر مخاطب داشت به سرعت با مخالفت علماء و مسئولان مواجه شد. همه‌ی این عوامل بیانگر این واقعیت است که پرداختن به «سیاحت غرب» بسیار دشوار است. به دور از پیش‌فرض‌های ذهنی، نفرت طبیعی مخاطب از نمونه‌های فراوان «ادبیات تزریقی» که پس از آن نوشته شد و فارغ از همه‌ی اما و اگرها، چطور می‌شود چنین کتابی را که بیش از دویست ارجاع درون متنی و بینامتنی به روایات و آیات، در کمتر از صد صفحه دارد، بررسی کرد؟ اگر چه پس از انقلاب توجه چشم‌گیری به این کتاب شد ولی فراموش نکنیم این اثر چهل و پنج سال در دوران حاکمیت تفکری مخالف با خود دوام آورد و بخش عمده ای از شمارگان حیرت‌آورش را مدیون همان دوران است.
روایت «سیاحت غرب» با جمله‌ی «و من مُردم» آغاز می‌شود و به همین سادگی مخاطب را در نقطه‌ای متفاوت قرار می‌دهد. این جمله یکی از به یادماندنی‌ترین و عام و عوام پسندترین نمونه‌های آغاز طرح (Opening) است. تمام داستان بر اساس همین جمله در دنیای پس از مرگ می‌گذرد. نمونه‌های دیگری از چنین ساختاری در داستان وجود دارد ـ از «ارداویرافنامه»‌ی خودمان تا «پدروپارامو»ی دیگران. اما هیچ‌یک از این نمونه‌ها اعتماد به نفس راوی سیاحت را ندارند. طبیعت نوشتن از دنیای مردگان با تردید در لحن و بافت داستان همراه است اما نویسنده به دلیل تسلط زیادی که به جزئیات صحنه‌ها بر اساس متون اسلامی دارد و به دلیل ایمان خلل ناپذیر شخصی‌اش به مضمون داستان و تخیل یا شهودی که به بافت داستان دمیده، چنان متقن و قاطع سخن گفته است که مخاطب را مردد میان واقعی یا خیالی بودن اثر رها می‌کند. خودش در مقدمه‌ی کوتاهی ژانر داستان را گزارش نامیده. اما اطلاق نام «گزارشات برزخی» به این دلیل پذیرفتنی نیست که دست کم تا این لحظه هنوز قیامت فرا نرسیده، در حالی‌که داستان با قیامت تمام می‌شود و همین دلیلی بر حضور پررنگ عنصر تخیل در کتاب است. قصد من دراین یادداشت خلاصه نویسی یا تحلیل داستان «سیاحت غرب» و یا حتا ارزش‌گذاری ایدئولوژیک در مورد کتاب نیست. کما این‌که در بررسی خط سیر ادبیات دینی از «جهود کشان» در کنار چنین کتابی یاد کردم که به وضوح در تقابل با یکدیگرند. نکته‌ای که به نظرم یکه و بی‌مانند آمد این است که سیاحت غرب توانسته به نفع داستان و مضمون از متون ایدئولوژیک و دینی فراتر رود. آن‌چه سیاحت را از بسیاری نمونه‌های مشابه مجزا می‌کند، خلاقیت آقا نجفی در پیش‌برد داستان و استفاده از اِلمان‌های نوین داستانی‌ست که برای لحظاتی به طنز و کنایه نیز نزدیک می‌شود. خواننده‌ی فرهیخته نگاه منتقد و بی رحم آقا نجفی را تا به آن‌جا با چشم‌های گرد شده پی می‌گیرد که راوی، بهشت را به هم می‌زند و از رسول خدا و ائمه و شهدا انتقاد می‌کند که چرا در بهشت نشسته‌اید و عیش و نوش می‌کنید در حالی که امام زمان در زمین آواره و نالان است از اندوه جماعت. رسول خدا از طریق مانیتور موجود در آن‌جا با خدا تماس می‌گیرد:
«و ما همچون شتران تشنه که بر آب ورود کنند، در اطراف آن لوح [مانیتور خودمان!] که کلمات پیغمبر کپیه می‌شد ازدحام نموده، از نکات و اشارات آن کلمات فهمیدیم که میل دل پیغمبر به طرف ما می‌دود و به بعضی ملاحظات، وسط ریسمان را گرفته [میانه روی می‌کند] و امیدواری کلی حاصل نمودیم که شاهد مقصود [ظهور قائم] را به زودی در آغوش خواهیم درآورد و همان‌طور در روی آن لوح به صورت ازدحام و پهلو زدن و فشار یکدیگر با صورت‌های برافروخته، از خوشحالی منتظر جواب حق هستیم که جواب پیغمبرش را چه خواهد داد. چه میل دل پیغمبر به این طرف مشهود حق شود، و آن پیغمبر که قدرکم، حق را به جوش می‌آورد به جز رواکردن حاجت جوابی برای حق نگذاشت و مقداری حق متعال در جواب پیغمبر تأمل و سکوت نمود، گویا تردید دارد در جواب». (ص۷۹) [۱]
...
تعامل بینامتنی سیاحت غرب با متون اسلامی به آیات و احادیث محدود نمی‌شود و به تناوب، هر جا که آقا نجفی احساس کرده نثر به دلایلی از بیان احساس‌اش عاجز شده به نظم روی آورده و از ابیات شعرای گوناگون بهره گرفته است. نثر آقا نجفی طنز ظریفی دارد. تا حدی که شائبه‌ی کج فهمی ایجاد می‌کند اما شهامت در به کار گیری طنز بر بستر چنین مضمون خطرناکی به ویژگی مضاعفی برای سیاحت تبدیل شده است. به این صحنه‌ها دقت کنید:
« خواهی نخواهی در شب جمعه رفتم به سر منزل اهل بیت خودم، دیدم عیال شوهری اختیار نموده [از نظر زمان داستانی حدود یک ماه پس از فوت راوی] و مشغول شئونات اوست، اولادم نیز متفرق شده‌اند. مدتی به شاخه‌ی درختی نشستم، مأیوس شده برخاستم روی دیوار کوچه نشستم...»(ص۵۷)
«و علی‌الجمله چنان قال و قیلی [میان مؤمنین و بهشتیان] رخ نمود که صد درجه از حمام زنانه بدتر بود که غالباً حرفها مفهوم نمی‌شد و آنچه امر به سکوت و آرامی می‌نمودیم مفید نبود. تا اینکه فوج آقایان ملائکه وارد شدند به یک جبروت و طمطراقی که دیده‌ها خیره می‌شد...»( ص ۸۰)
و در صحنه‌ی گفت‌وگو با رئیس ملائکه (!) است چنین تحقیر آمیز سخن می‌گوید:
«پس اگر جناب‌عالی ما را از این مأمور به حق نهی می‌کردید حکم بر خلاف ما اَنزَلَ الله کرده بودید و مغضوب درگاه الهی می‌شدید و از این جهت امر به معروف و نهی از منکر واجب است بر کسی که بشناسد معروف و منکر را و امتیاز [تمیز] بدهد بین این دو را، تو هنوز خوب و بد را نشناخته و تمیز نداده، چطور می‌توانستی ما را از کاری نهی و به کاری امر کنی.» (ص ۸۴)
اگر به نثر، بانک لغات و شکل چینش جملات روحانیان هم عصر آقا نجفی نگاهی بیاندازیم این تفاوت نثر بیشتر به چشم می‌آید. در روزگاری که پیچیده نویسی و استفاده از عبارات ثقیل عربی، نشان‌گر علم و تقوای خطیب بود، آقا نجفی نثری خوش‌خوان و توصیفاتی به شدت داستانی به کار برده. تکنیک «توضیح صحنه در حرکت»، یکی دیگر از مهارت‌های آقا نجفی‌ست که به سرعتِ اطلاع رسانی در داستان کمک کرده است.
«سیاحت غرب» به این دلیل رمان است که به تمام معنا جهان داستان خلق کرده و تمام ویژگی‌های داستان را دارد. هیچ کس از زندگان، دنیای پس از مرگ را ندیده است. اما سیاحت غرب از خط اول وارد این دنیا می‌شود و در انتها به دلیل شورش در بهشت و دعاهای ائمه و پیغمبر و تماس‌های مکرر از طریق «تلفن‌خانه» با «عرش اعلی» و «کمیسیون‌»های متعدد، حضرت قائم ظهور می‌کند.
ساختار سه پرده‌ای (دراماتیک) مشخصی در اثر وجود دارد. بسط و گسترش و در نهایت گره گشایی و فرود دارد. از ورود به پاساژ‌های بی ارزش به روال معمولِ حکایات و قصه‌ها، اثری در این داستان نیست. هیچ صحنه‌ای بیش از دو صفحه کش پیدا نمی‌کند ایجاز در به کار گیری واژگان و طول صحنه‌ها از دیگر ویژگی‌های این اثر است. در واقع «سیاحت غرب» به سراغ خطوط قرمز می‌رود و با ظرافت آن‌ها را می‌شکند و عبور می‌کند.
تفکر مدیران فرهنگی روزگار ما درباره‌ی ادبیاتی که آن‌ را ارزشی می‌خوانند چنین است که نویسنده حق خیانت به منبع الهام و چهارچوب‌های خلل ناپذیر «ارزش» را ندارد. برای مثال وقتی نویسنده درباره‌ی ماجرای عاشورا می‌نویسد علاوه بر این‌که نباید سر سوزنی به گوشه‌های سؤال‌انگیز و خطرناک نزدیک شود بلکه باید نعل به نعل از اصل اسناد پذیرفته و تایید شده‌ی مراجع در این باره تبعیت کند. به این ترتیب، چنان که افتد و دانی، اگر دوهزار کتاب دیگر درباره‌ی واقعه‌‌ی عاشورا نوشته شود، دو هزار بدل از اصل خلق می‌شود و نهایت نوآوری نویسنده در مضامین دینی، یافتن زاویه دید و شخصیتی جدید برای روایت ماوقع است که البته آن‌هم باید مطابق با اسناد تاریخی باشد و چنین است بحث ادبیات جنگ که خودش موضوع پیچیده‌ی دیگری‌ست.
نکته جالب این است که قلل ادبیات آمریکای لاتین، روسیه و اروپا که سرچشمه‌ی تفکر بسیاری از فرهیختگان روزگار ماست، یکی در میان، در اختیار آثاری‌ست که یا مطلقاً موضوع دینی دارند و یا به شدت متأثر از چالش‌های نویسنده با موضوع دین هستند. از «پرنده‌های خارزار» و «مرشد و مارگریتا» و «نام گلسرخ» گرفته تا «رمز داوینچی»، صدها اثر درخشان، به مرور منحنی پر تنشی از توجه داستان نویسان به موضوعات دینی را ترسیم کرده‌اند که با اقبال و تحسین دیگران مواجه شده‌اند. اما وقتی قرار باشد خودمان سراغش برویم، محصول کار یا اثری مناسبتی و باسمه‌ای می‌شود یا انگشت اتهامات گوناگون، نویسنده را نشانه می‌گیرد.
هزاران سال است که عقاید دینی (اسلام وپیش از آن) بی‌ متولی و حتا با وجود مخالفت، در دل و جان این مردم رخنه کرده است. اگر آن‌همه سال کمبود و مخالفت نتوانست این ارزش‌ها را از پا بیاندازد، گویا همین چند سال زیاده‌روی و حساسیت‌های بیش از اندازه و رفتارهای سلیقه‌ای، تأثیر خود را در قالب افت چشم‌گیر آثاری اینچنینی و بی‌اقبالی هنرمند به خلق آثار فاخر دینی، به خوبی نشان داده است. پیشرفت و گسترش در عرصه‌ی هنر و فرهنگ نیازمند تحمل بالا و ریسک‌پذیری مسئولان است. وقتی در غیاب مؤلفه‌های راستین دینی، شاهد هجوم مردم به سمت سریال‌ها، فیلم‌ها و کتاب‌های گرفتار میان جادو و چیزی شبیه مذهب هستیم، به این نتیجه می‌رسم که روزگار بدتری در پیش است.

 
نویسنده: saeed ׀ تاریخ: جمعه 29 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

چیستان

 

 

1- آن چیست که یکی است و همیشه با تو است؟
2 - عجایب جنگل بی پایه دیدم، عجایب چادر بی سایه دیدم،

بدیدم صنعت پروردگارم، دوتا سوداگر بی مایه دیدم.

3- عجایب صنعتی دیدم در این دشت، درخت پرگلی بی سایه میگشت؟

4- آن چیست که از میان آب می گذرد، ولی خیس نمی شود؟
5- آن چیست که نمیتوانید ببینیدش، یا بچشیدش، یا با دستتان لمسش بکنید، ولی برای همه تان لازم است و همه جا هست؟

6 - آن جسم عجب چیست که بر چرخ پدید است

گه پرده ماه است و گهی حاجب شید است؟

7- نه دست دارد، نه پا دارد، از همه جا خبر دارد!

8- آن چیست که تا آسمان نگرید، اشکش روان نمی شود؟
9- آن چیست که نه دست دارد و نه پا، در همه جای زمین است و نمی رود به هیچ جا؟
10- آن چیست که نه دست دارد، نه پا، نه استخوان دارد، نه گوشت، ولی همیشه راه میرود و و هیچ وقت هم خسته نمی شود؟

11- آن چیست که خودش آب، دُشمنش آب؟
12- آن کدام دوبرادرند که در زیر یک کوه زندگی میکنند،و هیچ وقت خانه یکدیگر را نمی بینند؟

13- آن کدام شب تاریک است که در میان روز دیده میشود؟

14- این سر کوه، اَرّه اَرّه آن سر کوه، اَرّه اَرّه میان کوه، گوشت بره!

-

-

-

--

پاسخها
--

-

 1- خدا

 2- آسمان و خورشید و ماه

 3- آسمان پرستاره

4- نور

5- هوا

 6- ابر

7- باد

8- باران

9- خاک

10- آب جوی و رود

11- یخ

12- چشمها

13- سیاهی چشم

14- دندانها و زبان


ادامه مطلب
نویسنده: saeed ׀ تاریخ: جمعه 29 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

چیستان

1- آن چیست که یکی است و همیشه با تو است؟
2 - عجایب جنگل بی پایه دیدم، عجایب چادر بی سایه دیدم،

بدیدم صنعت پروردگارم، دوتا سوداگر بی مایه دیدم.

3- عجایب صنعتی دیدم در این دشت، درخت پرگلی بی سایه میگشت؟

4- آن چیست که از میان آب می گذرد، ولی خیس نمی شود؟
5- آن چیست که نمیتوانید ببینیدش، یا بچشیدش، یا با دستتان لمسش بکنید، ولی برای همه تان لازم است و همه جا هست؟

6 - آن جسم عجب چیست که بر چرخ پدید است

گه پرده ماه است و گهی حاجب شید است؟

7- نه دست دارد، نه پا دارد، از همه جا خبر دارد!

8- آن چیست که تا آسمان نگرید، اشکش روان نمی شود؟
9- آن چیست که نه دست دارد و نه پا، در همه جای زمین است و نمی رود به هیچ جا؟
10- آن چیست که نه دست دارد، نه پا، نه استخوان دارد، نه گوشت، ولی همیشه راه میرود و و هیچ وقت هم خسته نمی شود؟

11- آن چیست که خودش آب، دُشمنش آب؟
12- آن کدام دوبرادرند که در زیر یک کوه زندگی میکنند،و هیچ وقت خانه یکدیگر را نمی بینند؟

13- آن کدام شب تاریک است که در میان روز دیده میشود؟

14- این سر کوه، اَرّه اَرّه آن سر کوه، اَرّه اَرّه میان کوه، گوشت بره!

-

-

-

--

پاسخها
--

-

 1- خدا

 2- آسمان و خورشید و ماه

 3- آسمان پرستاره

4- نور

5- هوا

 6- ابر

7- باد

8- باران

9- خاک

10- آب جوی و رود

11- یخ

12- چشمها

13- سیاهی چشم

14- دندانها و زبان


ادامه مطلب
نویسنده: saeed ׀ تاریخ: جمعه 29 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

بلوغ در پسران

v

بلوغ درپسران


 

بلوغ یک دوره خاص و مشخصی است که از طریق بعضی تغییرات در تکامل و رشد فرد شناخته می شود . این تغییرات در هیچ زمان دیگری در طول حیات فرد اتفاق نمی افتد و ویژگیهای خاصی دارد که مهم ترین آنها عبارتند از :


 

الف ) بلوغ دوره کوتاهی را شامل می شود : بلوغ دوره نسبتاُ کوتاهی است و از ۲ تا ۴ سال طول می کشد و معمولاً به سه مرحله تقسیم می شود .


 

مرحله قبل از بلوغ :


 

در این مرحله صفات ثانویه جنسی پدیدار می شود ( پیدایش مو در صورت پسران و در ناحیه اندامهای تناسلی هر دو جنس و تغییر آهنگ صدا در پسران ) ولی اعضاء تناسلی و تولید مثل هنوز کاملاً رشد نکرده اند . این دوره که اوایل نوجوانی است سنین ۱۲-۱۰ سالگی را شامل می شود .


 

مرحله بلوغ جنسی :


 

 در این مرحله ضمن ادامه بروز صفات ثانویه جنسی ، سلولهای جنسی هم پیدا می شوند و اسپرم های زنده در ادرار پسران یافت می گردد . این دوره که سنین ۱۴-۱۳ سالگی را در بر می گیرد ، اواسط نوجوانی است .


 

مرحله بعد از بلوغ ؛


 

 در این مرحله صفات ثانویه جنسی کاملاً ظاهر شده اند و عمل اعضاء تناسلی و تولید مثل کامل است . این دوره که سنین ۱۹-۱۵ سالگی را شامل می شود ، اواخر نوجوانی است.


 

ب ) بلوغ زمان تغییرات سریع است : بلوغ یکی از دو مرحله در سرتاسر طول حیات زندگی هر فرد است که با تغییرات مشخص و رشد سریع در همه اندامهای بدن همراه است . ( مرحله دیگر از دو مرحله یاد شده ، دوره جنینی و شش ماه اول زندگی نوزاد است ) . این رشد سریع و ناگهانی یک تا دو سال قبل از اینکه پسر یا دختر به بلوغ جنسی برسند شروع می شود و شش ماه تا یک سال بعد از آن هم ادامه می یابد ، بنابراین دوره کامل این مرحله رشد سریع حدوداً سه سال طول می کشد .


 

تغییرات ناگهانی و سریعی که هنگام بلوغ اتفاق می افتد موجب سراسیمه شدن ،‌ دستپاچگی و نگرانی نوجوانان می شود و در خیلی از موارد منجر به بروز رفتارهای ناهنجار و غیرمطلوبی در آنان می گردد .


 

ج ) بلوغ دوره منفی گرایی است : نوجوان در اوایل بلوغ دچار منفی بافی می شود و نگرش و رفتاری منفی در پیش می گیرد . جملاتی همچون « نه خودم از پسش برمی آیم » ، به من نگوئید چه کار بکنم و چه کار نکنم » ، « کاری به کارم نداشته باشید » در این دوره به وفور شنیده می شود . این روش کوشش جدیدی است تا نوجوان به والدین و اطرافیان خود بگوید و بفهماند که جوانان افکار و رفتاری دارند که مربوط به خودشان است . منفی بافی در واقع وسیله ای کلامی برای بیان خشم است . والدین ممکن است در این مرحله درباره انتخاب دوستان ، همسالان ، آداب معاشرت و اصول و اعتقادات با فرزندان خود مشاجره کنند . باید بدانیم افراد هر نسل از نظر نوع لباس و آرایش موها وانتخاب دوستان و رفقا با والدین خود اختلاف نظر دارند . البته والدین در طول حیات خود با استفاده از منابع و تجارب فراوان به باورها و اعتقاداتی رسیده اند که به آنها پای بندند ولی باید به آرامی وبا قابلیت انعطاف پذیری ، خودشان را با شرایط جدید وفق دهند ؛ زیرا در مواردی که نظرها و ارزشهای والدین به میزان چشم گیری با عقاید نوجوانان متفاوت باشد احتمال پیدایش تعارض در نوجوان فزونی می گیرد و او را دچار سردرگمی می کند که عاقبت خوشی ندارد .


 

د ) سن رسیدن به بلوغ متفاوت است ؛ بلوغ می تواند در هر زمانی بین ۱۰ تا ۱۹ سالگی اتفاق افتد ، ولی متوسط سن بلوغ در دختران ۱۱ سالگی است و پسران یک یا دو سال بعد از آن به سن بلوغ می رسند . این تفاوتها در سن بلوغ به همان اندازه که مربوط به خود فرد است به مسایل اجتماعی هم در هر دو جنس مربوط می شود .


 

چون در مراحل بلوغ ( قبل از بلوغ ، بلوغ جنسی ، و بعد از بلوغ ) نوجوان با تغییرات و مشکلاتی مواجه می شود ،‌ باید والدین و یا آنان که به نوجوان نزدیکند به آرامی و با توضیح کافی او را در جریان این تغییرات قرار دهند . بروز صفات ثانویه جنسی در مرحله قبل از بلوغ ، اولین انزال ( احتلام ) یعنی خروج منی در پسران در زمان بلوغ ، آشنا کردن نوجوانان با مسایلی که در دوره بعد از بلوغ ممکن است برای آنان پیش بیاید (‌ مانند : استعمال مواد مخدر ، مشروبات الکلی ، مفاسد اجتماعی ، معاشرت و هم نشینی با دوستان ناباب و منحرف ، مشاهده فیلم های ویدئویی غیرمجاز و جنسی و ... ) از مواردی است که باید به آن توجه کافی داشت .


 

رعایت بهداشت فردی در زمان بلوغ و توجه به احکام شرعی و بجای آوردن نماز ،‌ روزه ، و غسل در مواقع لازم از دیگر مواردی است که باید با دقت و بیان روشن برای نوجوانان شرح داده شود .


 

علل بلوغ


 

هورمونها باعث بروز بلوغ می شوند از حدود ۵ سال قبل از بلوغ جنسی ، میزان کمی از هورمونهای جنسی تولید و ترشح می شوند ، که این میزان به تدریج در دوران بلوغ افزایش می یابد و سبب تکامل ساختمانی دستگاه تناسیلی و عمل غدد جنسی می شود .


 

این هورمونها از غده ای به نام هیپوفیز که در قاعده مغز قرار دارد و نیز از غدد جنسی ( بیضه ها در پسران و تخمدانها در دختران ) ترشح می شوند و با تأثیرگذاری بر سایر غدد و اثر متقابل بر یکدیگر سبب رشد و تکامل بیضه و سایر اعضاء تناسلی و بروز صفات ثانویه جنسی می شوند . این اثرات متقابل در تمام طول حیات باروری افراد ادامه دارد و بتدریج کاهش می یابد .


 

بنابراین پیدایش بلوغ بر اثر ترشح هورمونهای جنسی است و فعالیت های هورمونی سبب بروز تظاهرات بلوغ می شود که صفات اولیه و ثانویه جنسی نامیده می شوند . صفات اولیه جنسی مربوط به مقاربت جنسی و تولید مثل است که در ارتباط با اعضای دستگاه تناسلی است و صفات ثانویه جنسی شامل رویش موی صورت و ناحیه تناسلی و بم شدن و تغییر آهنگ صدا در پسران و رویش موی ناحیه تناسلی و تغییرات اندامها در دختران است .


 

در زمان بلوغ هورمونهای جنسی به تدریج افزایش می یابند و تغییرات بدنی را سبب می شوند . بنظر می رسد در سن ۱۶ تا ۱۷ سالگی سطح هورمون مردانه ( تستوسترون ) در خون خیلی زیاد می شود و سپس به آهستگی کاهش می یابد تا در افراد بزرگسال به میزان ثابتی برسد .


 

تغییرات جسمی در دوران بلوغ


 

هنگام رشد سریع و ناگهانی دوران بلوغ ، از نظر جسمانی تغییراتی در نوجوانان به وجود می آید که اغلب موجب اضطراب ، دست پاچگی و نگرانی آنها می شود و اگر از اتفاقاتی که برای آنها پیش می آید اطلاع و آگاهی نداشته باشند چه بسا این دل نگرانیها ادامه پیدا کند و در تعدادی از نوجوانان در مراحل زندگی اثرات سوء و زیان باری برجای بگذارد . به طور کلی چهار تغییر مهم جسمی در نوجوانان پیدا می شود که عبارتند از :


 

تغییر در اندازه بدن


 

تغییر در اندامهای بدن


 

رشد و تکامل صفات اولیه جنسی


 

رشد و تکامل صفات ثانویه جنسی


 

* تغییر در اندازه بدن


 


 

تغییر در اندازه بدن شامل افزایش وزن و طول قد است .


 

افزایش سریع قد در مراحل اولیه بلوغ اتفاق می افتد و حداکثر این افزایش در پسران در ۱۴ سالگی است . بیشترین افزایش طول قد در سال بعد از بلوغ است و بعد از آن سرعت رشد کاهش پیدا می کند و این کاهش تا سن ۲۰ و ۲۱ سالگی ادامه می یابد . به علت دوره طولانی رشد ، قد پسران معمولاً‌ بلندتر از دختران است .


 

 


 

* افزایش وزن


 

افزایش وزن در هنگام بلوغ فقط مربوط به افزایش چربی نیست ، بلکه به رشد و تکامل استخوان و عضله نیز مربوط است . به همین جهت با وجود اینکه پسران و دختران در دوران بلوغ به سرعت افزایش وزن پیدا می کنند ، باریک و لاغر و استخوانی به نظر می رسند . در پسران حداکثر افزایش وزن غالباً یک یا دو سال دیرتر از دختران پیش می آید و بیشترین مقدار آن در ۱۶ سالگی است و بعد از آن افزایش وزن کمتر است .


 

البته چاق شدن پسران و دختران در دوران بلوغ هم غیر معمول نیست . در نزدیک شروع بلوغ در سنین ۱۰ تا ۱۲ سالگی معمولاً در ناحیه شکم ، رانها ، گردن و گونه چربی جمع می شود ولی بعد از کامل شدن بلوغ و زمانیکه رشد سریع قد شروع می شود این چربی ها به تدریج کمتر می شوند .


 

* تغییر در اندامهای بدن


 

بعضی از نقاط بدن که در سالهای اولیه زندگی به تناسب خیلی کوچک هستند در زمان بلوغ بزرگ می شوند ؛ این حالت بخصوص در بینی ، پاها و دستها بیشتر مشاهده می شود . به هر حال بیشتر این تغییرات قبل از بلوغ پایان می پذیرد .


 

در کودکان بزرگتر ، در مقابل تنه باریک و بلند ، شانه ها و قسمت تهیگاه ، پهن می شوند و کمر هم عریض می شود . ساقها به تناسب بیشتر از تنه رشد می کنند و فرد در ابتدا بلند به نظر می رسد به تدریج وقتی تنه کشیده شد و رشد کمر متوقف گردید ، بدن اندازه و نسبتهای فرد بالغ را پیدا می کند .


 

درست قبل از بلوغ ،‌ رشد ساقها متناسب با رشد تنه نیست و این حالت تا ۱۵ سالگی ادامه می یابد . در کودکانی که بلوغ دیررس دارند رشد ساقها برای مدت طولانی ادامه دارد ودر نتیجه این کودکان ساقهای بلندتری نسبت به همسالان خود دارند .


 

خیلی از تغییرات یاد شده در بالا در بازوها هم اتفاق می افتد و کودکانی که بلوغ دیررس دارند بازوهای بلندتری دارند . این تغییرات باعث می شود یک نوجوان در ابتدای دوران رشد ظاهر متناسبی نداشته باشد .


 

 


 

صفات اولیه جنسی


 

صفات اولیه جنسی مربوط به فعالیت بیضه ها و آلت تناسلی است . بیضه ها غدد جنسی مردانه و عضو اصلی تولید مثل مرد هستند . این غدد اسپرم مردانه و هورمون تستوسترون تولید می کنند و تولید اسپرم در تمام طول حیات مرد ادامه دارد .


 

بیضه ها در ۱۴ سالگی فقط ۱۰ درصد رشد دارند و بعد ازیک یا دو سال سرعت رشد آنها افزایش می یابد و سپس کند می شود به طوری که در ۲۰ تا ۲۱ سالگی این رشد کامل می گردد . بیضه ها در هوای گرم از بدن فاصله می گیرند و برعکس در هوای سرد به بدن نزدیکتر می شوند . به طور طبیعی بیضه سمت راست کمی بالاتر از سمت چپ قرار دارند و بخوبی قابل لمس اند . اگر فردی تورم ، قرمزی یا سنگینی در بیضه هایش احساس کند و یا در هنگام لمس به توده سفتی بربخورد و یا اینکه یکی از بیضه ها را لمس نکند باید با مشورت والدین خود به پزشک مراجعه کند .


 

کمی بعد ازآنکه رشد سریع بیضه ها شروع شد رشد آلت تناسلی مشخصاً نمایان می شود . اولین مرحله رشد طولی است و در تعقیب آن به تدریج بر قطر آلت افزوده می شود . اندازه آلت تناسلی مانند سایر اندامها از فردی به فرد دیگر متفاوت است . بعضی از نوجوانان از نازکی آلت تناسلی خود نگران اند و برای مدتی این احساس را دارند که رشد آن عادی نیست و ممکن است نتوانند وظایف زناشویی را انجام دهند ، که البته باور غلطی است .


 

وقتی اعضای تناسلی فرد عملاً فعال و بالغ شدند ، در اثر تحریک جنسی آلت تناسلی بزرگ و سفت می شود که به این حالت نعوظ می گویند . علت نعوظ تجمع خون در آلت تناسلی است . بعد از نعوظ ممکن است منی ( مایع لزجی است که حاوی اسپرم یا نطفه مرد است ) از آن خارج شود . این اولین انزال که یکی از معیارهای بلوغ است معمولاً در هنگام خواب پیش می آید . اگر در مورد انزال چیزی به نوجوان گفته نشده باشد دچار نگرانی و اضطراب خواهد شد ، ولی باید بداند که این یکی از مراحل رشد و تکامل است وامری طبیعی است که از سلامت وجود او خبر می دهد و نباید باعث نگرانی شود .


 

صفات ثانویه جنسی


 

ظاهر پسران و دختران در مراحل رشد و تکامل دوران بلوغ بطور فزاینده ای با هم تفاوت پیدا می کند . این تغییر که معلول رشد تدریجی صفات ثانویه جنسی است آنها را از هم متمایز می سازد . چون صفات مورد نظر مستقیماً ارتباطی با توالد و تناسل ندارند به آنها ثانویه گفته می شود . تا وقتی که ظاهر پسر و دختر کودکانه است کششی نسبت به هم ندارند ولی وقتی صفات ثانویه جنسی نمایان شد این کشش پیدا می شود .


 

صفات ثانویه جنسی در مردان عبارتند از :


 

رویش موهای زهار ( شرمگاه ) این موها حدود یک سال بعد از شروع بزرگ شدن بیضه ها و آلت تناسلی ظاهر می شوند . شروع رویش موها از ابتدای بلوغ تا ۱۵ سالگی و قبل ازاولین انزال می باشد . در ابتدا این موها کم ، نازک و ظریف اند و بتدریج تیره رنگ ، زبر و مختصری پیچ دار می شوند .


 

رویش موی صورت ، زیربغل وافزایش موی بدن : رویش این موها پس از تکمیل رشد موهای زهار اتفاق می افتد . بعضی افرد پرموتر از دیگران هستند و در بعضی ممکن است موهای روی قفسه صدری رشد نکند .


 

زبر شدن پوست : پوست زبر می شود و رنگ آن خاکستری می گردد . منفذ پوست بازتر و وسیع تر می شوند .


 

فعالیت غدد چربی : غدد چربی در پوست بزرگ و فعال می شوند . در اثر افزایش فعالیت غدد چربی ممکن است جوشهایی روی صورت و پوست بدن ظاهر شوند که به آنها آکنه می گویند و محل شایع آنها صورت است . این جوشها نباید دستکاری شوند زیرا در اثر دستکاری حالت چرکی پیدا می کند و احتمال آنکه جایشان به صورت فرورفتگی در صورت باقی بماند بیشتر می شود . اگر این جوشها زیاد شدند و ایجاد ناراحتی کردند بهتر است با مشورت والدین به پزشک مراجعه شود و از خوردن شیرینی وغذاهای چرب و پرادویه حتی المقدور خودداری شود . در ضمن غدد عرق زیربغل شروع به فعالیت میکند و عرق کردن در مراحل پیشرفت بلوغ افزایش می یابد . این فعالیتهای غدد چربی وعرق ممکن است سبب تولید بوی خاصی که کمی ناراحت کننده است شود .


 

تغییر صدا : تغییر صدا ناشی از رشد طنابهای صوتی است . تغییر صدا در زمان رشد کامل صورت می پذیرد . صدا در ابتدا خشن و بعد بم می شود و در ابتدا کمی ناهنجار و شاید دورگه است ولی به تدریج آهنگ صدا مطلوبتر می شود .


 

رشد عضلات : عضلات بخصوص عضلات سینه رشد می کند و نیرو می گیرد ؛ ساقها و بازوان و شانه ها شکل می گیرند .


 

برآمدگی در محل پستان : برآمدگیهای مختصری در اطراف نوک پستان در مردان بین ۱۲ تا ۱۴ سالگی ظاهر می شود . این حالت چند هفته طول می کشد و سپس هم در تعداد و هم در اندازه کاهش می یابند .


 

پس : تغییر در اندازه و اندامهای بدن و بروز صفات اولیه و ثانویه جنسی از علائم بلوغ هستند .


 

دوران نوجوانی و بلوغ یکی از مهمترین دوران زندگی فرد است و باید به آن توجه لازم شود زیرا :


 

بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت کشورهای در حال توسعه را نوجوانان تشکیل میدهند .


 

بلوغ یکی از مراحل رشد و نمو است که ویژگیهای خاص خود را دارد و اگر این خصوصیات شناخته نشوند و رفتار و برخورد مناسبی با آنها نداشته باشیم مشکلات فراوانی به بار می آورند .


 

بلوغ در واقع یعنی بلوغ جنسی . رفتار جنسی اگر در مسیر هدایت شده و درست قرار نگیرد آسیب پذیری و مخاطرات فراوانی را به وجود می آورد . باید با آموزش صحیح وبیان روشن نوجوانان را برای یک زندگی سالم و با نشاط همراه با مسؤولیت پذیری خانوادگی آماده کنیم .


 



تغذیه  در سن بلوغ<\/h1>

تغذیه در دوران نوجوانی و بلوغ اهمیت زیادی دارد . زیرا نوجوانان و جوانان به دلیل سوخت و ساز بالای بدن و فعالیت زیاد به انرژی بیشتری نیاز دارند .


البته لازم به ذکر است که پرخوری زیاد در این دوران سبب چاقی بیش از حد نوجوان خواهد شد .


تا جایی که ،‌ گاهی نوجوان برای حفظ تناسب اندام ناچار به رژیم گرفتن می شود .


بنابراین در صورتی که تغذیه مناسب باشد و تمام مواد لازم به بدن برسد ، هم انرژی مورد نیاز نوجوان به حد کافی تأمین خواهد شد و هم نیازی به رژیم خاص غذایی وجود نخواهد داشت .


صبحانه وعده غذایی مهمی برای نوجوانان است . زیرا صبحانه ناکافی یا کم کالری گاهی می تواند زمینه ساز کمبودهای تغذیه ای شود .


توصیه می شود که در برنامه غذایی نوجوانان سه گروه اصلی مواد غذایی شامل : چربی ها ، مواد قندی و نشاسته ای و پروتئین ها حتماً وجود داشته باشد .


البته مصرف زیاد قندهای ساده مثل نوشابه های گازدار ، شکلات ،‌ آب نبات و سایر موادی که فقط انرژی زا هستند و ارزش غذایی ندارند باید محدود شوند و به جای آنها از مواد نشاسته ای مانند برنج ، نان و سیب زمینی استفاده شود .


یکی از مواد مورد نیاز بدن ، پروتئین ( حیوانی و گیاهی ) است . نیاز به این ماده در دوران بلوغ به دلیل سریعتر شدن رشد و افزایش حجم عضلات بیشتر می شود . پروتئین های حیوانی در تخم مرغ ،‌گوشت ، پنیر و شیر و پروتئین های گیاهی در غلات و حبوبات وجود دارد . مصرف روزانه 45 تا 72 گرم پروتئین توصیه می شود .


انواع ویتامین ها  و املاح مورد نیاز بدن که در دوران بلوغ به دلیل تسریع در رشد ، نیاز بدن به آنها افزایش می یابد ، با مصرف سبزی ها و میوه ها ، انواع گوشت، حبوبات ،‌ لبنیات و غلات( نان و برنج و ... ) تأمین می شوند .


 




  • ویتامین آ :


ویتامین آ برای رشد و نمو بدن ، سلامت پوست و حفظ قدرت بینایی ضروری است . این ویتامین در جگر ، قلوه ، زرده تخم مرغ ، شیر و انواع سبزی های دارای برگ سبز مثل اسفناج و سبزی های زرد و نارنجی مثل هویج و برگهای سبز تر ( خارجی ) کاهو یافت می شود .

 



  • ویتامین ب :


 ویتامینهای B1, B2, B6, B12 در جگر ، دل ،‌ قلوه ، ‌زرده تخم مرغ ،‌ شیر ، ماهی و مرغ و انواع گوشتها وجود دارند . این ویتامینها نقش مهمی در زندگی انسان دارند .




  • ویتامین د :


 ویتامین د برای رشد و نمو استخوانها لازم است . این ویتامین در روغن ماهی ، جگر ، زرده تخم مرغ ، پنیر و ماست به مقدار زیاد وجود دارد . در ضمن تابش مستقیم آفتاب بر روی پوست سبب تولید مقدار زیادی ویتامین د در بدن می شود .




  • ویتامین ث :


 ویتامین ث مقاومت بدن را در برابر بیماری بالا می برد . در بهبودی زخم و سلامت لثه نقش دارد . به علاوه باعث می شود بدن آهن بیشتری جذب کند.این ویتامین در غذاهایی از قبیل جگر ، زرده تخم مرغ ، شیر ، ماهی ، مرغ ، گوشت قرمز ،‌غلات مخصوص و غلات سبوس دار،غلاتی که پوسته آن گرفته نشده باشد ، یافت می شود . علاوه بر پروتئین ویتامین هایی که ذکر شد بدن به تعدادی از عناصر نیاز دارد که هر کدام از آنها وظیفه خاصی به عهده دارند .




  • روی :


یکی از این عنصر ها « روی » است . نیاز بدن به « روی » در دوران بلوغ افزایش پیدا می کند . این ماده در ساختن پروتئین دخالت دارد . « روی » در غذاهایی  مثل جگر ، شیر ، غذاهای دریایی ( مثل ماهی ) ، حبوبات و گندم وجود دارد .




  • ید :


ید یکی از مواد مورد نیاز بدن است . ید برای رشد و نمو طبیعی بدن ، سوخت و ساز مواد غذایی و تولید انرژی بسیار لازم است . سلولهای عصبی و مغز نیز نیاز زیادی به آن دارند . این ماده در غذاهای دریایی ،‌لبنیات و تخم مرغ وجود دارد . در غلات ، حبوبات ، میوه ها و سبزیها ،‌ید به میزان کم یافت می شود . البته مقدار آن به مقدار ید خاک بستگی دارد . یکی از مشکلات و بیماریهایی که در اثر کمبود ید به وجود می آید « گواتر » نام دارد . به دلیل کمبود ید در آب و خاک کشور ما ، در حال حاضر اکثر نمکهایی که تولید می شود یددار هستند . بنابراین خانواده ها باید حتماً از نمک یددار استفاده کنند .




  • کلسیم :


 به دلیل تسریع در رشد استخوانها ، نیاز به کلسیم در سن بلوغ بیشتر است . بنابراین نوجوانان باید از منابع غذایی حاوی کلسیم مثل شیر ، ماست و کشک به میزان فراوان استفاده کنند .




  • آهن :


یکی از شایعترین انواع کم خونی ،‌ کم خونی از نوع فقر آهن است . یعنی اگر آهن به اندازه کافی به بدن نرسد فرد دچار کم خونی می شود . زیرا وجود آهن برای خون سازی لازم است . البته نیاز بدن به آهن در دوران بلوغ بیشتر می شود . اما دختران به دلیل قاعدگی ماهانه ، مقداری از آهن بدنشان را از طریق خونریزی از دست می دهند . به همین دلیل خوردن غذاهای حاوی آهن بخصوص برای دختران توصیه می شود .


این ماده در غذاهایی از قبیل گوشت ، جگر ، ماهی و زرده تخم مرغ وجود دارد .


خوردن چای طی 1 تا 2 ساعت قبل و بعد از غذا از جذب آهن جلوگیری می کند . ولی استفاده از مواد دارای ویتامین ث یا میوه های ترش ، مثل مرکبات ، به جذب آهن کمک می کند

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: جمعه 29 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

بلوغ در پسران

v

بلوغ درپسران


 

بلوغ یک دوره خاص و مشخصی است که از طریق بعضی تغییرات در تکامل و رشد فرد شناخته می شود . این تغییرات در هیچ زمان دیگری در طول حیات فرد اتفاق نمی افتد و ویژگیهای خاصی دارد که مهم ترین آنها عبارتند از :


 

الف ) بلوغ دوره کوتاهی را شامل می شود : بلوغ دوره نسبتاُ کوتاهی است و از ۲ تا ۴ سال طول می کشد و معمولاً به سه مرحله تقسیم می شود .


 

مرحله قبل از بلوغ :


 

در این مرحله صفات ثانویه جنسی پدیدار می شود ( پیدایش مو در صورت پسران و در ناحیه اندامهای تناسلی هر دو جنس و تغییر آهنگ صدا در پسران ) ولی اعضاء تناسلی و تولید مثل هنوز کاملاً رشد نکرده اند . این دوره که اوایل نوجوانی است سنین ۱۲-۱۰ سالگی را شامل می شود .


 

مرحله بلوغ جنسی :


 

 در این مرحله ضمن ادامه بروز صفات ثانویه جنسی ، سلولهای جنسی هم پیدا می شوند و اسپرم های زنده در ادرار پسران یافت می گردد . این دوره که سنین ۱۴-۱۳ سالگی را در بر می گیرد ، اواسط نوجوانی است .


 

مرحله بعد از بلوغ ؛


 

 در این مرحله صفات ثانویه جنسی کاملاً ظاهر شده اند و عمل اعضاء تناسلی و تولید مثل کامل است . این دوره که سنین ۱۹-۱۵ سالگی را شامل می شود ، اواخر نوجوانی است.


 

ب ) بلوغ زمان تغییرات سریع است : بلوغ یکی از دو مرحله در سرتاسر طول حیات زندگی هر فرد است که با تغییرات مشخص و رشد سریع در همه اندامهای بدن همراه است . ( مرحله دیگر از دو مرحله یاد شده ، دوره جنینی و شش ماه اول زندگی نوزاد است ) . این رشد سریع و ناگهانی یک تا دو سال قبل از اینکه پسر یا دختر به بلوغ جنسی برسند شروع می شود و شش ماه تا یک سال بعد از آن هم ادامه می یابد ، بنابراین دوره کامل این مرحله رشد سریع حدوداً سه سال طول می کشد .


 

تغییرات ناگهانی و سریعی که هنگام بلوغ اتفاق می افتد موجب سراسیمه شدن ،‌ دستپاچگی و نگرانی نوجوانان می شود و در خیلی از موارد منجر به بروز رفتارهای ناهنجار و غیرمطلوبی در آنان می گردد .


 

ج ) بلوغ دوره منفی گرایی است : نوجوان در اوایل بلوغ دچار منفی بافی می شود و نگرش و رفتاری منفی در پیش می گیرد . جملاتی همچون « نه خودم از پسش برمی آیم » ، به من نگوئید چه کار بکنم و چه کار نکنم » ، « کاری به کارم نداشته باشید » در این دوره به وفور شنیده می شود . این روش کوشش جدیدی است تا نوجوان به والدین و اطرافیان خود بگوید و بفهماند که جوانان افکار و رفتاری دارند که مربوط به خودشان است . منفی بافی در واقع وسیله ای کلامی برای بیان خشم است . والدین ممکن است در این مرحله درباره انتخاب دوستان ، همسالان ، آداب معاشرت و اصول و اعتقادات با فرزندان خود مشاجره کنند . باید بدانیم افراد هر نسل از نظر نوع لباس و آرایش موها وانتخاب دوستان و رفقا با والدین خود اختلاف نظر دارند . البته والدین در طول حیات خود با استفاده از منابع و تجارب فراوان به باورها و اعتقاداتی رسیده اند که به آنها پای بندند ولی باید به آرامی وبا قابلیت انعطاف پذیری ، خودشان را با شرایط جدید وفق دهند ؛ زیرا در مواردی که نظرها و ارزشهای والدین به میزان چشم گیری با عقاید نوجوانان متفاوت باشد احتمال پیدایش تعارض در نوجوان فزونی می گیرد و او را دچار سردرگمی می کند که عاقبت خوشی ندارد .


 

د ) سن رسیدن به بلوغ متفاوت است ؛ بلوغ می تواند در هر زمانی بین ۱۰ تا ۱۹ سالگی اتفاق افتد ، ولی متوسط سن بلوغ در دختران ۱۱ سالگی است و پسران یک یا دو سال بعد از آن به سن بلوغ می رسند . این تفاوتها در سن بلوغ به همان اندازه که مربوط به خود فرد است به مسایل اجتماعی هم در هر دو جنس مربوط می شود .


 

چون در مراحل بلوغ ( قبل از بلوغ ، بلوغ جنسی ، و بعد از بلوغ ) نوجوان با تغییرات و مشکلاتی مواجه می شود ،‌ باید والدین و یا آنان که به نوجوان نزدیکند به آرامی و با توضیح کافی او را در جریان این تغییرات قرار دهند . بروز صفات ثانویه جنسی در مرحله قبل از بلوغ ، اولین انزال ( احتلام ) یعنی خروج منی در پسران در زمان بلوغ ، آشنا کردن نوجوانان با مسایلی که در دوره بعد از بلوغ ممکن است برای آنان پیش بیاید (‌ مانند : استعمال مواد مخدر ، مشروبات الکلی ، مفاسد اجتماعی ، معاشرت و هم نشینی با دوستان ناباب و منحرف ، مشاهده فیلم های ویدئویی غیرمجاز و جنسی و ... ) از مواردی است که باید به آن توجه کافی داشت .


 

رعایت بهداشت فردی در زمان بلوغ و توجه به احکام شرعی و بجای آوردن نماز ،‌ روزه ، و غسل در مواقع لازم از دیگر مواردی است که باید با دقت و بیان روشن برای نوجوانان شرح داده شود .


 

علل بلوغ


 

هورمونها باعث بروز بلوغ می شوند از حدود ۵ سال قبل از بلوغ جنسی ، میزان کمی از هورمونهای جنسی تولید و ترشح می شوند ، که این میزان به تدریج در دوران بلوغ افزایش می یابد و سبب تکامل ساختمانی دستگاه تناسیلی و عمل غدد جنسی می شود .


 

این هورمونها از غده ای به نام هیپوفیز که در قاعده مغز قرار دارد و نیز از غدد جنسی ( بیضه ها در پسران و تخمدانها در دختران ) ترشح می شوند و با تأثیرگذاری بر سایر غدد و اثر متقابل بر یکدیگر سبب رشد و تکامل بیضه و سایر اعضاء تناسلی و بروز صفات ثانویه جنسی می شوند . این اثرات متقابل در تمام طول حیات باروری افراد ادامه دارد و بتدریج کاهش می یابد .


 

بنابراین پیدایش بلوغ بر اثر ترشح هورمونهای جنسی است و فعالیت های هورمونی سبب بروز تظاهرات بلوغ می شود که صفات اولیه و ثانویه جنسی نامیده می شوند . صفات اولیه جنسی مربوط به مقاربت جنسی و تولید مثل است که در ارتباط با اعضای دستگاه تناسلی است و صفات ثانویه جنسی شامل رویش موی صورت و ناحیه تناسلی و بم شدن و تغییر آهنگ صدا در پسران و رویش موی ناحیه تناسلی و تغییرات اندامها در دختران است .


 

در زمان بلوغ هورمونهای جنسی به تدریج افزایش می یابند و تغییرات بدنی را سبب می شوند . بنظر می رسد در سن ۱۶ تا ۱۷ سالگی سطح هورمون مردانه ( تستوسترون ) در خون خیلی زیاد می شود و سپس به آهستگی کاهش می یابد تا در افراد بزرگسال به میزان ثابتی برسد .


 

تغییرات جسمی در دوران بلوغ


 

هنگام رشد سریع و ناگهانی دوران بلوغ ، از نظر جسمانی تغییراتی در نوجوانان به وجود می آید که اغلب موجب اضطراب ، دست پاچگی و نگرانی آنها می شود و اگر از اتفاقاتی که برای آنها پیش می آید اطلاع و آگاهی نداشته باشند چه بسا این دل نگرانیها ادامه پیدا کند و در تعدادی از نوجوانان در مراحل زندگی اثرات سوء و زیان باری برجای بگذارد . به طور کلی چهار تغییر مهم جسمی در نوجوانان پیدا می شود که عبارتند از :


 

تغییر در اندازه بدن


 

تغییر در اندامهای بدن


 

رشد و تکامل صفات اولیه جنسی


 

رشد و تکامل صفات ثانویه جنسی


 

* تغییر در اندازه بدن


 


 

تغییر در اندازه بدن شامل افزایش وزن و طول قد است .


 

افزایش سریع قد در مراحل اولیه بلوغ اتفاق می افتد و حداکثر این افزایش در پسران در ۱۴ سالگی است . بیشترین افزایش طول قد در سال بعد از بلوغ است و بعد از آن سرعت رشد کاهش پیدا می کند و این کاهش تا سن ۲۰ و ۲۱ سالگی ادامه می یابد . به علت دوره طولانی رشد ، قد پسران معمولاً‌ بلندتر از دختران است .


 

 


 

* افزایش وزن


 

افزایش وزن در هنگام بلوغ فقط مربوط به افزایش چربی نیست ، بلکه به رشد و تکامل استخوان و عضله نیز مربوط است . به همین جهت با وجود اینکه پسران و دختران در دوران بلوغ به سرعت افزایش وزن پیدا می کنند ، باریک و لاغر و استخوانی به نظر می رسند . در پسران حداکثر افزایش وزن غالباً یک یا دو سال دیرتر از دختران پیش می آید و بیشترین مقدار آن در ۱۶ سالگی است و بعد از آن افزایش وزن کمتر است .


 

البته چاق شدن پسران و دختران در دوران بلوغ هم غیر معمول نیست . در نزدیک شروع بلوغ در سنین ۱۰ تا ۱۲ سالگی معمولاً در ناحیه شکم ، رانها ، گردن و گونه چربی جمع می شود ولی بعد از کامل شدن بلوغ و زمانیکه رشد سریع قد شروع می شود این چربی ها به تدریج کمتر می شوند .


 

* تغییر در اندامهای بدن


 

بعضی از نقاط بدن که در سالهای اولیه زندگی به تناسب خیلی کوچک هستند در زمان بلوغ بزرگ می شوند ؛ این حالت بخصوص در بینی ، پاها و دستها بیشتر مشاهده می شود . به هر حال بیشتر این تغییرات قبل از بلوغ پایان می پذیرد .


 

در کودکان بزرگتر ، در مقابل تنه باریک و بلند ، شانه ها و قسمت تهیگاه ، پهن می شوند و کمر هم عریض می شود . ساقها به تناسب بیشتر از تنه رشد می کنند و فرد در ابتدا بلند به نظر می رسد به تدریج وقتی تنه کشیده شد و رشد کمر متوقف گردید ، بدن اندازه و نسبتهای فرد بالغ را پیدا می کند .


 

درست قبل از بلوغ ،‌ رشد ساقها متناسب با رشد تنه نیست و این حالت تا ۱۵ سالگی ادامه می یابد . در کودکانی که بلوغ دیررس دارند رشد ساقها برای مدت طولانی ادامه دارد ودر نتیجه این کودکان ساقهای بلندتری نسبت به همسالان خود دارند .


 

خیلی از تغییرات یاد شده در بالا در بازوها هم اتفاق می افتد و کودکانی که بلوغ دیررس دارند بازوهای بلندتری دارند . این تغییرات باعث می شود یک نوجوان در ابتدای دوران رشد ظاهر متناسبی نداشته باشد .


 

 


 

صفات اولیه جنسی


 

صفات اولیه جنسی مربوط به فعالیت بیضه ها و آلت تناسلی است . بیضه ها غدد جنسی مردانه و عضو اصلی تولید مثل مرد هستند . این غدد اسپرم مردانه و هورمون تستوسترون تولید می کنند و تولید اسپرم در تمام طول حیات مرد ادامه دارد .


 

بیضه ها در ۱۴ سالگی فقط ۱۰ درصد رشد دارند و بعد ازیک یا دو سال سرعت رشد آنها افزایش می یابد و سپس کند می شود به طوری که در ۲۰ تا ۲۱ سالگی این رشد کامل می گردد . بیضه ها در هوای گرم از بدن فاصله می گیرند و برعکس در هوای سرد به بدن نزدیکتر می شوند . به طور طبیعی بیضه سمت راست کمی بالاتر از سمت چپ قرار دارند و بخوبی قابل لمس اند . اگر فردی تورم ، قرمزی یا سنگینی در بیضه هایش احساس کند و یا در هنگام لمس به توده سفتی بربخورد و یا اینکه یکی از بیضه ها را لمس نکند باید با مشورت والدین خود به پزشک مراجعه کند .


 

کمی بعد ازآنکه رشد سریع بیضه ها شروع شد رشد آلت تناسلی مشخصاً نمایان می شود . اولین مرحله رشد طولی است و در تعقیب آن به تدریج بر قطر آلت افزوده می شود . اندازه آلت تناسلی مانند سایر اندامها از فردی به فرد دیگر متفاوت است . بعضی از نوجوانان از نازکی آلت تناسلی خود نگران اند و برای مدتی این احساس را دارند که رشد آن عادی نیست و ممکن است نتوانند وظایف زناشویی را انجام دهند ، که البته باور غلطی است .


 

وقتی اعضای تناسلی فرد عملاً فعال و بالغ شدند ، در اثر تحریک جنسی آلت تناسلی بزرگ و سفت می شود که به این حالت نعوظ می گویند . علت نعوظ تجمع خون در آلت تناسلی است . بعد از نعوظ ممکن است منی ( مایع لزجی است که حاوی اسپرم یا نطفه مرد است ) از آن خارج شود . این اولین انزال که یکی از معیارهای بلوغ است معمولاً در هنگام خواب پیش می آید . اگر در مورد انزال چیزی به نوجوان گفته نشده باشد دچار نگرانی و اضطراب خواهد شد ، ولی باید بداند که این یکی از مراحل رشد و تکامل است وامری طبیعی است که از سلامت وجود او خبر می دهد و نباید باعث نگرانی شود .


 

صفات ثانویه جنسی


 

ظاهر پسران و دختران در مراحل رشد و تکامل دوران بلوغ بطور فزاینده ای با هم تفاوت پیدا می کند . این تغییر که معلول رشد تدریجی صفات ثانویه جنسی است آنها را از هم متمایز می سازد . چون صفات مورد نظر مستقیماً ارتباطی با توالد و تناسل ندارند به آنها ثانویه گفته می شود . تا وقتی که ظاهر پسر و دختر کودکانه است کششی نسبت به هم ندارند ولی وقتی صفات ثانویه جنسی نمایان شد این کشش پیدا می شود .


 

صفات ثانویه جنسی در مردان عبارتند از :


 

رویش موهای زهار ( شرمگاه ) این موها حدود یک سال بعد از شروع بزرگ شدن بیضه ها و آلت تناسلی ظاهر می شوند . شروع رویش موها از ابتدای بلوغ تا ۱۵ سالگی و قبل ازاولین انزال می باشد . در ابتدا این موها کم ، نازک و ظریف اند و بتدریج تیره رنگ ، زبر و مختصری پیچ دار می شوند .


 

رویش موی صورت ، زیربغل وافزایش موی بدن : رویش این موها پس از تکمیل رشد موهای زهار اتفاق می افتد . بعضی افرد پرموتر از دیگران هستند و در بعضی ممکن است موهای روی قفسه صدری رشد نکند .


 

زبر شدن پوست : پوست زبر می شود و رنگ آن خاکستری می گردد . منفذ پوست بازتر و وسیع تر می شوند .


 

فعالیت غدد چربی : غدد چربی در پوست بزرگ و فعال می شوند . در اثر افزایش فعالیت غدد چربی ممکن است جوشهایی روی صورت و پوست بدن ظاهر شوند که به آنها آکنه می گویند و محل شایع آنها صورت است . این جوشها نباید دستکاری شوند زیرا در اثر دستکاری حالت چرکی پیدا می کند و احتمال آنکه جایشان به صورت فرورفتگی در صورت باقی بماند بیشتر می شود . اگر این جوشها زیاد شدند و ایجاد ناراحتی کردند بهتر است با مشورت والدین به پزشک مراجعه شود و از خوردن شیرینی وغذاهای چرب و پرادویه حتی المقدور خودداری شود . در ضمن غدد عرق زیربغل شروع به فعالیت میکند و عرق کردن در مراحل پیشرفت بلوغ افزایش می یابد . این فعالیتهای غدد چربی وعرق ممکن است سبب تولید بوی خاصی که کمی ناراحت کننده است شود .


 

تغییر صدا : تغییر صدا ناشی از رشد طنابهای صوتی است . تغییر صدا در زمان رشد کامل صورت می پذیرد . صدا در ابتدا خشن و بعد بم می شود و در ابتدا کمی ناهنجار و شاید دورگه است ولی به تدریج آهنگ صدا مطلوبتر می شود .


 

رشد عضلات : عضلات بخصوص عضلات سینه رشد می کند و نیرو می گیرد ؛ ساقها و بازوان و شانه ها شکل می گیرند .


 

برآمدگی در محل پستان : برآمدگیهای مختصری در اطراف نوک پستان در مردان بین ۱۲ تا ۱۴ سالگی ظاهر می شود . این حالت چند هفته طول می کشد و سپس هم در تعداد و هم در اندازه کاهش می یابند .


 

پس : تغییر در اندازه و اندامهای بدن و بروز صفات اولیه و ثانویه جنسی از علائم بلوغ هستند .


 

دوران نوجوانی و بلوغ یکی از مهمترین دوران زندگی فرد است و باید به آن توجه لازم شود زیرا :


 

بخش قابل ملاحظه ای از جمعیت کشورهای در حال توسعه را نوجوانان تشکیل میدهند .


 

بلوغ یکی از مراحل رشد و نمو است که ویژگیهای خاص خود را دارد و اگر این خصوصیات شناخته نشوند و رفتار و برخورد مناسبی با آنها نداشته باشیم مشکلات فراوانی به بار می آورند .


 

بلوغ در واقع یعنی بلوغ جنسی . رفتار جنسی اگر در مسیر هدایت شده و درست قرار نگیرد آسیب پذیری و مخاطرات فراوانی را به وجود می آورد . باید با آموزش صحیح وبیان روشن نوجوانان را برای یک زندگی سالم و با نشاط همراه با مسؤولیت پذیری خانوادگی آماده کنیم .


 



تغذیه  در سن بلوغ<\/h1>

تغذیه در دوران نوجوانی و بلوغ اهمیت زیادی دارد . زیرا نوجوانان و جوانان به دلیل سوخت و ساز بالای بدن و فعالیت زیاد به انرژی بیشتری نیاز دارند .


البته لازم به ذکر است که پرخوری زیاد در این دوران سبب چاقی بیش از حد نوجوان خواهد شد .


تا جایی که ،‌ گاهی نوجوان برای حفظ تناسب اندام ناچار به رژیم گرفتن می شود .


بنابراین در صورتی که تغذیه مناسب باشد و تمام مواد لازم به بدن برسد ، هم انرژی مورد نیاز نوجوان به حد کافی تأمین خواهد شد و هم نیازی به رژیم خاص غذایی وجود نخواهد داشت .


صبحانه وعده غذایی مهمی برای نوجوانان است . زیرا صبحانه ناکافی یا کم کالری گاهی می تواند زمینه ساز کمبودهای تغذیه ای شود .


توصیه می شود که در برنامه غذایی نوجوانان سه گروه اصلی مواد غذایی شامل : چربی ها ، مواد قندی و نشاسته ای و پروتئین ها حتماً وجود داشته باشد .


البته مصرف زیاد قندهای ساده مثل نوشابه های گازدار ، شکلات ،‌ آب نبات و سایر موادی که فقط انرژی زا هستند و ارزش غذایی ندارند باید محدود شوند و به جای آنها از مواد نشاسته ای مانند برنج ، نان و سیب زمینی استفاده شود .


یکی از مواد مورد نیاز بدن ، پروتئین ( حیوانی و گیاهی ) است . نیاز به این ماده در دوران بلوغ به دلیل سریعتر شدن رشد و افزایش حجم عضلات بیشتر می شود . پروتئین های حیوانی در تخم مرغ ،‌گوشت ، پنیر و شیر و پروتئین های گیاهی در غلات و حبوبات وجود دارد . مصرف روزانه 45 تا 72 گرم پروتئین توصیه می شود .


انواع ویتامین ها  و املاح مورد نیاز بدن که در دوران بلوغ به دلیل تسریع در رشد ، نیاز بدن به آنها افزایش می یابد ، با مصرف سبزی ها و میوه ها ، انواع گوشت، حبوبات ،‌ لبنیات و غلات( نان و برنج و ... ) تأمین می شوند .


 




  • ویتامین آ :


ویتامین آ برای رشد و نمو بدن ، سلامت پوست و حفظ قدرت بینایی ضروری است . این ویتامین در جگر ، قلوه ، زرده تخم مرغ ، شیر و انواع سبزی های دارای برگ سبز مثل اسفناج و سبزی های زرد و نارنجی مثل هویج و برگهای سبز تر ( خارجی ) کاهو یافت می شود .

 



  • ویتامین ب :


 ویتامینهای B1, B2, B6, B12 در جگر ، دل ،‌ قلوه ، ‌زرده تخم مرغ ،‌ شیر ، ماهی و مرغ و انواع گوشتها وجود دارند . این ویتامینها نقش مهمی در زندگی انسان دارند .




  • ویتامین د :


 ویتامین د برای رشد و نمو استخوانها لازم است . این ویتامین در روغن ماهی ، جگر ، زرده تخم مرغ ، پنیر و ماست به مقدار زیاد وجود دارد . در ضمن تابش مستقیم آفتاب بر روی پوست سبب تولید مقدار زیادی ویتامین د در بدن می شود .




  • ویتامین ث :


 ویتامین ث مقاومت بدن را در برابر بیماری بالا می برد . در بهبودی زخم و سلامت لثه نقش دارد . به علاوه باعث می شود بدن آهن بیشتری جذب کند.این ویتامین در غذاهایی از قبیل جگر ، زرده تخم مرغ ، شیر ، ماهی ، مرغ ، گوشت قرمز ،‌غلات مخصوص و غلات سبوس دار،غلاتی که پوسته آن گرفته نشده باشد ، یافت می شود . علاوه بر پروتئین ویتامین هایی که ذکر شد بدن به تعدادی از عناصر نیاز دارد که هر کدام از آنها وظیفه خاصی به عهده دارند .




  • روی :


یکی از این عنصر ها « روی » است . نیاز بدن به « روی » در دوران بلوغ افزایش پیدا می کند . این ماده در ساختن پروتئین دخالت دارد . « روی » در غذاهایی  مثل جگر ، شیر ، غذاهای دریایی ( مثل ماهی ) ، حبوبات و گندم وجود دارد .




  • ید :


ید یکی از مواد مورد نیاز بدن است . ید برای رشد و نمو طبیعی بدن ، سوخت و ساز مواد غذایی و تولید انرژی بسیار لازم است . سلولهای عصبی و مغز نیز نیاز زیادی به آن دارند . این ماده در غذاهای دریایی ،‌لبنیات و تخم مرغ وجود دارد . در غلات ، حبوبات ، میوه ها و سبزیها ،‌ید به میزان کم یافت می شود . البته مقدار آن به مقدار ید خاک بستگی دارد . یکی از مشکلات و بیماریهایی که در اثر کمبود ید به وجود می آید « گواتر » نام دارد . به دلیل کمبود ید در آب و خاک کشور ما ، در حال حاضر اکثر نمکهایی که تولید می شود یددار هستند . بنابراین خانواده ها باید حتماً از نمک یددار استفاده کنند .




  • کلسیم :


 به دلیل تسریع در رشد استخوانها ، نیاز به کلسیم در سن بلوغ بیشتر است . بنابراین نوجوانان باید از منابع غذایی حاوی کلسیم مثل شیر ، ماست و کشک به میزان فراوان استفاده کنند .




  • آهن :


یکی از شایعترین انواع کم خونی ،‌ کم خونی از نوع فقر آهن است . یعنی اگر آهن به اندازه کافی به بدن نرسد فرد دچار کم خونی می شود . زیرا وجود آهن برای خون سازی لازم است . البته نیاز بدن به آهن در دوران بلوغ بیشتر می شود . اما دختران به دلیل قاعدگی ماهانه ، مقداری از آهن بدنشان را از طریق خونریزی از دست می دهند . به همین دلیل خوردن غذاهای حاوی آهن بخصوص برای دختران توصیه می شود .


این ماده در غذاهایی از قبیل گوشت ، جگر ، ماهی و زرده تخم مرغ وجود دارد .


خوردن چای طی 1 تا 2 ساعت قبل و بعد از غذا از جذب آهن جلوگیری می کند . ولی استفاده از مواد دارای ویتامین ث یا میوه های ترش ، مثل مرکبات ، به جذب آهن کمک می کند

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: جمعه 29 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

فلسفه ولیتایم

 

فلسفه ولنتاين

ولنتاین در قرن اول میلادی در روم زندگی می كرد...

در آن زمان روم تحت سلطه پادشاهی جنگجو به نام كلادسیوس بود كه دوست داشت سربازان برای حضور سپاهش در جنگ داوطلب شوند ولی مردها نمیخواستند بجگند، و كلادسیوس این كمبود سرباز را ناشی از سستی مردها در ترك عشق می دانست، پس همه نامزدی ها و ازدواج ها ملغی اعلام كرد همانطور كه گفته شد ولنتاین كه در آن زمان یك كشیش بود با او به مبارزه برخاست و به همراه ماریوس مقدس عزم خود را جزم كردند تا زوج های جوان را به طور سری به عقد هم درآورند پس از با خبر شدنِ پادشاه از این قضیه برای سر والنتین مقدس جایزه تعیین شد و او زندانی شد.

وقتی در زندان بود بسیاری از كسانی كه او آنها را به عقد هم در آورده بود به دیدنش رفتند. آنها گل و نامه های محبت آمیز خود را از بالای دیوار زندان پرتاب می کردند. تا اینکه سرانجام در فوریه سال 269 قبل از میلاد به قتل رسید . یكی از ملاقات كنندگان او دختر زندانبان بود، روزها به دیدارش می آمد و چند ساعتی با هم صحبت میكردند روزی كه قرار بود والنتاین كشته شود نامه ای برای تشكر از دختر زندانبان نوشت كه با جمله “Love from your valentine” خاتمه یافت.

در سال 496 بعد از میلاد، پاپ جلاسیوس 14 فوریه را به افتخار او روز ولنتاین نامید. از سالها قبل روز 14 فوریه كسانی كه یكدیگر را دوست داشته اند برای هم هدایایی ساده ای چون گل می فرستادند. و امروز در اکثر نقاط جهان این روز رو جشن می گیرند و عشاق در این روز با خریدن هدایایی مثل شکلات و عروسک که اکثرا خرس هست و شاخه گل رز و کارت تبریک ولنتاین بهم علاقشون رو نشون میدن.




روز عشاق در ایران باستان



سپندار مذگان" يا "اسفندار مذگان" نام داشته است. فلسفه بزرگداشتن اين روز به عنوان "روز عشق" به اين صورت بوده است كه در ايران باستان هر ماه را سی روز حساب مي كردند و علاوه بر اينكه ماه ها اسم داشتند، هريك از روزهاي ماه

نيز يك نام داشتند. بعنوان مثال روز اول "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، انديشه) كه نخستين صفت خداوند است، روز سوم ارديبهشت يعنی "بهترين راستي و پاكي" كه باز از صفات خداوند است، روز چهارم شهريور يعنی"شاهی و فرمانروايي آرماني" كه خاص خداوند است و روز پنجم "سپندار مذ" بوده است. سپندار مذ لقب ملي زمين است. يعني گستراننده، مقدس، فروتن. زمين نماد عشق است چون با فروتني، تواضع و گذشت به همه عشق مي ورزد. زشت و زيبا را به يك چشم مي نگرد و همه را چون مادري در دامان پر مهر خود امان مي دهد. به همين دليل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان را بعنوان نماد عشق مي پنداشتند. در هر ماه، يك بار، نام روز و ماه يكي مي شده است كه در همان روز كه نامش با نام ماه مقارن مي شد، جشني ترتيب مي دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمين روز هر ماه مهر نام داشت و كه در ماه مهر، "مهرگان" لقب مي گرفت. همين طور روز پنجم هر ماه سپندار مذ يا اسفندار مذ نام داشت كه در ماه دوازدهم سال كه آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشني با همين عنوان مي گرفتند. سپندار مذگان جشن زمين و گرامی داشت عشق است كه هر دو در كنار هم معنا پيدا مي كردند. در اين روز زنان به شوهران خود با محبت هديه مي دادند. مردان نیز زنان و دختران را بر تخت شاهي نشانده، به آنها هديه داده و از آنها اطاعت می کردند


ادامه مطلب
نویسنده: saeed ׀ تاریخ: جمعه 29 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

فواید میوه

میوه ها و سبزیجات ویتامین ها و مواد معدنی را در بر دارند که در هیچ گونه از مکمل ها یافت نمی شوند. در هر یک از میوه های و سبزی ها با رنگ ها مختلف خواص و مزایای متفاوتی نهفته است، در این مقاله قصد داریم تا چیزهای بیشتری در این مورد یاد بگیریم.
 
باید بدانید که لازم است بطور روزانه حداقل 5 وعده میوه و سبزی استفاده کنید .
این روزها به ویژه برای جلوگیری از سرطان پیشنهاد می شود که 8 تا 13 وعده میوه و سبزی استفاده شود. منظور از هر وعده عبارت است از یک فنجان میوه و سبزی خام یا 2/1 فنجان میوه و یا سبزی طبخ شده. در کنفرانسی که به تازگی برگزار شده بود من از حضار درخواست کردم که هر کسی که تا به آن موقع تنها در رژیم غذایی روزانه خود از یک وعده میوه یا سبزی استفاده کرده، دست خود را بلند کند. نتیجه حیرت آور بود؛ هیچ کس دست خود را بلند نکرد! شاید خیلی غیر معمول نباشد. شیوه مدرن زندگی، ما را به مصرف غذاهای صنعتی سوق می دهد. برای جلوگیری از بیماری های مزمن، مصرف میوه و بالاخص سبزی از اهمیت بالایی برخوردار می باشد. سبزی ها حاوی مواد ضد اکسنده، مواد معدنی، و فیتو کمیکال ها می باشند که میزان آنها نیز تثبیت شده است و برای بدن مفید می باشند و شکر موجود در آنها نیز متعادل بوده و انرژی بیشتری را برای بدن فراهم می آورند و بجز همه این موارد، سیستم ایمنی بدن را نیز ارتقا می بخشند.
رنگ هایی که در سبزیجات و میوه های مختلف به کار می رود، دارای خواص منحصر بفرد خود هستند که به طریقی خاص به سیستم ایمنی بدن سود می رسانند. باید از رنگ های مختلف استفاده کنید تا بتوانید بالاترین نتیجه را بدست آورید. تحقیقات اخیر دانشمندان حاکی از این امر هستند که مصرف میوه ها و سبزیجات با رنگ های مختلف این امکان را برای افراد فراهم می آورند تا بتوانند تمام مواد مورد نیاز بدن را بدست آورند، امری که با وجود هیچ مکمل و یا ویتامین های ساختگی میسر نخواهد بود. در حدود 12000 نوع فیتو کمیکال مختلف توسط داشنمدان کشف شده است اما تا کنون هیچ مکملی ساخته نشده که همه آنها را دارا باشد. لازم به ذکر است که در میوه ها و سبزی های تازه 180 نوع ویتامین و ماده معدنی مختلف نیز یافت می شود و بدن ما نیز برای عملکرد مناسب نیازمند آنها می باشد.
رنگ های متفاوت در میوه ها و سبزی ها سبب می شوند که بدن را در برابر محرک های خارجی ایمن تر گردانده و به رفع استرس های مختلف کمک می کنند. خوب بد نیست نگاهی به رنگ های مختلفی که در رژیم غذایی خود استفاده میکنید بیندازید و ببینید آیا از همه رنگ ها استفاده می کنید یا خیر.
سبز – بروکلی، کلم پیچ، اسفناج، کاهو، جوانه بروکسل
گیاهان سبز به ویژه برای سیستم گردش خون مفید هستند. آنها سرشار از مواد معدنی و انواع مختلف ویتامین های گروه B هستند. برخی از فیتو کمیکال هایی که در گیاهان سبز یافت می شوند عبارتند از: ایندول و سولفورافن که حاوی ساختارهای ضد سرطان می باشند. دانشمندان سعی داشته اند که از آنها به تنهایی در مکمل ها استفاده کنند، اما متوجه شده اند که نتیجه آنها در کنار سایر ترکیبات گیاهی اثر بخش تر خواهد بود.
قرمز – گوجه فرنگی، هندوانه، کلم قرمز
گیاهان قرمز سرشار از انواع مختلف فیتوکمیکال ها می باشند که این توانایی را دارند تا اثر رادیکال های آزاد را از بین ببرند. یکی از انواع خاص فیتوکمیکال ها با نام لیکوپین از اختلالات مربوط به پروستات به شدت جلوگیری می کند و اثر آسیب هایی که از طریق تشعشعات زیان بخش آفتاب بر روی بدن بوجود می آید را بهبود می بخشد. وجود ماده لیکوپن سبب ایجاد رنگ قرمز در میوه ها می شود.
نارنجی – هویج، کدو تبنل، کدو مسما، سیب زمینی شیرین، هلو، گرمک
این مواد حاوی کارتنوئید هستند که به بازسازی DNA کمک کرده و در نتیجه از ایجاد سرطان جلوگیری می نمایند. همانطور که مادرها از همان زمان کودکی به ما توصیه می کردند این نوع گیاهان به ویژه برای پیشگیری از بیماری های چشمی مفید هستند و به دید چشم در شب کمک می کنند. میوه هایی که رنگ آنها نارنجی پر رنگ است به بدن در جذب ویتامین A کمک می کنند و از انباشته شدن بیش از حد این بیماری که سبب ایجاد پوکی استخوان می شود نیز جلوگیری می نمایند.
زرد مایل به سبز – ذرت، نخود، خربزه، آووکادو
این ترکیب زرد و سبز حاوی کاروتنوئید لوتئین می باشد که از ایجاد آب مروارید و بروز لکه های سرطانی بر روی پوست جلوگیری می کند. این نوع میوه ها و سبزی جات همچنین تا حدودی می توانند از بروز پوکی استخوان نیز جلوگیری کنند.
زرد مایل به نارنجی- پرتقال، آناناس، نارنگی، هلو، انبه، شلیل
این نوع میوه ها سرشار از انواع آنتی اکسیدان ها می باشند، به ویژه ویتامین C و به حفظ سلامت غشاهای مخاطی کمک می کنند. این مواد همچنین به بافت های اتصالی نیز سود می رسانند، از بیماری های قلبی جلوگیری کرده، گردش خون را تسریع می بخشند و از تورم جلوگیری می نمایند.
سفید مایل به سبز – پیاز، سیر، گلابی، کرفس، پیازچه
این نوع میوه ها حاوی مقادیر متنوعی از فیتوکمیکال ها می باشند. سیر و پیاز حاوی آلیسین می بشاند که دارای خاصیت ضد ویروسی، ضد قارچی و ضد باکتریایی می باشند و می توانند عملکر مشابهی مانند یک آنتی بیوتیک خفیف را ایفا کنند. به وعده های غذایی خود مقداری سیر و پیاز اضافه کنید تا خاصیت مسمومیت غذاهای پرچرب را از بین ببرید. کرفس خواص بیشماری دارد و مواد معدنی زیادی را در بردارد به ویژه سدیم که سبب می شود مفاصل از سلامت مناسبی برخوردار شوند.
قرمز/آبی/بنفش – سیب قرمز، چغندر، زغال اخته، توت فرنگی، آلو برغان، انگور، شاه توت
این میوه ها که دارای رنگ های تیره هستند از آنتی اکسیدان های بیشماری برخوردار می باشند. جریان خون را در رگ ها بهبود می بخشند و از لخته شدن خون جلوگیری می کنند. همچنین حاوی فیتوکمیکال های ضد پیری نیز هستند. به هر حال زمانی که سالاد درست میکنید مطمئن شوید که تنوع گوناگونی از میوه های و سبزی های مختلف را در آن گنجانده اید. سعی کنید که حداقل 5 رنگ متنوع در سالاد وجود داشته باشد. از سایر رنگ ها نیز به طور مجزا در رژیم غذایی روزانه خود استفاده کنید. سعی کنید که هر روزه خودتان را به 8 تا 13 وعده میوه و سبزی نزدیک تر کنید تا بدن قادر شود، مواد غذایی مورد نیاز خود را بدست آورد.
 

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: یک شنبه 24 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

انقلاب اسلامی

اسلاميت انقلاب

اسـتقرار جـمهورى اسـلامى فـرهنگى بـارور و غنى براى اين ملت به ارمغان آورد. مدرسه اى باز كرد كه در اين مدرسه تعليمات فراوانى از در و ديوارش , از فضايش , از بوى باروت و صداى مسلسل و صفير گـلوله اش , از فريادهايش , از غريو (( الله اكبر )) و (( لا اله الا الـله )) اش آمـوختند و چـه خوب آموختند و درس خود را تجربه كردند و به ميدان عمل آوردند و چه خوب پيروز شدند.
اگـر چنانچه گاهى مى خواستيم بعضى مسأل را مطرح كنيم بايستى با مـحافظه كارى بيان مى كرديم; اگر گاهى سخن از آزادى مى گفتيم بايد در پـوششى از هـزارگونه راز و كـنايه و اسـتعاره بـگوييم; اگـر مى خواستيم با استبداد در افتيم بايستى در پوششى از آيات قرآن و كـلمات نهج البلاغه بگوييم و نمى توانستيم صريح وارد ميدان شويم. امـا سـرانجام حركت اسلامى اين سد سكندر را شكست و اين بت را به زانو در آورد.
 

هويت اسلامى انقلاب و توطئه هاى دشمنان

ما در برابر توطئه هايى كه در كمين انقلاب ما نشسته است و راههاى انـحرافى كـه در برابر اين انقلاب باز كرده اند , متوجه اين نكته باشيم كه هويت اسلامى انقلاب فراموش نشود.
در يـك مـحيط اسـلامى شـايد تـصور شود كه اين مسئله نوعى تعصب و ادعـاست , ولـى ما بايد دقيق تر مسئله را تحليل كنيم و اگر واقعا بـه ايـن نـتيجه رسـيديم روى اين كلمه بايستيم. چون اگر ما اين مسئله را به سادگى از دست بدهيم ممكن است كسانى كه در كمين راه نـشسته اند , به تدريج بتوانند در هويت اسلامى انقلاب ايجاد ترديد كـنند و راه را بـراى هـرگونه رخنه ضد اسلامى هموار سازند. يعنى اگـر چـنانچه كـسانى توانستند در اسلامى بودن انقلاب ترديد ايجاد كـنند , در اسـلامى بـودن جـمهورى ما هم ممكن است ترديد به وجود آورند; در اسلامى بودن قانون اساسى هم ممكن است رخنه كنند و جاى پـا بـسازند; در اسـلامى كـردن شـعارها, ادارات , مظاهر زندگى , مظاهر اجتماعى ما هم ممكن است رخنه و و نفوذ كنند. وقتى به زعم آنـها قـرار شـد انـقلاب هويت اسلامى خود را از دست بدهد , ثمرات انـقلاب هم به طور خاص به زعم آنها لازم نيست اسلامى باشد. چون از ثمرات انقلاب , خود انقلاب با تمام هويتش بايد استفاده كند.
الان هـنوز آن تب و تاب مبارزه و انقلاب چندان فروكش نكرده است و شـايد هـنوز آن شور انقلاب , سخن اسلامى گفتن ما , طرح خواسته هاى اسلامى , هويت اسلامى قانون اساسى ما و جمهورى آينده ما نمى تواند شديدا مورد انتقاد واقع شود.
چـه بـسا يك روزى مجال پيدا كنند كه اين ترديد را قوىتر كرده و صـف آرايـى نـمايند و اعـتراض كـنند كـه مـگر تمام كسانى كه در راه پـيماييها شـركت كردند علاقه به اسلام داشتند ؟ يا مثلا از نظر ظاهر بگويند مگر زنهاى بى حجاب در بعضى اجتماعات و تظاهرات شركت نـكرده بـودند ؟ مـى گويند مگر كسانى كه احيانا معتقد به يكى از ايـسمهاى غير اسلامى بودند , مثل برخى ماركسيستها و يا كسانى كه در بـرابر اسـلام بـى تـفاوت بـودند, در اجـتماعات و تـظاهرات و بـرخوردهاى شما شركت نكردند ؟ مگر در بين كشته ها , هم در گذشته و هم در شور نهضت , كسانى نبودند كه اعتقاد به ايدئولوژى اسلامى نـداشتند ؟ بـنابر ايـن چـرا مى خواهيد اين انقلاب را صرفا اسلامى تلقى كنيد ؟ حـتى مـى گويند مـگر اقليتهاى مذهبى در اجتماعات و راه پيماييهاى شـما شـركت نـكردند؟ مـگر يك ارمنى در ميان شهدا و كشته هاى شما نـبود ؟مـا نـمى خواهيم سـهم مسلمانها و اسلاميها را منكر شويم , آنـها سـهم داشتند , اما چرا مى خواهيد انقلاب را در انحصار اسلام در آوريد ؟ ايـن بـيانى است كه رفته رفته در مقالات , در تفاسير سياسى , در تـظـاهرات و اجـتماعاتى كـه تـرتيب مـى دهند , در كـتابهايى كـه مـى خواهند بـنويسند , در قطعنامه هايى كه صادر مى كنند , مرتب به اين مسئله پر و بال مى دهند.
 

بهره گيرى فريبكارانه از اصطلاحات ظاهر پسند

بـعد هـم يك سخن بسيار ظاهر پسند مى گويند. مى گويند حال كه قبول كـرديم در ايـن قـيام كسانى ضد اسلام يا بى تفاوت نسبت به آن هم بوده اند , بنابر اين آن را در انحصار اسلام قرار ندهيد; بگوييد قـيام مردم ايران , بگوييد قيام ملى , بگوييد حركت دموكراتيك , بـگوييد حركت اجتماع; اسلامى بودن يك مسئله تخصصى است كه به عده خاصى تعلق دارد.
مـى گويند بـايد راهى را در پيش بگيريد كه به نفع ملت باشد; حال اگـر چــنـانچه تـوانـستيم مـثـلا در سـايه كـمونيسم , در سـايه نـاسيوناليسم يا بعضى از فلسفه هاى غربى يا شرقى ديگر منافع ملت ايران را منهاى جنبه اسلامى بودن تإمين كنيم اشكالى ندارد; بعد هـم مـا مى گوييم اين نهضت توسط مردم انجام شده است كه گروهى از آنان مسلمان بودند و بقيه هم مرامهاى ديگرى داشتند و بنابر اين از ثـمرات آن همه مردم استفاده كنند; هر ايسمى, هر قانونى , هر بـرنامه اى كـه تـوانست بـه صـورتى مـنافع مـردم را تإمين كند مى تواند وارث اين انقلاب باشد.
بـراى پاسخ قضيه ما در ابعاد كيفى و كمى مسئله و رهبرى انقلاب و همچنين در جنبه ديناميك و موتور محرك انقلاب مطالعه مى كنيم.
 

بررسى انقلاب از نظر كميت

تـعداد افـراد شركت كننده در راهپيماييها در سراسر ايران , مثلا در روز عاشورا يا اربعين , حدود ده ميليون يا دوازده ميليون يا شـانزده مـيليون و يا بيشتر بود ; (3)اگر از اين سيل عظيم مردم از اصـناف , كـارگران , كـشاورزان , زنـان , مـردان , جوانان و بـچه ها كـه به راه افتادند يك آمار مى گرفتيم كه: (( شما اسلام و مـسلمانى را دوسـت داريـد يامكتب ديگرى را ؟ زير سايه اسلام راه افـتاديد يا تحت عنوان ديگرى ؟ )) , شما فكر مى كنيد در اين سيل عظيم چند نفر روشنفكر حرفه اى يا خوباخته شرقى و غربى پيدا مى شد كه بگويد اسلام را نمى پسندم و طرفدار يك ايسم ديگر هستم ؟ مـمكن اسـت دو هـزار نـفر , پـنج هـزار نفر , اگر خيلى دست بالا بـگيريم بيست يا سى هزار نفر پيدا شوند كه طرفدار ايسمهاى ديگر بـاشند; خود را نويسنده , هنرمند و وابسته به اين و آن بدانند.
بـر فـرض , اين سى هزار نفر را پيدا كرديد , اما شانزده ميليون جـمعيت بوده است , اين تعداد چه درصدى از جمعيت را تشكيل مى دهد ؟ مـمكن اسـت عـده اى كـليمى هـم در يـك شرايطى كه ميليونها نفر راهـپيمايى مـى كنند , راه بـيفتند; مـا آنها را طرد نمى كنيم , بـيايند و همبستگى خود را اعلام كنند; اما حركت چند هزار نفر از اقـليتهاى مـذهبى در مـجموع انـقلاب چـقدر نـقش داشته است ؟ آيا مـى توانند ادعـا كنند كه ما راه پيمايى كرديم و ما هم كه مسلمان نيستيم , پس اسم اسلامى را از انقلاب برداريم ؟ !
 

بررسى انقلاب از نظر كيفيت

دوم , بـررسى روح ايـن انـقلاب و جنبه به اصطلاح كيفى آن است. آن چـيزى كه اين مردم را به راه انداخت و آن تكيه گاه چه بود ؟ مگر نـه ايـنكه مـحرم ماه پيروزى خون بر شمشير بود ؟ مگرنه اين ماه رمضانى است كه بايستى يكپارچه آتش و مبارزه و خون باشد ؟ مگرنه ايـنكه از درون مساجد فريادها شعله ور شد ؟ مگرنه اينكه بر پشت بـامها فـرياد (( الـله اكبر )) و غريو (( لا اله الا الله )) با صـفير گلوله در هم مىآميخت ؟ مگرنه اينكه اربعين امام حسين (علیه السلام) تجليگاه همبستگى مردم بود ؟ مگرنه اينكه اولين تجربه راه پيمايى در روز عـيد فطر و بعد از نماز عيد فطر انجام شد ؟ مگرنه اينكه تـاسوعا و عـاشورا تـجليگاه حركت مردم بود ؟ اينها همه روزها و مناسبتهاى دينى است. واقعا حماقت است كه بگويند چيز ديگرى بوده اسـت. كـجا بـودند ايـسمها و مـكاتب ديگر ؟ كجا بودند طرفداران اجـراى قـانون اسـاسى قـبل ؟ كجا بودند مدعيان دروغگوى طرفدارى اجـراى قانون اساسى قبل ؟ كجا بودند مدعيان دروغگوى طرفدارى از رنجبران و زحمتكشان ؟ مـا از ايـن ديـدگاه كـه در محيط اسلامى هستيم و مردم ما مسلمان هستند مسئله را بررسى نمى كنيم بلكه در اجتماعات و تظاهرات مردم وارد مـى شويم. چـه چـيزى بـه ايـن نهضت جان مى داد كه فردى جلوى گلوله مى رفت و از اينكه تير به قلبش بنشيند لذت مى برد ؟ او خود را در آغـوش فـرشتگان و خـودش را شهيد و زنده هميشه باقى جاويد مـى يافت.واقعا اگر اين روح اسلامى در اين نهضت نمى بود شما را به خـدا آيـا يـك هزارم اين حركت و موجب و شتاب در اين انقلاب وجود مى داشت ؟
 

بررسى انقلاب از نظر رهبرى

و امـا سـوم , مـسئله رهـبرى است. كدام رهبر و برخاسته از كدام ايـسم و از كـدام قـشر اجتماعى مى توانست محرك اين انقلاب باشد و ايـنچنين هـوشيارانه وآگـاهانه موج بيافريند و مردم را به حركت درآورد ؟ احـزاب بـه اصـطلاح مـلى و احزاب چپ و راست هم بودند و رهـبرانى از گـوشه و كـنار سـر درآوردند و شروع به مقاله نوشتن كـردند و سـرو صـدا بـه راه انـداختند و گـوشه و كـنار بـه راه افتادند. كداميك از اين رهبران گروهها بودند كه بتوانند حتى يك صـدم از آن تـظاهرات , از آن اجتماعات , از آن فريادها و از آن شـورها را بـه وجـود آورنـد ؟ و اگـر اين رهبرى آگاهانه با اين ضـربه هاى گـيج كـننده اى كـه پشت سرهم به دشمن بموقع وارد مى كرد نمى بود , آيا اين انقلاب به وجود مىآمد و پيروز مى شد ؟ ايـن تـصميم گـيريهاى بـموقع رهـبرى عجيب بود. كم و بيش رهبران مـختلف اجـتماعى وحتى رهبران هوشيار مذهبى و انقلابيون مذهبى در داخـل بـودند , هـمه مى گفتند الان موقع فلان تصميم نيست; چرا آقا الان مـى خواهد دولـت اعـلام كند ؟ چرا وقتى حكومت نظامى ساعت 4/5 اعـلام شـده است آقا مى فرمايد اعتنا نكنيد و بيرون برويد ؟ مرتب مـى گفتند خـطرناك اسـت , نـمى شود , بـايد قـدرى صبر كرد. واقعا رهـبران هر نوع گرايش سياسى و اجتماعى , همه صدها قدم عقب بوند , ديـديم كه امام پشت سر هم ضربه وارد كردند. خيلى جالب بود كه ايـشان بعد از هر ضربه مى فرمود دشمن گيج شده , بگذاريد يك ضربه ديـگر بزنيم , بايد اين ضربه را هم زد. در حالى كه همه مى گفتند خطرناك است.
اگـر ايـن رهـبرى بـا اين هوشيارى نبود كه مى توانستيم اين قدرت طـاغوتى را كـه تـجسم كليه قـدرتهاى اسـتبدادى جـهان بـود و همه نـيروهاى جـاسوسى و قدرتهاى طاغوتى دنيا را براى تحكيم پايه هاى زور و اسـتبداد خود بسيج كرده بود بشكنيم؟ مردم بى سلاح اينچنين در بـرابر ايـن قدرت طاغوتى و شيطانى تاريخ با آن پشتوانه عظيم قـدرتها تـوانستند بـا ايـن رهـبرى بـپاخيزند و دشـمن را از پا درآورنـد. اين رهبرى معلوم است كه اصلا يكپارچه تجسم رهبرى الهى و اسلامى است.
 

متولى و وارث انقلاب

نيروى محرك درون انقلاب , آن روح و ايمان مذهبى و جو مذهبى بود.
اصـلا هـمه چيز انقلاب ,اسلامى بود.اصلا راه انداختن اقليتها و غير اسـلاميها هـم به خاطر موج اسلام بوده است , باز شدن درهاى زندان حتى به روى غير اسلاميها هم به خاطر انقلاب اسلامى بوده است , باز شدن زبان غيراسلاميها هم براى نوشتن يك مقاله يا گفتن يك حرف به خـاطر مـوج حركت آفرين اسلامى بوده است , سخنرانى و تفسير سياسى آن روشـنفكر حـرفه اى كـه هـيچگاه در طـول تاريخ مبارزه گذشته و دوران اختناق از او خبرى نبود و اكنون به عنوان يك سياستمدار و يـك محقق و دانشمند و مفسر سياسى مرتب مقاله مى نويسد , اين باز شـدن زبـانش و اينكه به قلمش اجازه مى دهند بنويسد به خاطر غريو ((الله اكبر )) هايى بود كه گفتند و بت را شكستند.بـنابر ايـن , انـقلاب اسـلامى اسـت , عـميقا هم اسلامى است و لذا بـايستى از ثـمرات انـقلاب هـم اسـلام استفاده كند.انقلاب متولى و وارثـى جز اسلام ندارد. بنابر اين بايد قانون اساسى ما عميقا بر اسـاس هـويت و مـحتواى اسلامى باشد , وزارتخانه ها و همه نهادهاى حـكومت آينده ما عميقا و قويا بايستى با محتواى غنى اسلامى باشد , نـه ايـنكه فـقط لـعابى از اسـلام داشـته باشد و اسلام آن گوشه بنشيند و بگويد سعى كنيد كه بى احترامى به اسلام نشود. اين شيوه نظام استبدادى و طاغوتى بود.
وقـتى مـسئله به اين صورت است كه هر كس انقلاب را راه انداخت در واقـع وارث آن انـقلاب اسـت , حال در يك انقلابى كه عميقا در عين اسلامى بودن , مردمى و همگانى است , چهار نفر و ده نفر و پانزده نـفر نبودند , ميليونها انسان از بطن و بستر جامعه و از زواياى روسـتاها و از دل كـارخانه ها و از درون دانشگاهها و از همه جاى ايـن كشور با روح اسلامى بپا خاستند. يك انقلابى با روح اسلامى كه مـتعلق بـه مـلت است وارث آنهم بايد ملت مسلمان باشد. در تعبير جـمهورى اسـلامى , جـمهورى نـشانه مردمى بودن و اسلامى هم بيانگر فـرهنگ آن است. قسمت اعظم فرهنگ اسلام, آن هويت فكرى و جهت گيرى است بايد سعى شود اين انديشه ها و فكرهاى شكوفا شده و بيدار شده ان شإ الله در جهت انقلاب اسلامى هدايت شود.
 

علل و عوامل انقلاب

شـناخت هـر چيزى از دو طريق ميسر است: اول از طريق شناخت اضداد آن از بـاب((تعرف الاشـيا بـاضدادها)) كـه ايـن نوع شناخت را در اصطلاح شناخت جدلى مى نامند.
دوم شـناخت از طـريق علل و اسباب و ريشه هاى آن و اين نوع شناخت رااصـطلاحات شـناخت برهانى مى گويند كه بوعلى سينا اين نوع شناخت را بهترين نوع شناختها و شناخت تام معرفى كرده است چنان كه گفت:
و الـعلم التام فى باب التصديق ان يعلم الشى باسبابه و در اصطلاح فلاسفه رأج است كه : ذوات الاسباب لاتعرف الا باسبابها.
از آنـجا كـه هر حادثه و پديده اى داراى علل و عواملى است كه در پـيدايش آن نقش مستقيم يا غير مستقيم داشته و انقلاب اسلامى ايران نـيز از ايـن قانون مستثنى نيست اگر بخواهيم شناخت كامل و آگاهى صـحيحى از آن داشـته باشيم بايد علل و عواملآن را كه در پيدايش آن نـقش داشـته اند بـشناسيم زيـرا بـدون شناخت ريشه ها شناخت اصل انـقلاب ميسر نخواهد بود لذا ما در اين درس در صدد آنيم تا آنجا كـه فـرصت اجازه دهد در اطراف علل و ريشه ها آن بحث و بررسى كنيم هـر چـند كه علل وعوامل انقلاب بسيار بوده و ما را در اين مختصر فـرصت بـررسى هـمه آنـها نـيست لذابه برخى از آنها كه از اهميت بـيشترى بـرخوردار بـوده و دخـالت مـستقيم ترى درپـيدايش انـقلاب داشته اند مى پردازيم.
قبل از شروع در بحث تذكر دو نكته لازم است:
1 - از آنجا كه اين مباحث و مطالب براى تدريس در دانشكده تنظيم گـرديده است باتوجه به وقت اندك و محدود بودن ساعات درسى در يك تـرم امـكان بـررسى گسترده و همه جانبه علل و عوامل انقلاب اسلامى ميسر نيست لذا به بخشى ازعلل آن هم بصورت اختصار پرداخته خواهد شد.
2 - عـللى كـه مورد بررسى قرار مى گيرند اين چنين نيست كه همگان در يـك سـطح بوده و داراى نقش مساوى باشند بلكه بعضيها نقش عمده را ايـفا كرده و بعضى ديگر در آن حد از نقش و اثر نيستند و مردم جـامعه ما نيز به همه آن علل يكسان معتقد نبوده و بلكه ممكن است عـلتى بـراى عـده اى از آنچنان نقشى برخوردار بوده كه موجب طغيان آنـان مى شده ولى در نظر ديگرى چنان نبوده باشد ولى در مجموع اين عـلل و عوامل زمينه پيدايش اين انقلاب را فراهم نموده و مردم را عليه نظام حاكم شورانده است اينك بيان آن علل :
 

1 - مذهب

در ايـران از اوأل قـرن اخـير ايدئولوژى و مكاتب گوناگون مطرح شـده و مـردم رابـسوى خود فرا مى خواندند و آنها عبارت بودند از ((نـاسيوناليسم)) تـحفه غـرب , و((ماركسيسم - لنينيسم)) ارمغان شـرق و ((اسـلام)) كـه از قـبل در ايـن سـرزمين وجودداشته است و مـبلغين هـر كـدام سـعى داشـته اند كـه با نشان دادن جامعه كمال مطلوب پيروان بيشترى را به خود جلب نمايند.
امـا آن دو مـكتب هر چند كه در ابتدا طرفدارانى پيدا كرده و با شـعارهاى پـر آب ورنگشان عده اى را در اطراف خود جمع كرده و حتى احزاب و گروههأى نيز تشكيل داده و تحت عنوان رهأى بشر از سلطه استعمارگران فعاليتهأى نيز داشته اند اما دراثر بروز جريانهايى در جهان چهره دروغين تبليغات سياسى آن دو آشكار گشته واميدى كه طـبقات روشـنفكر بـه آنـها بـسته بـودند تبديل به ياس شده و از آن ايدئولوژيها و مكتبها سر خورده و بيزار شدند ولى اسلام همچنان بـه خـاطر حقانيت و صداقت خود جاذبه خود را حفظ كرده و به زندگى خـود ادامـه مـى دهد و مـردم فهميدند كه تنها راه نجات و تنها ره رهـأى از يـوغ استبداد و استعمار همانا راه اسلام راستين است نه راه شـرق و غـرب زيـرا هـمه جنايتها و اسارتها براى جوامع بشرى درجهان كنونى از صاحبان همين مكاتب شرقى و غربى است آنگاه آنان چـگونه مى توانند مكتبى در جهان ارأه دهند كه مايه نجات و وسيله رهـأى از زير سلطه آنان باشد لذا امام خمينى((ره)) در 28 جمادى الـثانى سـال 1392 هـجرى قمرى در بخشى از پيام خود به دانشجويان مـسلمان مـقيم آمريكا و كانادا چنين فرمود: (...اگر دول اسلامى و مـلل مـسلمان بـه جـاى تـكيه بـه بـلوك شرق و غرب به اسلام تكيه مى كردندو تعاليم نورانى و رهأى بخش قرآن كريم را نصب عين قرار داده و بـكار مـى بستندامروز اسـير تجاوزكاران صهيونيزم و مرعوب فانتوم آمريكا و مقهور سياست سازشكارانه و نيرنگ بازيهاى شيطانى شـوروى واقع نمى شدند... تا روزى كه ملت اسلام پايبند اين مكتبهاى اسـتعمارى مـى باشد و يا قوانين الهى را با آن مقايسه مى كند و در كـنار هـم قـرار مـى دهد روى آسـايش و آزادى نـخواهد ديـد و اين مـكتبهأى كه از چـپ و راسـت بـه مـلت اسلام عرضه مى شود فقط براى گـمراهى و انـحراف آنـان است و مى خواهند مسلمانان را براى هميشه خوار و ذليل و عقب مانده و اسيرنگهدارند و از تعاليم رهأى بخش قرآن دور سازند.
حـاصل آنـكه نـاسيوناليسم و مـاركسيسم بـخاطر مـاهيت الحادىشان نـتوانتسند دراعماق دلها نفوذ كنند و نتوانستند حمايت توده ملت را به خود جلب نمايند و هرچند كه در ابتدا طرفدارانى پيدا كرده ولى به مرور زمان يكى پس از ديگرىطرفدارانشان را از دست داده و خلاصه نتوانستند در اين مملكت اسلامى دوام بياورند.
امـا اسـلام بـه عنوان يـك مذهب و مكتب الهى از دير زمان در اعماق دلهاى اقشاروسيعى از مردم جامعه ما نفوذ كرده و مردم را به خود جـلب نـموده بـود اسلام بعنوان يك مذهب حاكم در همه جا (از شهرها گـرفته تا دورترين نقاط مملكت) و در همه اقشار (از غنى و فقير, كـارگر و كـشاورز, دانـشجو و روشنفكر , مردان و زنان) حضورفعال خود را حفظ نموده و در همه شئون زندگى اين ملت حاكميت داشت لذا بـاهمه تبليغات مسموم و گسترده اى كه عليه اسلام از ناحيه دشمنان آن مـى شد و بـاهمه سـمپاشيها كه مى شد (كه مى گفتند اسلام قادر به اداره اجـتماع كنونى نيست وقدرت رهأى بخشى از سلطه استعمار را نـدارد و ...) بالاخره اسلام قدرت خود رانشان داده و كاخ ستمشاهى را درهم فرو ريخته و دست اجانب را از اين مملكت كوتاه نموده است و بـه شــرق و غــرب نـشان داد كـه تـنها مـكتبى كـه در بـرابر تـجاوزاتآنان ايستاده و مردم را از زير سلطه آنان خارج مى نمايد اسـلام اسـت و به مسلمين نيزفهماند تنها مكتب رهأى بخش اسلام است نـه مـكاتب شـرق و غـرب پـس براىرهأى خود به اسلام و قرآن تمسك نمأيد نه به مكاتب ديگر.
 

2 - اسلام زدایى نظام حاكم

جـهان غـرب در جـنگهاى صليبى (كه از قرن 11 تا 13 ميلادى به طول انجاميد) به قدرت و عظمت اسلام پى برده و فهميد تنها قدرتى كه در برابرش استقامت كرده وقد خم نمى كند اسلام است لذا در صدد برآمده بهر طريق ممكن اسلام را از صحنه روزگار محو نموده و يا اگر نامى از اسـلام باقى مانده از محتوى تهى باشد و ديد اين نقشه با جنگ و لشكركشى قابل پياده شدن نيست زيرا مردم مسلمان در اثر جنگ به هم پـيوسته از اسـتحكام بـيشترى بـرخوردار مى شوند لذا در صدد نقشه ديـگرىبرآمده و آن اين بود كه : از طريق عوامل نفوذى كه از خود مـمالك اسلامى انتخاب مى شوند و به قدرت مى رسند بايد از درون اسلام زدأى نمود و آن را از درون پوساند و براى اجراى چنين نقشه اى در كـشورهاى اسـلامى مـهره ها انـتخاب كرده ونوكرهاى كر و كور و چشم بـسته بـه قـدرت رسـاند لـذا افـرادى هـمانند رضاخان درايران و اتـاتورك در تركيه و آل سعود در حجاز و نوكرهاى امثال اينها را در كـشـورهاىاسلامى ديـگر بـه قـدرت رسـانده در صـدد مـحو اسـلام بـرآمده اند البته اين نقشه از قبل يعنى پس از جنگهاى صليبى بوده ولى در قرن اخير از شدت بيشترى برخوردارشد.
عـلماى اسـلام و پـيشوايان دينى به اين مسئله پى برده و در مقام بـيدارى مـسلمين برآمده و با استعمار در همه جوانب آن به مبارزه برخاسته اند كه ما در درس سوم به گوشه اى از آنها اشاره كرده ايم.
سـيد جـمال الدين اسدآبادى در يك قرن قبل چنين مى گفت: مسلمانها بـايد بـدانندكه انـگليس قصد براندازى اسلام را داشته و مى خواهد مـسلمانان را در هـر جاى كره زمين نابود سازد هر چند كه اين كار شدنى نيست.
نـخست وزيـر انـگلستان ((گلادستون)) در سال 1887 ميلادى در برابر نمايندگان كشورخود نطق مهيجى ايراد كرده و در ضمن آن يادآور شد كه : تا زمانى كه قرآن خوانده مى شود و كعبه طواف و نام محمد صلى الـله عـليه و آلـه و سـلم در بـالاى مـا ذنه هابعظمت برده مى شود مـسيحيت در خـطر بزرگ قرار دارد پس بر شما باد كه قرآن راتحريف كـرده و كعبه را تخريب نموده و نام محمد صلى الله عليه و آله و سلم را ازبالاى ما ذنه ها محو نمأيد.
هـمانگونه كه از عملكرد آنان پيداست تمام هم آنان محو و نابودى اسـلام وبرگرداندن ملت اسلامى به دوران جاهليت است تا بتوانند به درسـتى و راحـتى آنـان را بـه زيـر سـلطه خود درآورند البته اين كارشان هيچگاه بى پاسخ نمانده است.
در پـنجاه سال اخير مبارزه با اسلام و مسلمين و سلب حقوق و بردن امـوال و مـنافعآنان در تركيه و ايران صورت جدىترى به خود گرفت الـبته در ايران تا 25 سال -تقريبا - كارگردان اصلى اين مبارزه انگليس بوده و در 25 سال اخير آمريكا.
مـسلمانان ايـران در ايـن دوره پـنجاه سـاله در ميان اشك و خون روزگار گذراندندمقدسات اسلام همواره هتك شده و حرمت اسلام همواره فراموش گشت علماىاسلام زندانى تبعيد يا شهيد شدند وعاظ و طلاب به زنـدانها و شـكنجه گاهها افـتادندمجالس عـزادارى حـسين بـن عـلى عـليه السلام ممنوع گشته و لباس روحانيت قدغن گرديد و مدارس اسلامى بسته و چادر كه يك نوع حجاب و پوشش اسلامى است ازسر زنان مسلمان برداشته شد و ...
مـا در ايـنجا بعنوان نمونه به گوشه هأى از اسلام زدأى در كشور اسـلامى ايـران اشاره مى كنيم تا روشن گردد كه با چه لطأف الحيلى مـى خواستند اسـلام را از مـملكت بيرون كـرده و نظام جاهلى قبل از اسلام و يا فرهنگ شرك آلود غرب ر به جاى آن بنشانند:
1 - شعار جدأى دين از سياست
يـكى از كارهأى كه در اين راستا انجام مى شد دور نگه داشتن دين از صـحنه سـياست بود تبليغات وسيعى در رسانه هاى گروهى دنيا براه انـداخته (و بـه تـبع آنـان رسـانه هاىگروهى حكام دست نشانده در داخل) كه دين را با سياست چه كار و علما دينى مقدس تر از آنند كه خـود را آلـوده بـه سـياست نـمايند و به اين مسئله آنچنان دامن زده مـى شد كـه حـتى بـسيارى از رهبران دينى و ملت اسلامى باورشان آمـده بـود كـه ما را باسياست چكار؟ ما روحانى هستيم و بايد به مـسأل شرعيه خود بپردازيم و حتى وقتى امام خمينى ((ره)) دستگير شـد به او گفته اند: شما را چه كار با سياست ,سياست يعنى دروغ و مـكر و پـدرسوختگى امـام در جـوابشان فـرمود: اين نوع سياست مال شـمـاها اسـت ولـى ديـن از سـياست واقـعى جـدا نـيست و شـاه در پـاسخ تلگراف مـراجع تـقليد قم (كه او را در جنايات و جنايتهايش سـرزنش كـرده و بـه حـكم واقعى اسـلام دعـوت كـرده بودند و مسئله انـجمنهاى ايـالتى و ولايـتى را خـلاف دستوراسلام دانسته اند) گفته بـود: (تــوفيقات جـناب مـستطاب عـالى را در هـدايت افـكارعوام خـواهانيم) يعنى وظيفه شما هدايت و ارشاد عوام است نه دخالت در امورسياسى كشور.
وقـتى كـه از سال 41 روحانيت وارد صحنه مبارزه با شاه شد و عملا جدأى دين ازسياست را رد كرد رسانه هاى گروهى وابسته با تبليغات وسـيعى وارد مـعركه گشته وقلمهاى مسموم و خريدارى شده در مقالات روزنـامه هاى آن روز بـراى قداست دين از سياست و اينكه نبايد دين را بـا سـياست آميخت قلم فرسأيها مى كردند كه ما به يك نمونه از آن از روزنـامه اطـلاعات 15 اسـفند سـال 41 اشاره مى كنيم از باب مشت نمونه خروار مطلب روشن مى گردد كه قضيه چه بود:
(...مـذهب امـرى اسـت جـدا از سـياست سياست سخن روز است و مذهب سـخن ازلى و بـدى سياست امروز يك چيز مى گويد فردا چيز ديگر مذهب فـردا و امـروز وديـروز يـك چـيز مـى گويد و لاغير سياست مئاثر و مـظاهرى دارد كـه بـا تغيير زمان تغييرمى كند ولى مئاثر و مظاهر مذهب لايتغير است براى اينكه مذهب محيط است برزمان و سياست محاط اسـت در زمـان امـروز شـما مـى بينيد كـه مـردم اروپـا و آمريكا بـه رفيع ترين قـلل تـمدن رسـيده اند و از نـظر معارف و علم تا به مـرحله تـسخير فضاپيشرفته اند اما مذهب بزرگترين تكيه گاه روحى و مـعنوى ايـن مردم است كليسامحترم ترين و عزيزترين اماكن نزد اين قوم است...) هـمانگونه كـه ملاحظه مى كنيد اين آقايان مى خواستند همان بلأى را كه در اروپا بسرمذهب و دين و كليسا آمده بود بسر مذهب و اسلام و مساجد بياورند و بعد از آن به عزيزترين اماكن نيز نام ببرند.
2 - بازگشت به دوران جاهليت
يـكى از كـارهأى كـه در راسـتاى اسـلام زدأى انجام مى شد موضوع بـازگرداندن ايـران به جـاهليت قبل از اسلام بود ميراندن شعارهاى اصـيل اسـلامى احيا شعارهاىمجوسى كه تغيير تاريخ هجرى محمدى صلى الله عليه و آله و سلم به تاريخ مجوسى 2500 ساله شاهنشاهى نمونه بارز آن است.
الـبته اين تغيير تاريخ اسلامى به تاريخ مسيحى ميلادى در كشورهاى اسـلامى ديگراز سالهاى خيلى پيش انجام شده و تاريخ رسمى كشورهاى اسـلامى تـاريخ مـيلادىاست ولـى در هـمان زمـان بـكارگيرى تـاريخ شـاهنشاهى را تـحريم فـرموده بودند لذاشاه در اين مساله نيز از موفقيت چشمگيرى برخوردار نشده بود.
3 - تسلط عناصر غير مسلمان بر مسلمان
يـكى از كـارهأى كـه در ايـن راسـتا انجام مى گرفت تسلط كفار و افراد غير مسلمان برمسلمانها بود سپردن مقام نخست وزيرى در كشور اسـلامى شـيعى ايـران به هويداىبهأى و سپردن چرخ اقتصادى مملكت بدست امثال ثابت پاسالهاى بهأى والقانيانهاى صهيونيست و سپردن ارتـش و نـظام بدست مستشاران خارجى و امثال اينها نمونه بارز آن است.
4 - قـطع رابطه با كشورهاى اسلامى و پيوند با كشورهاى غير اسلامى و احـياناضداسلامى همانند اسرايیل غاصب يكى ديگر از كارهاى مبارزه با اسلام بود.
5 - نقض قوانين اسلامى
نـقض آشـكار قوانين و مقررات اسلامى چه بصورت مستقيم و چه بصورت تـرويج واشـاعه فـساد در هـمه زمينه هاى فرهنگى , اجتماعى , تحت عـنوان تـمدن و پـيشرفت!!! يـكى ديگر از كارهاى مبارزه با اسلام بود.
6 - انجمنهاى ايالتى و ولايتى
يـكى ديـگر از مـظاهر زنـنده و مـصداق ناديده گرفتن اسلام مسئله انـجمنهاى ايـالتى وولايتى بود كه خشم ملت اسلامى را برانگيخته و فـرياد رهـبران ديـنى و بخصوص امام خمينى را بلند كرد و علما از حـوزه هاى علميه قم و مشهد و ديگر شهرها به نزديك شدن خطر پى برده و به قيام وادار گشتند.
در تاريخ 16 مهر 1341 جراید عصر تهران با تيتر درشت منعكس كرده بودند كه :
طـبق لايـحه انـجمنهاى ايالتى و ولايتى كه در هيئتe ولت به تصويب رسيده و امروزمنتشر گرديد: به زنان حق را ى داده شد.
از جـمله مـسأل تـصويبى در ايـن قانون اين بود كه قيد اسلام از شـرأط انتخاب شوندگان و انتخاب كنندگان برداشته شد تا اقليت هاى مذهبى هم بتوانند شركت فعال داشته باشند. و مـوضوع سـومى كـه مـطرح بـود اين بود كه : در مراسم سوگند به امانت و صداقت به جاى قرآن (كتاب آسمانى) آورده شود.
غرض اصلى شاه از اين قانون , اولا: تست كردن جامعه بود كه ببيند واكـنش مردم مسلمان و روحانيت در برابر اين تجاوز آشكار به حريم قـرآن چـه مقدار است؟ اگرزمينه فراهم است در گامهاى بعدى اساسا قـرآن و مـذهب را در كشور الغا نمايد كه شاه و پدرش ساليان دراز در آرزوى اين جهت نشسته بودند.
و ثـانيا: فـراهم آوردن زمـينه بـه منظور سپردن پستهاى كليدى و حـساس به دست اقليتهاى مذهبى كه عمدتا نقش ستون پنجم را در كشور اسـلامـى ايـران بـازىمى كردند و پـيوسته در خـدمت امـپرياليسم و صهيونيسم قرار داشته و هنوز هم دارند.
ولـى رژيـم شاه براى پياده كردند اين نقشه هاى شوم شوم استعمارى به نظر خوددست آويز خوبى به چنگ آورده بود بنام ((آزادى زنان)) كـه مـى دانست از طـرف روحانيت و مسلمانها اين قانون مورد اعتراض قـرار مـى گيرد تـا بگويد: اين اسلام وآخوندها هستند كه با آزادى زنـان مـخالفند بـا تـوجه به اينكه همه مى دانستند كه وضع اسف بار زنـان ايـرانى همانند مردان نتيجه سياستهاى غلط و ضد مردمى شاه بود.لـذا امام خمينى (رحمت الله علیه) در همان نطق تاريخى خود اعلام فرمود: ما بـا تـرقى زنـان مخالف نـيستيم, اما با اين فحشا مخالفيم با اين كارهاى غلط مخالفين مگر مردها دراين مملكت آزادى دارند كه زنها داشته باشند؟ مگر آزاد زن و آزاد مرد با لفظ درست مى شود؟ بـنابراين ايـن قانون نيز يكى ديگر از نمونه هاى مبارزه با اسلام رژيم بود.
7 - جشن واهى 2500 ساله
يـكى ديـگر از مـظاهر مـبارزه با اسلام و احيا كفر باستان مسئله جـشنهاى 2500 ساله بود كه در ان هزينه هاى هنگفت به مصرف رسيده و اوقـات بـسيارى بـه هـدر رفـته تالحظاتى چند اشخاصى با لباسهاى موهوم دوره هاى قديم بيايند و از جلو جمعى بگذرند.
در عـين حـال كه وطن دربست در اختيار آمريكا و جنايتكاران ديگر بـود و حـتى خـودشخص شاه اختيار يك مسافرت را بدون اجازه ارباب نـداشت بـه كـوروش خـاطرجمعى مى داد كه تو بخواب ما بيداريم !!! دانـايان بـه ايـن سخن مى خنديدند كه بيداربراى چه ؟ وطنى كه يك گـروهبان آمـريكأى بـر ارتـشبد تو حكومت كرده و فرمان مى دهد چه وطنى ؟ و چه محافظتى از وطن ؟ در اينجا نيز علما اسلام و ملت اسلامى نارضأى خود را به اين جشن اعـلام داشـته و مـخصوصا امـام خمينى در يكى از اعلاميه هاى تاريخى بيدارگر خود در رابطه بااين جشن و مخارج نارواى آن موضع خود را در قـبال آن مـشخص كرده و اين عمل مبتذل و اسرافى را تحريم كرده بود.
 

3 - سلطه بيگانگان

با توجه به مطالبى كه در بررسى تاريخ معاصر بيان شد و آگـاهى برسلطه اجانب و به خصوص در نيم قرن اخير بر مملكت اسلامى ايـران و بـه تعبير بهترسلطه كامل استعمار نو به شكل خطرناك آن وضـديت كـامل آن بـا مـظاهر دينى و ملى و كوشش آن (البته با دست يـارى نـوكران داخـلى) بـراى بـه عـقب بـرگرداندن مـردم درتمام زمـينه هاى سياسى , فرهنگى , دينى , اجتماعى و اقتصادى ... و به غـارت بـردن ثروتها و ازبـين بـردن آثـار مـلى و هـنرى و تـحميل قراردادهاى ننگين و ... همه و همه مى توانستند علتى بزرگ و محركى نيرومند باشند براى ايجاد يك نهضت و انقلاب زيرا همه اينها حكايت از سـلطه كـامل بـيگانه بـر مسلمين دات و حال آنكه در بينش الهى سـلطه كـفار و بـيگانگان بـر مـسلمين حـرام و مبارزه با آن لازم دانسته شده چرا كه؟ لن يجعل الله للكافرين على المومنين سبيلا , و چـون سـلطه اجانب منافى بامذهب و آزادى و مليت و همه چيز است هـمه اقـشار مـردم عـليه اين سلطه به مخالفت برخاسته اند مذهبيها بخاطر مذهبشان مليون بخاطر حس ناسيوناليستى ومليتشان و سياسيون بخاطر آزادى و ...
 

4 - بيگانه بودن نظام حاكم بامردم

دوئيـت و تـضاد نظام با رعيت از شرأط اساسى هر انقلاب است زيرا اگـر طـبقه حاكم و سياستمداران و كارگزاران نظام با مردم هماهنگ بـوده و خواسته هاى مشروع و به حق مذهبى , سياسى و اجتماعى و ...
مـردم را بـرآورده نموده و بدلخواه رعيت حركت نمايند و به تعبير ديگر قدرت سياسى با قدرت اجتماعى هماهنگ بوده ودوشادوش هم حركت نـمايند عملا نارضأى تحقق پيدا نمى كند تاموجب انقلاب گردد (البته در هـر جــامـعه اى حـكومت هـر چـند كـه مـردمى بـاشد عـده اى از آن نـاراضى اند ولـى بـا طـرفدارى اكثريت قاطع از حكومت از اقليت كارى ساخته نيست).
امـا اگر جامعه بصورت دوقطبى در آيد مسير طبقه حاكم غى از مسير طبقه رعيت ومردم باشد آنهم در حدى كه امكان التيام و نزديكى آن دو از بـين بـرود ايجاد يك تحول سياسى , بصورت اجتناب ناپذيرى , خودنمأى كرده و ضرورى احساس مى گردد.
همان گونه كه بر كسى مخفى نيست در سالهاى اخير و بخصوص در دوران سـلطنت پهلوى (پـدر و پـسر) قـدرت سياسى حاكم آنچنان از جامعه و مـردم خـود جـدا شده وراه جدأى در پيش گرفته بود كه ديگر براى كـسى جاى ترديد باقى نگذاشته بود كه نظام حاكم با تركيب خاص خود ابدا امكان بقا و حيات نداشت زيرا نه رژيم قدرت توانأى تغيير و بـالا بردن كارآئى خود را داشته و نه مردم آمادگى تمكين و پذيرش باآنها را.
بـنابراين جامعه ايرانى به مرحله اى انفجارآميز رسيده بود كه هر حـادثه و حـركتى مى توانست وضع موجود را به هم ريخته و حركت عادى جـامعه را مـتوقف و مـختل نمايد و هر تلاشى هم كه نظام حاكم براى مـرحم گـذاردن بـر زخـمهاى موجود و ترميم شكاف ميان مردم و نظام انـجام مى داد بيهوده بود و از نظر آگاهى نيز مردم به سطحى رسيده بـودند كـه ديـگر امكان فريب آنان نبود لذا مردم دنبال بهانه و سـوژه اىمى گشتند و بـا كـمترين بهانه به خيابانها ريخته و فرياد مرگ بر شاه سر مى دادند.
 

5 - استبداد خشن

از آنجا كه حكومتهاى دست نشانده ابرقدرتها پايگاه مردمى نداشته و از پـشتوانه ملى و ميهنى برخوردار نبوده بلكه همواره مردم را در مـقابل خـود مى بينند رفتارشان در عين اينكه در مقابل اربابان ذلـيلانه و زبـونانه اسـت در بـرابر مردم ژست قدرت گرفته و نهايت خشونت وحشى گرى را از خود نشان مى دهند تا بدينوسيله زهرچشمى از مـردم گرفته باشند تا مبادا آنان به فكر حركتى افتاده و دست به نـهضت وقـيام بـزنند و آنـان را از اريـكه قـدرت به زمين آورند كـشتارهاى بى رحمانه و ارزش قأل نبودن براى خون مردم و زندانهاى مـخوف و شكنجه هاى كذأى سياسيون همه وهمه شاهد بر اين مدعا است معلوم است كه چنين وضعى نمى تواند دوام داشته باشد و بالاخره روزى مردم به تنگ آمده و به زندگى ننگين چنين حكومتى خاتمه مى دهند.
 

6 - تحقير شخصيت انسانى

يـكى ديـگر از مظاهر ستمشاهى و انحطاط دوره 50 ساله و بخصوص در 25 سال اخير رفتارى بود كه در مورد شخصيت انسانى فرد فرد ايرانى انجام مى يافت.
در ايـن نظام بى ارزش ترين چيز انسان و شخصيت انسانى بود صرف نظر از ايـن كه آزادى هـمه را سـلب كـرده و همگان را به صورت برده خويش درآورده بـودند در هـمان بردگى نـيز براى كسى به اندازه يك برده ارزش و شخصيت و اظهار وجود قائل نبودند.
ايـن رفـتار از شخص شاه نمودار بود . افراد خائنی را بـراى پـستهاى كليدى و حـساس هـمچون نخست وزيرى انتخاب مى كرد (هـويداى بـهایى حـدودچهارده سـال) حزب واحد اجبارى كه پيشنهاد مى نمود (حزب رستاخيز) . ژسـتهایى كـه در وسایل ارتباطى در برابرمردم مى گرفت سخنان بـى ادبانه و خارج از نزاكتى كه در مناسبات مختلف درباره رهبران ديـنى و مـذهبى مى گفت تناقضاتى كه در رفتارش پيدا مى شد از سوئى بـه مساجد حـمله مى كرد و قرآنها را مى سوزاند و از سوى ديگر قرآن چـاپ كـرده و درحـرمها و امـاكن مقدسه ظاهر مى شد و اظهار قداست مى كرد از سوئى دم از احترام به علم و دين مى زد از سوى ديگر علما دين را در زير شكنجه ها مى كشت و ...
هـمه ايـنها نمودارهایى بود كه ما از آن به تحقير شخصيت انسانى ياد كرديم يعنى آنان مردم را همچون مرده متحرك مى پنداشتند كه سر از هـيچ چـيز در نـياورده و همه برده آنان بوده و هر چه كه آنان كـرده و گـفته اند بايد بى چون و چرا مورد پحيرش قراردهند لذا به نـصـيحت و مـوعـظه خـيرخواهانه احـدى حـتى مـراجع تـقليد شـيعه گـوش نمى دادند و نـه تـنها گوش نمى دادند بلكه اجازه نصيحت و سخن نـمى دادند و هـر كه سخنى مى گفت سرنوشتش زندان شكنجه تبعيد و قتل بود ... معلوم است كه چنين وضعى دوام نخواهد آورد و بالاخره مردم به حركت آمده و دست به قيام مى زنند وبساط شان را جمع مى كنند.
 

7 - كاپيتولاسيون

كـاپيتولاسيون يـا قـضاوت كـنسولى مسئله اى است كه بيش از يك قرن اسـتقلال وحـاكميت ايـن سرزمين اسلامى را متزلزل ساخته بود و دست اجـانب و بـيگانگان راسـالها در ايـن كـشور براى جناياتشان باز گـذاشته بـود و كـردند آنچه كه كرده اند كه قلم ازوصف آن عاجز و شرمنده است و بالاخره در سال 1306 شمسى اين قرارداد ننگين از طرف مـجلس شوراى ملى ايران لغو و بى اعتبار اعلام شده و به همه دولى كـه حـق استفاده از ايـن قـانون را داشته اند ابلاغ شد ولى در سال 1343 شـمسى دولـت كـاملاوابسته ايـران در صـدد احيا كاپيتولاسيون بـرآمده و قـانونى را از مـجلس گـذراند كـه مستشاران آمريكایى و نظاميان وابسته و اعضا خانواده و خدمه آنها اعم از نظامى وغيره از امتيازات و مصونيتهاى مامورين سياسى پيش بينى شده در قرارداد ويـن برخوردار بـوده و از شمول قوانين قضأى ايران معاف باشند و در صـورت نـقضآشكار قـوانين و ارتـكاب جرم هم امكان تعقيب آنان نبوده و از هرگونه احتمال مجازات مصون بمانند...
و ايـن هـمان موضوعى است كه امام خمينى(رحمت الله علیه) عليه آن در چهارم آبـان 43 آن سـخنرانى تـاريخى خـود را خـطاب بـه مـراجع تقليد و ارتـشيان و هـمه طبقات مردم درشهر مقدس قم ايراد فرموده و همين سخنرانى باعث تبعيد امام به تركيه شد لذا امام در شب 13 آبان در مـنزلش دسـتگير شده و به تهران و از آنجا به تركيه انتقال داده شـدو ايـن قانون كاپيتولاسيون بحق خشم امام وامت را برافروخته و يـكى از عـوامل محرك انـقلاب بود يعنى مردم ديگر بطور جدى حس خطر كـرده بـودند و امام اين خطر را به همه اعلام كرده بود كه هستى و عزت و عظمت اين ملت پايكوب شده است.
 

8 - روحانيت

در بـين علل و عوامل انقلاب نقش روحانيون و علما مذهبى در رهبرى وسازماندهى حركتهاى انقلابى بيش از عوامل ديگر به چشم مى خورد هر چند كه روحانيون بخشى از ملت اسلامى و طبقه اى از همين مردمند ولى بـخاطر نـقش اساسى كه در انقلاب داشتند و بخاطر ويژگيهاى خاصى كه در روحـانيت شـيعه وجود داشـته و آنـان را از بقيه رهبران مذهبى ديـگر مـمتاز مى سازد در رابطه با آنان دراينجا بطور اختصار بحث مى شود و در رابطه با نقش مردم در آينده در يك درس جداگانه بررسى بعمل خواهيم آورد.
روحـانيت شـيعه داراى ويـژگيهایى اسـت كه در بقيه رهبران مذهبى وجـود ندارد وهمان ويژگيهايشان باعث استقلالشان بوده و در نتيجه هـرگاه خـواسته اند عـليه حاكم جبارى وارد عمل شوند به راحتى دست بـكار شـده و از تـهديد حـكام ستمگرنمى هراسيدند و ما اينك بطور اختصار به آن ويژگيها اشاره مى كنيم:
1 - جايگاه اجتماعى روحانيون
اكثر قريب به اتفاق روحانيون از ميان طبقات فقير و محروم جامعه و اغـلب ازروستاها برخاسته و درد و رنج توده هاى اجتماعى را لمس كـرده و بـا آن بزرگ شده اند درحالى كه طبقات تحصيل كرده روشنفكر كـه در بـسيارى از حركتهاىسياسى , اجتماعى , رهبرى مبارزات ملى را بـعهده مـى گيرند خود طبقه ممتايزى رابا فرهنگ خاص خود تشكيل مـى دهند كـه از توده مردم جدا شده و حتى ارتباطمعنوى خود را با آنـهـا از دسـت مــى دهـند و روحـانيون بـه عـكس آنـان از مـيان مردم برخاسته و در ميان مردم و همانند آنها رشد و نمو كرده و با درد آنـها آشـنايند و هرگزرابطه فرهنگى و معنوى خود را با آنها از دست نمى دهند.
2 - استقلال اقتصادى
بـرخلاف رهبران مذهبى جهان اعم از رهبران مذهبى مسيحى و كليمى و روحـانيون اهل سـنت كـه مـعمولا بـه استخدام دولت درآمده و امرار معاششان به حقوق ومزايایى بستگى دارد كه از دولت دريافت مى كنند روحـانيون شـيعه داراى استقلال مالى از سيستم سياسى بوده و تامين مـعاش آنان به كمك هاى مختلفى بستگى داردكه از طريق وجوهات شرعى دريافتى از مردم مسلمان و معتقد تامين مى گردد بطورطبيعى استقلال مـالى از سيستم سياسى و تامين معاش بوسيله مردم به روحانيت شيعه كـمك كـرده اسـت كـه بـتواند فـارغ از هر نوع نگرانى و دغدغه اى فـعاليت هاىسياسى مـذهبى خـود را بـر پايه خواسته هاى مرم مسلمان انجام دهد و آنچه خود به عنوان وظيفه الهى تشخيص داده عمل نمايد و در جـهت گـيريهايش جهت مردم و پابرهنگان جامعه را انتخاب نمايد بـر خلاف روحانيونى كه حقوق بگير نظام حاكمنداين كارها به آسانى براى آنان ميسر نبوده و عملا نيز چنين نشده است.
3 - ارتباط با مردم
از آنـجا كـه در مـكتب تـشيع باب اجتهاد باز بوده و اين خود نه تـنها موجب رشد وشكوفأى دأمى فقه شيعه شده است بلكه به مسئله اجتهاد و تقليد در مكتب تشيع ضرورت و اهميت خاصى بخشيده است.
انـسانهاى مسلمان يا بايد خود مجتهد و آگاه به تمام مسأل فقهى بـاشند و يـا ايـنكه ازمـجتهد جـامع الـشرأط كه به مرجع تقليد معروفند و صاحب رساله عمليه مى باشندتقليد نمايند.
بـه خاطر عـدم دسترسى همه مردم در نقاط مختلف كشور به مرجع تقليد طبيعى است روحانيون نقش رابط و منتقل كننده افكار و نظريات آنها را داشـته و بـدون آنـكه سلسله مراتبى خاص بوجود آورند به عنوان واسـطه مـيان رهـبران مذهبى و مردم نقش مهمى را بر عهده مى گيرند نـظرات و فـتاواى مـراجع را در مـساجد و منابر درهمه نقاط كشور بـراى مـردم بـازگو كـرده و در مـقابل مـسأل و مـشكلات مردم را به رهبران مذهبى منتقل مى كنند.
بـا تـوجه بـه مراتب فوق روحانيون شيعه توانسته اند با كسب قدرت ويـژه نـقش حساس و مهمى را در حركتهاى سياسى , اجتماعى قرن اخير بـازى نمايند و به همين دليل است كه هر زمان روحانيت شيعه ايران بـا قـدرت سـياسى حاكم به مبارزه پرداخته اند قدرت سياسى حاكم به مـبارزه پـرداخته اند قـدرت سـياسى نـبرد را بـاخته است لذا قدرت روحـانيون هـيچگاه قـابل مقايسه با قدرت رهبران سياسى غيرمذهبى نـيست و هـمين امـر مـوجبات برانگيختن رشك و حسد آنها شده و در عـين نيازى كـه بـه آنها داشته اند هر زمان كه توانسته اند در حذف آنها و خيانت به آنها دريغ نكرده اند.
بـه هـر حـال بـخاطر همين امتيازات كه برشمرده شد روحانيت شيعه حركتها آفريده وحماسه ها رقم زده و در صحنه سياست در هر زمان كه خـواسته وارد شـده و بـخوبى از عـهده آن بـرآمده است ولى به قول اسـتاد شـهيد مـرتضى مـطهرى روحـانيت اهـل سنت به خاطر وابستگى شان نـتوانستند چـنين حماسه ها بيافرينند و در تاريخ جهان تسنن جنبشى مـانند جـنبش ضـد استعمارى تنباكو به رهبرى رهبران دين كه منجر بـه لغو امـتياز انـحصار تـنابكو در ايران شد و استبداد داخلى و اسـتعمار خارجى هر دو به زانو درآمدند و يا انقلابى همانند انقلاب عراق كه عليه قيمومت انگلستان بر كشوراسلامى عراق بود و منجر به اسـتقلال عـراق شـد و يا قيامى مانند قيام مشروطيت ايران كه رژيم سـلطنتى اسـتبداد وى را بـه مشروطه تبديل كرد و با نهضتى اسلامى بـه رهبرى رهـبران ديـنى مـانند آنـچه كه امروز در ايران مى گذرد (انقلاب اسلامى)مشاهده نمى كنيم.ايـنجاست كه ما روحانيت شيعه را يكى از برجسته ترين علل و عوامل انقلاب وپيروزى انقلاب مى دانيم.
 

9 - دستگيرى رهبر انقلاب و ديگر سران نهضت

پـس از شـروع نـهضت و مـخالفت امـام بـا شـاه و رژيم و سخن رانى شـديداللحن امـام وحمله به شخص شاه در عاشوراى سال 42 و رساندن روحـانيون پـيام امام را درهمان عاشورا (بر اساس نقشه قبلى) به مـردم در سـراسر كـشور رژيـم دسـتوردستگيرى امـام و بـسيارى از روحانيون طرفدار نهضت را صادر مى كند و امام در شب12 محرم مصادف بـا 15 خــرداد 42 در قـم نـيمه شـب دسـتگير شـده و بـه تـهران بـاشگاه افسران و سـپس در غـروب 15 خـرداد خـونين به پادگان قصر مـنتقل مـى شود كه حدود19 روز يعنى تا 4 تير ماه 42 در آن زندان بسر مى برد و با اين عمل شنيع و تجاوزآشكار به حريم مقدس مرجعيت (كـه طـبق قـانون اسـاسى نـظام

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: یک شنبه 24 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

ساواک

تأسيس ساواك
روز ۱۰ بهمن ۱۳۳۵ لايحه تاسيس سازمان اطلاعات و امنيت كشور ـ ساواك ـ به تصويب مجلس سنا رسيد و اين سازمان با حمايت اطلاعاتي امريكا شكل گرفت .
پس از كودتاي 28 مرداد 1332، آمريكا، فضا و شرايط را به‌منظور حضور و حاكميت بلامانع خويش در ايران مساعد يافته و در صدد برآمد تا در تمام شئون ايران دخالت كرده و جايگزين انگليس شود. يكي از زمينه‌هاي مورد نظر، بخش امنيتي و اطلاعاتي بود. تا پيش از اين مقطع‌، انگليس از حضوري پررنگ‌تر برخوردار بود و آمريكا نيز به‌منظور كسب جايگاه مناسب تلاش مي‌كرد; ولي نتايج جنگ جهاني دوم و توافقات جديد در تعيين حوزه‌هاي نفوذ و همچنين كمك مؤثر و مستقيم آمريكا در پيروزي كودتا و بازگرداندن محمدرضا به ايران در سال 1332، آزادي عمل بيشتري را براي آمريكا فراهم كرد و از اين تاريخ بود كه آمريكايي‌ها، با تمام امكانات وارد عرصه‌هاي مختلف شدند و حاكميت بلامنازع خود را تثبيت كردند. در اين راستا، هدايت و كنترل دو پايگاه بيش از ديگر پايگاه‌ها مورد نظر آنها بود: ارتش و راه‌اندازي سازمان اطلاعات و امنيت داخلي‌. اولي‌، به‌منظور حفاظت و حراست از مهره‌اي كه توسط آنها مجدداً در ايران روي كار آمده بود، در مقابل هجوم بيگانگان و ايجاد نقش ژاندارمي در منطقه خاورميانه براي سركوبي نهضت‌هاي آزادي‌بخش‌; و دومي‌، به‌منظور حمايت و پشتيباني و حفظ او در مقابل نيروهاي داخلي‌. البته بايد توجه داشت كه اين دو، هدف اصلي و غايي آمريكا نبود، بلكه اهداف اصلي‌تر ديگري نيز مدنظر بوده‌اند:
«... پس از 28 مرداد 32، كه آمريكايي‌ها با قدرت تمام وارد صحنه شدند و تصميم گرفتند كه ايران را به‌عنوان پايگاه اصلي خود در منطقه حفظ كنند، در درجه اول به ايجاد دستگاه ضداطلاعات ارتش و تقويت آن و در درجه دوم به تأسيس سازمان امنيت كشور (ساواك‌) پرداختند. طبيعي بود كه اگر ايران مي‌بايست پايگاه اصلي آمريكا در منطقه باشد، به يك سيستم اطلاعاتي و امنيتي قوي نياز داشت‌. مضافاً اينكه در شمال آن رقيب اصلي آمريكا، يعني شوروي كمونيستي‌، با حضور خود اين پايگاه غرب را تهديد مي‌كرد. به علاوه تأسيس دستگاه اطلاعاتي و امنيتي ايران توسط آمريكا به او اين امكان را مي‌داد تا تسلط كامل خود را تأمين كند و نفوذ خود را در ايران عمق بخشد1...»
البته ضعف اطلاعاتي در ايران از سابقه‌اي ديرين برخوردار بود، ولي آمريكا مترصد فرصتي به‌منظور حضور در ايران و به‌دست آوردن مقام انگليس در اين زمينه بود. كودتاي 28 مرداد; فعاليت توده‌اي‌ها و... از جمله عواملي بودند كه شرايط مناسب را براي آمريكايي‌ها فراهم كرد:
«... پس از بركناري رضاشاه كه با از هم پاشيدگي و تضعيف ارتش همراه بود، جانشين او نه يك پليس مخفي قوي و نه يك ارتش قابل اتكأ در اختيار داشت‌. از طرف ديگر كشور در اشغال نيروهاي بيگانه بود و محمدرضاشاه در سالهاي نخستين سلطنت در واقع فاقد چشم و گوش‌[سازمانها و تشكيلات جاسوسي و امنيتي] پشتيبان خود بود. بعد از خروج نيروهاي بيگانه از ايران كشمكش‌هاي داخلي و درگيري با مصدق او را از فكر تشكيل يك سازمان اطلاعاتي بازداشت تا اينكه پس از سقوط مصدق‌، كشف يك شبكه وسيع جاسوسي از طرف روسها در ارتش ايران شاه را به سختي تكان داد. اين شبكه كه به وسيلة حزب توده سازمان داده شده بود صدها افسر را تا بالاترين رده‌هاي فرماندهي شامل مي‌شد. پس از كشف و متلاشي شدن اين شبكه‌، شاه به فكر تشكيل يك سازمان اطلاعاتي مجهز و مدرن افتاد و براي مقابله با تشكيلات نيرومند جاسوسي روسها در ايران به دوستان آمريكايي خود متوسل شد. در سال 1957 [1335] سازمان سيا طرح و چارچوب تشكيلاتي يك سازمان جديد اطلاعاتي را به شاه داد و خود در تأسيس و سازمان دادن آن مشاركت كرد. اين تشكيلات كه به نام سازمان اطلاعات و امنيت كشور ناميده مي‌شد به زودي به نام مخفف آن يعني ساواك شهرت يافت‌. 2...»
به همين منظور، ساواك با هدايت آمريكايي‌ها و با ساختاري مشابه سازمان‌هاي جاسوسي سيا و F.B.I در دو زمينه فعاليت اطلاعاتي و امنيتي تأسيس و شروع به كار كرد:
... ساواك‌، سازمان اطلاعات و امنيت كشور، در سال 1957 [1335] «به منظور حفظ امنيت كشور و جلوگيري از هرگونه توطئة زيان‌آور عليه منافع عمومي‌» تأسيس شد. به اصطلاح آمريكايي‌، قرار بود ساواك‌، آميزه‌اي از سيا و «اف‌.بي‌.آي‌» و سازمان امنيت ملي باشد. اختيارات آن نظير سازمانهايي كه در زمان داريوش به‌عنوان «چشم و گوش شاه‌» خدمت مي‌كردند، بسيار وسيع بود. وظيفة اصلي آن حمايت از شاه از طريق كشف و ريشه‌كن ساختن افرادي كه با حكومت مخالف بودند و اطلاع دادن از وضع و حال و روز مردم به او بود. مأموران ساواك به وسيلة موساد و سيا و «سازمان آمريكايي براي پيشرفت بين‌المللي‌» تربيت مي‌شدند. 3.....
مجلس شوراي ملي در اسفند ماه سال 1335 تأسيس سازمان اطلاعات و امنيت كشور (ساواك‌) را مطابق قانون زير به تصويب رساند:
ماده 1ـ براي حفظ امنيت كشور و جلوگيري از هرگونه توطئه كه مضر به مصالح عمومي است سازماني به نام اطلاعات و امنيت كشور وابسته به نخست‌وزيري تشكيل مي‌شود و رئيس سازمان‌، سمت معاونت نخست‌وزير را داشته و به فرمان اعليحضرت همايوني شاهنشاهي منصوب خواهد شد.
ماده 2ـ سازمان اطلاعات و امنيت كشور داراي وظايف زير است‌:
الف‌. تحصيل و جمع‌آوري اطلاعات لازم براي حفظ امنيت كشور.
ب‌. تعقيب اعمالي كه متضمن قستمي از اقسام جاسوسي است و عمليات عناصري كه بر ضد استقلال و تماميت كشور و يا به نفع اجنبي اقدام مي‌كنند.
ج‌. جلوگيري از فعاليت جمعيت‌هايي كه تشكيل و اداره كردن آن غيرقانوني اعلام شده و يا بشود و همچنين ممانعت از تشكيل جمعيت‌هايي كه مرام و يا رويه آنها مخالف قانون اساسي باشد.
د. جلوگيري از توطئه و اسباب‌چيني بر ضد امنيت كشور.
هـ . بازرسي و كشف تحقيقات نسبت به نيروهاي زير:
1ـ بزه‌هاي منظور در قانون مجازات مقدمين بر عليه امنيت و استقلال مملكتي مصوب 22 خرداد 1310.
2ـ جنحه و جناياتي كه در فصل اول باب دوم قانون كيفر عمومي مصوب 22 دي ماه 1304 پيش‌بيني شده است‌.
3ـ بزه‌هاي مذكور در موارد 310، 311، 312، 313، 314، 316 و 317 قانون دادرسي و كيفر ارتش مصوب 1317.
ماده 3ـ مأمورين سازمان اطلاعات و امنيت كشور از حيث طرز تعقيب بزه‌هاي مذكور در اين قانون و انجام وظايف‌، در زمرة ضابطين نظامي خواهند بود و از تاريخ تصويب اين قانون‌، رسيدگي به كليه بزه‌هاي مذكور فوق‌، در صلاحيت دادگاه‌هاي دائمي نظامي خواهد بود.
تبصره 1ـ انجام وظايف و تكاليف سازمان اطلاعات و امنيت كشور از حيثي كه ضابط نظامي محسوبند، به هيچ وجه مانع انجام وظايف و تكاليفي كه بموجب قانون دادرسي و كيفر ارتش بر عهده ضابطين نظامي است‌، نخواهد بود و همچنين مواد اين قانون و احكام و آئين‌نامه‌ها و مقرراتي كه مربوط به تكاليف مأمورين نظامي و ژاندارمري و شهرباني نسبت به انجام وظايف و خدمات محوله است‌، نمي‌باشد.
تبصره 2ـ رسيدگي به بزه‌هائيكه به موجب اين قانون‌، در صلاحيت دادگاه دائمي نظامي شناخته شده و متهمين به ارتكاب بزه‌هاي مزبور كه قبل از تصويب اين قانون در مراجع صالح ديگر تحت تعقيب قرار گرفته‌اند، هرگاه بر عليه متهمين كيفر خواست صادر نگرديده‌، پرونده‌هاي متشكله به دادستاني ارتش جهت تعقيب و رسيدگي فرستاده مي‌شود و نسبت به پرونده‌هايي كه كيفر خواست صادر شده در دادگاههاي مربوط رسيدگي خواهد شد.
ماده 4ـ كارمندان سازمان اطلاعات و امنيت كشور، هرگاه متهم به ارتكاب بزهي شوند كه راجع به خدمت بوده يا ملازمه با خدمات و وظايف آنها داشته باشد، در حكم نظاميان و خدمتگزاران ارتش هستند و با رعايت مقررات قانون دادرسي و كيفر ارتش مصوب 1317 تابع دادگاههاي دائمي نظامي خواهند بود.
ماده 5ـ اساسنامه سازمان و آئين‌نامه‌هاي داخلي و استخدامي و مالي مربوط به اين قانون‌، با تصويب هيأت دولت قابل اجراست‌. 4
به‌طور مشخص‌، ساواك از سال 1335 توسط شماري از مستشاران آمريكايي راه‌اندازي و تأسيس شد: 5
از سال 1335 ساواك توسط 10 مستشار آمريكايي طبق قواره سازمان خودشان سازماندهي شده است‌. با اين تفاوت كه چون فعاليت خارجي ايران ناچيز است‌، مانند «سيا» بدان سازمان مستقلي نداده و اين وظايف را به همراه وظايف امنيتي درون يك سازمان گنجانيده و نام آن را «سازمان اطلاعات و امنيت كشور» گذارده‌اند. همانطور كه قبلاً گفته‌ام‌، اطلاعات در مفهوم بين‌المللي آن به معناي اطلاعات خارجي است‌. بنابراين ساواك 2 وظيفه اطلاعاتي (خارجي‌) و امنيتي (داخلي‌) را به عهده داشت و تلفيقي بود از دو سازمان «سيا» و «I F.B.». 6
البته آمريكا از سال 1332 كارشناسان خود را در اين زمينه به ايران گسيل داشته بود، ولي فرم جديد ساواك سال‌ها بعد تأسيس و اعلام شد:
سيا تعليم نيروهاي اطلاعاتي ايران را نيز آغاز كرد. در سپتامبر 1953 [1332] يك سرهنگ ارتش آمريكا كه سالها براي سيا در خاورميانه كار كرده بود و پيشزمينه‌ي وسيعي در كار پليسي و كارآگاهي داشت در پوشش وابسته‌ي نظامي به ايران اعزام شد. مأموريت او سازمان دادن و فرماندهي يك واحد جديد اطلاعاتي بود كه در آن زمان زير نظر فرمانداري نظامي تهران تأسيس شد كه در دسامبر 1953 زير فرماندهي سرتيپ تيمور بختيار قرار گرفته بود. سرهنگ همكاري نزديكي با بختيار و زيردستانش داشت‌، اين واحد را فرماندهي مي‌كرد، و به اعضاي آن فنون پايه‌اي اطلاعات از قبيل روشهاي مراقبت و بازجويي‌، عمليات شبكه‌هاي اطلاعاتي و امنيت سازماني را ياد مي‌داد. واحد اطلاعاتي بختيار نخستين سازمان اطلاعاتي امروزي و كارآمد بود كه در ايران عمل مي‌كرد. 7
ساواك از اداره كل‌هاي مختلف با شرح وظايف خاصي تشكيل شده بود:
تشكيلات ساواك شامل اداره كل‌، ساواك تهران و ساواك استان‌ها بود.
الف‌) ساواك نه اداره كل به شرح زير داشت‌:
اداره كل اول‌: شامل كارگزيني‌، ارتباط و مخابرات‌، عمليات سرّي‌، بخش تشريفات‌، مشاوران و بازرسان و دبيرخانه مي‌شد.
اداره دوم‌: كسب اطلاعات در خارج از كشور را برعهده داشت و با ستاد ارتش همكاري مي‌كرد و با اداره كل هفتم مرتبط بود.
اداره كل سوم‌: مسئوليت امنيت داخلي كشور را برعهده داشت و شامل اداره كنترل سازمان‌ها و گره‌هاي [گروهاي‌] مخالف‌، اداره امور مطبوعات‌، سازمان‌هاي دولتي و كارگري‌، شركت‌هاي تعاوني‌، شركت واحد اتوبوس‌راني‌، حزب رستاخيز و مجلسين‌، اداره آرشيو و بايگاني‌، اداره سانسور، عمليات ويژه و بخش قضايي‌.
اداره كل چهارم‌: عهده‌دار حفاظت ساواك و كنترل آنها بود.
اداره پنجم‌: امور فني و تكنيكي ساواك را برعهده داشت‌.
اداره كل ششم‌: مسئول حسابداري‌، كارپردازي‌، بهداري و موتوري و تأمين بودجه خارج از كشور [بود.]
اداره كل هفتم‌: جمع‌آوري اطلاعات داخلي و خارجي و تجزيه و تحليل آنها را به عهده داشت‌.]
اداره كل هشتم‌: كنترل اتباع خارجي و سفارتخانه‌ها در ايران‌.
اداره كل نهم‌: بيوگرافي افراد و امور گذرنامه‌.
همچنين رئيس ساواك داراي دو معاون عملياتي و اداري بود (ساواك به مثابه يكي از ابزارهاي امپرياليسم‌). 8
از زمان تأسيس ساواك در سال 1335 تا زمان فروپاشي رژيم سلطنتي در سال 1357 كه به عمر كوتاه ساواك در ايران نيز خاتمه داد، چهار تن به رياست ساواك رسيدند. هريك از اين چهار نفر داراي ويژگي‌هاي خاصي بودند و با توجه به شرايط حاكم و وضعيت زمان براي پُست مورد نظر انتخاب شدند. اين چهار تن عبارتند از: تيمور بختيار، حسن پاكروان‌، نعمت‌الله نصيري و مقدم‌.9 برهمين اساس عملكرد ساواك در چهار مقطع قابل تقسيم‌بندي است‌. اين چهار دوره شامل‌: «تأسيس و راه‌اندازي‌»، «سازماندهي و آموزش‌»، «هجوم و قدرت‌» و «زوال و سقوط» است‌.
«... اگر قرار باشد تاريخ ساواك‌، از آغاز تا پايان‌، نوشته شود بايد چهار دوره در آن مشخص گردد: نخستين دوره ساواك‌، دوره ايجاد و تأسيس اين سازمان توسط مستشاران آمريكايي است‌. در اين دوره ساواك در واقع فاقد هرگونه سازماني است‌. اين دوره از تأسيس رسمي ساواك در اسفند 1335 تا بركناري تيمور بختيار در اسفند 1339 است‌. دومين دوره ساواك با رياست پاكروان و در واقع با ورود من [فردوست‌] به ساواك آغاز مي‌شود. در اين دوره هيئت مستشاري آمريكا، كه نقش رياست واقعي ساواك را بازي مي‌كرد، محترمانه از ساواك مرخص مي‌شود و به جاي آن مربيان و اساتيد اسرائيلي با علاقه وارد صحنه مي‌شوند. لذا اين دوره را كه تا فروردين 1350 ادامه دارد، بايد دوره سازماندهي و آموزش ساواك ناميد. سومين دوره ساواك با خروج من و مقدم در فروردين 1350 از ساواك آغاز مي‌شود. اين دوره‌، دوره هجوم و قدرت ساواك است‌. چهارمين دوره ساواك‌، ماه‌هاي آخر سلطنت محمدرضا را دربرمي‌گيرد.
و سرانجام با انقلاب 22 بهمن حيات حدود 22 ساله اين سازمان پايان مي‌يابد! 10

پي‌نوشت‌ها:
1ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوي‌، ج 1; خاطرات ارتشبد سابق حسين فردوست‌؛ انتشارات اطلاعات‌؛ تهران‌: 1371؛ صص 383-382.
2ـ خاطرات دو سفير، اسراري از سقوط شاه و نقش آمريكا و انگليس در انقلاب ايران‌؛ نويسندگان‌: ويليام سوليوان آخرين سفير آمريكا در ايران‌، سرآنتوني پارسونز سفير سابق انگليس در ايران؛ مترجم‌: محمود طلوعي‌؛ انتشارات علم‌؛ 1372؛ صص 95-94.
3ـ آخرين سفر شاه‌، سرنوشت يك متحد آمريكا؛ ويليام شوكراس‌؛ ترجمه عبدالرضا هوشنگ‌مهدوي‌؛ نشر البرز؛ تهران‌: 1371؛ صص 198-197.
4ـ ساواك و نقش آن در تحولات داخلي رژيم شاه‌؛ تقي نجاري‌راد؛ مركز اسناد انقلاب‌اسلامي‌؛ چاپ اول‌: 1378؛ صص 230-229.
5ـ براساس برخي كتاب‌ها، در سال 1336 تأسيس ساواك به‌طور رسمي اعلام شد. (رجوع شود به‌: خاطرات فاطمه پاكروان‌، همسر سرلشكر حسن پاكروان‌: افسر ارتش‌، رئيس ساواك‌، وزير اطلاعات و سفير؛ ترجمه اسماعيل سلامي؛ انتشارات مهرانديش‌؛ تهران‌: 1378؛ ص 9؛ پاورقي 7).
6ـ ظهور و سقوط سلطنت پهلوي‌، ج‌ 1؛ ص‌ 409.
7ـ سياست خارجي امريكا و شاه‌، بناي دولتي دست نشانده در ايران؛ مارك‌. ج‌. گازيوروسكي‌؛ ترجمه فريدون فاطمي‌؛ نشر مركز؛ تهران‌: 1371؛ ص 162.
8ـ خاطرات فاطمه پاكروان؛ ص 11.
9ـ اين چهار تن همگي كشته شدند. بختيار پس از بركناري‌، در عراق ترور شد و سه نفر ديگر پس از انقلاب اسلامي به دست نيروهاي غيور انقلابي به سزاي اعمال خود رسيده و اعدام شدند.
 

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: یک شنبه 24 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

مومیای

چه جوری مومیای می‌شوند؟ 
 

مومیایی‌ها بعد از داستان‌های دراکولا و فراکشتاین، موضوع اصلی بسیاری از فیلم‌های ترسناک هستند.
شاید این موضوع به راحتی قابل توضیح باشد. مومیایی‌ها بدن‌هایی هستند که بیش از حد معمول نگهداری شده‌اند و این ماجرا باعث ترس بسیاری از ما می‌شود.


مصر مرکز مومیایی
بسیاری از مومیایی‌های معروف اهل مصر هستند. مصریان قدیم بسیاری از بزرگان خود را به روش مومیایی نگه داشته و دنیا را در تعجب و حتی شگفتی گذاشته‌اند. در طول 200 سال گذشته مومیایی‌های بسیاری توسط دانشمندان و محققان در مصر مورد بررسی قرار گرفته‌اند و تلاش برای یافتن تعداد بیشتر آنها به خصوص در مصر هنوز هم ادامه دارد.
اینکه در مورد مومیایی‌ها اطلاعات بیشتری بدست آوریم در شناخت زندگی انسان‌های قدیم کمک زیادی به ما می‌کند. با مطالعه روی مومیایی‌ها دانشمندان اطلاعات زیادی بدست آورده‌اند که برایشان بسیار قیمتی است.
 

مومیایی چیست؟
مومیایی به بدن فردی گفته می‌شود که سال‌های سال قبل جان خود را از دست داده است اما بدنش به شکل نادری سالم مانده است. معمولا وقتی انسانی جان خود را از دست می دهد به دست طبیعت سپرده می‌شود و خیلی زود تنها اسکلتی از وی باقی می‌ماند.
تبدیل شدن بدن به چند استخوان و یا در واقع همان اسکلت مدت زمان زیادی وقت نمی‌خواهد. چرخه طبیعت به شکلی طراحی شده است که بدن خیلی زود به خاطر باکتری‌های موجود در هوا تجریه می‌شود.
 تنها اگر محیطی که بدن بی‌جان انسان در آنجا قرار گرفته خشک باشد این اتفاق دیرتر می‌افتد. زیرا باکتری برای زنده ماندن و تولید مثل کردن به هوا و گرما احتیاج دارد و بنابراین در هوای مرطوب بدن زودتر از هم پاشیده می‌شود.
حال اگر شرایط هوا سرد و یا خشک باشد و اکسیژن کافی وجود نداشته باشد باکتری‌ها نمی‌توانند به درستی زندگی کنند و آن زمان است که بدن می‌تواند هزاران سال تا حدی سالم بماند.
این توضیح در واقع همه آنچه است که باید در مورد چگونگی سالم ماندن بدن در مومیایی‌ها دانست. آنها با نرسیدن اکسیژن به بدن و در نتیجه زنده نماندن باکتریها سالم مانده‌اند.
نمونه بسیار مشهود این سالم بودن اجساد نمونه‌ای است که سال 1991 توسط کوهنوردان ایتالیایی در آلپ پیدا شد. بدن فردی که 5300 سال قبل جان سپرده بود به خاطر سرمای شدید و وجود برف تا حد بسیار زیادی سالم مانده بود. این مومایی با سلامتش توانست رازهای بسیاری را برای محققان اروپایی در مورد زندگی گذشتگان فاش کند.
مومیایی‌های کشف شده در بیابان "تاکلیمکان"  هم توانستند رازهای زیادی را در مورد زندگی افراد کهن که در این منطقه زندگی می‌کردند روشن سازند. وجود خالکوبی‌های مشابه در مورد مومیایی‌های آسیایی و اروپایی فرضیه‌های بسیاری را برای محققان مهیا کرده است که برای کشف آنها هنوز تحقیقات ادامه دارد.

مومیایی مصری
مومیایی شدن انسان‌ها در 3000 سال قبل در مصر آغاز شد. مصریها در ابتدا اجساد بستگان خود را با تعداد کمی از متعلقاتشان داخل شنهای بسیار گرم قرار می‌دادند اما پس از سالها تصمیم گرفتند آنها را با قرار دادن در جعبه هایی به شکل تابوت بهتر نگهداری کنند.
اما این کار برای آنها جوابگو نبود زیرا آنها می‌خواستند عزیزانشان را هر طور که شده به شکلی نگهداری کنند که به اسکلت تبدیل نشوند و اینجا بود که دانشمندان مصری وارد کار شدند.
در اوایل کار مومیایی کردن، اجساد در پارچه‌هایی پیچیده می‌شدند که هوا به سختی وارد آنها میشد و شکل انسان را کامل به خود می‌گرفت. این کار در روزهای اول مرگ به نظر درست می‌رسید و نظر را تامین می‌کرد اما پس از گذشت زمان این اجساد هم به خاطر وارد شدن باکتری‌ها خیلی زود به اسکلت تبدیل می‌شدند و باقی نمی‌ماندند.
پس راه جدیدی برای نگهداری آنها پیشنهاد شد. آنها اجساد عزیزان و بزرگان خود را در کنار رود نیل می‌بردند و به خوبی شستشو می‌دادند تا به اصطلاح آنها را برای زندگی آینده آماده کنند. سپس این اجساد به خانه مومیایی برده می‌شدند تا راه جدید که کشف شده بود روی آنها پیاده شود.

افراد مومیایی می‌شوند
برای اینکه جسد فردی سالم بماند و باکتری‌ها دیرتر به سراغ او بروند راهی که به نظر مصریان رسید آن بود که ارگانهای داخلی بدن افراد را خارج کنند. آنها مغز و دیگر ارگانها را از بدن خارج می‌کردند زیرا ظاهرا معتقد بودند که افراد در زندگی بعد از مرگ خود احتیاجی به آنها ندارند.
بقیه ارگانها بدن به جز کلیه‌ها از بدن خارج می‌شدند. قلب افراد مرده در بدن‌ها باقی می ماند زیرا آنها تصور می‌کردند که همه احساسات و عواطف و تفکر فرد توسط قلبش صورت می‌پذیرد و به همین دلیل قلب نیز در بدن باقی می‌ماند.
پس از شستشوی دوباره بدن افردی که تمام ارگانها بدنشان را از دست داده بودند آنها آماده مومیایی شدن می‌شدند. بدن این افراد ابتدا با پودری به نام "ناترون" پوشیده می‌شد. این پودر را مصری‌های قدیم از ترکیبات سدیم در سواحل نیل بدست آورده بودند . این ماده باعث جذب بالای رطوبت می‌شد و می‌توانست بدن را بدون آنکه تغییری در رنگ و شکل پوست ایجاد کندخشک کند.
بدن افراد برای مدت 35 تا 40 روز آغشته به این پودر باقی می‌ماند تا به طور کامل خشک شود. در این مدت یک نفر باید به طور متوالی از جسد مراقبت می‌کرد زیرا بوی شدید ناشی از آن می‌توانست توجه لاشخورها  را به خود جلب کند و مومیایی را به خطر بیندازد.
بعد از این مدت، جسد به خانه "تمیز سازی" منتقل می‌شد. در این خانه، داخل بدن هم با "ناترون" پر شده و بدن به مرکز "باند پیچی" منتقل می‌شد.
باندپیچی شدن اجساد کار بسیار مهمی بود که برای مدت دست کم یک یا دو هفته به طول می‌انجامید. افراد ثروتمند برای این کار مقدار بسیار زیاد پارچه "لینن" را به مومیایی‌سازها می‌دادند تا اجسادشان را در آنها بپیچند.
آنها برای باند پیچی کردن اجساد ابتدا از دستها و و پاها شروع می‌کردند و همه نقاط را به خوبی پوشش می‌دادند. وقتی همه جای بدن به خوبی جداگانه باندپیچی می‌شد نوبت به باند بستن به تمامی بدن می‌رسید. انها با استفاده از چسبهای قوی باندها را به شکلی می‌چسباندند تا از بدن جدا نشود و به اصطلاح هوا به بدن نرسد.
 

چرا باند پیچی؟
علت اینکه مصریان اجساد را برای مومیایی شدن باند پیچی می‌کردند، نرسیدن رطوبت به اجساد برای تخریب نشدن، شکل دادن به آنها شبیه انسانها و در نهایت جلوگیری از متلاشی شدن بود.
پس از باندپیچی شدن نوبت به گذاشتن آنها در تابوت می‌رسید. صورت مومیایی‌ها با ماسکهای متنوع پوشانده می‌شدند و در تابوت قرار می‌گرفتند و این زمان بود که دیگر مومیایی حاضر بود.

دیگر مومیایی‌های قدیمی:
گرچه مصری‌ها سابقه‌دار ترین و متبحرترین افراد در ساخت مومیایی‌ها هستند اما در جوامع دیگر نیز مومیایی ساخته می‌شده است.
تحقیقات نشان می‌دهد که در شمال شیلی قبل از مصری‌ها اجساد مومیایی می‌شدند که قدیمی‌ترین مومیایی‌ها را تشکیل می‌دهند.
در آمریکای جنوبی و پرو و چین نیز مومیایی‌های بسیاری کشف شده‌اند که رازهای بسیاری را گشوده‌اند.
 

مومیایی‌های جدید:
در قرن 19 و 20 علاقه به مومیایی شدن گسترش یافت. اینکه اجساد به شیوه مصری‌ها مومیایی شوند مورد تعجیب و شگفتی همگان قرار گرفت و افراد بسیاری نیز درخواست مومیایی شدن کردند.
جدیدترین و معروفترین مومیایی‌ها "ولادیمیر لنین" انقلابی روسیه است. لنین در سال 1924 درگذشت و همان زمان تحت تاثیر کشف چندین مقبره مصریان قدیم بود به همین خاطر دستور مومیایی شدن او در کرملین صادر شد.

موادی که به بدن لنین زده شده همچنان توسط روسهای به عنوان راز نگه داشته شده است اما این مواد به شکلی انتخاب شدند که "لنین" حتی مایع‌های بدنش را هم از دست نداد و کاملا سالم ماند.

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: یک شنبه 24 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

گردباد

ریشه لغوی

تورنادو توفان باد شدیدی است که به عنوان یک حلقه در حال چرخش معرفی شده است. کلمه تورنادو از زبان اسپانیایی و یا زبان پرتغالی گرفته شده است. کلمه تورنر هم به معنای چرخیدن است. این پدیده شگفت انگیز در هوا بطور ناگهانی سراسر دنیا ظاهر می‌شود، گر چه معمولا در نواحی از آمریکا ، خاور دور و آمریکای شمالی اتفاق می‌افتد.
 

مقدمه

هنگام شروع گردباد ، ابرهای سیاهی در ارتفاع پایین پدیدار می‌شوند که مناظر را به رنگ سبز و هم انگیزی در می‌آورند. هوا معمولا گرم و شرجی می‌شود، باد ملایمی می‌وزد و باران می‌بارد. همچنین دمای هوا در مدت کوتاهی 15 درجه کاهش می‌یابد. سپس بصورت ناگهانی از یک ابر ، ستونی لوله‌ای شکل و در حال چرخش بسوی زمین حرکت می‌کند. گردباد که ابتدا رنگی روشن دارد به تدریج تیره می شود و به این علت که فشار قسمت داخلی آن نسبت به قسمت خارجی کمتر است قدرت مکش دارد و تقریبا همه چیز را به هوا بلند می‌کند.

گردباد زمانی ایجاد می‌شود که دو توده هوا با دما و رطوبت گوناگون با یکدیگر برخورد می‌کنند و لایه هوای گرم زیر لایه هوای سردتر جای می‌گیرد. هوای گرم معمولا به طرف بالا صعود می کند و ضمن صعود دمای خود را از دست می‌دهد و قطرات آب را می‌سازد که به صورت باران بر زمین فرو می‌ریزند. اما اگر باد جانبی پدید آید که هوای گرم در حال صعود را منحرف کند، هوای گرم با سرعتی حدود 450 کیلومتر بر ساعت شروع به چرخش حول محور خود می‌کند و بصورت پی در پی سرعت چرخش بیشتر و شعاع آن کمتر می‌شود.



img/daneshnameh_up/9/9f/ph19.jpg




 

تشکیل گردباد

گردبادها همراه چندین توفان توسعه می‌یابند، بطوری که لایه‌ای از هوای سرد به زیر هوای گرم می‌رود و این عمل باعث صعود هوای گرم می‌شود. گردبادهای روی آب ، گردبادهای دریایی غالبا در نبود انتقال گرما و یا در دماهای مختلف مشاهده می‌شوند. صدمات وارده از یک گردباد در نتیجه سرعت بالای باد می‌باشد. فصل گردبادها در آمریکای شمالی ماه مارس و اوت است، گردبادها می‌توانند چندین بار در سال رخ بدهند. آنها معمولا در بعد از ظهر و عصرها اتفاق می‌افتند؛ بالای هشتاد درصد از گردبادها میان ظهر تا نیمه شب رخ می‌دهند.

در کانادا ، بطور متوسط از 80 گردبادی که سالیانه رخ می‌دهد، 2 کشته ، 20 زخمی و باعث دهها میلیون دلار کانادایی خسارت می‌شود. بطور میانگین ، در آمریکا از 100،000 تندر استرم سالیانه ، 1000 گردباد و تقریبا 50 کشته در هر گردباد بوده است. لیست مردگان گردباد آمریکا در 18 مارس 1925م ، که از جنوب هند ، میسوری شروع شده بود ، در حدود 695 نفر بود. بیش از 6 گردباد در روز ملاحظه شده است. شدت گردبادها بوسیله فوجیتا – پیرسن بدست آمده است. هدف یابها برای آگاهی دادن به مردم در حالت آماده باش در شرایط اضطراری هستند.
 

مشخصات گردباد

هیچ دو گردبادی دقیقا شبیه هم نیستند. هیچ یک از دو گردبادها دقیقا مثل هم عمل نمی کنند. پیش بینی دقیق وقوع یک گردباد در یک زمان خاص تقریبا غیر ممکن است. ممکن است دو گردباد دقیقا شبیه هم نباشند، ولی آنها برای دسته بندی شدن در گروه گردبادها دارای مشخصات یکسانی هستند. یک گردباد از چرخش باد به دور محور مشخصی ایجاد می‌شود. یک تندر استرم هم می‌تواند بچرخد، اما به این معنی نیست که آن یک گردباد می‌باشد. بنا به گفته بومیان کانادا ، کشته شدگان یک گردباد 12،000،000 نفر بودند. خسارات وارده از گردباد بالغ بر میلیونها دلار است.
 

ایجاد آگاهی و امنیت در مقابل گردباد

پس از گردباد بلافاصله ، از رادیو و رسانه خبری وقوع حادثه پخش می شود. وقتی که اطلاعیه‌ای راجع به گردباد داده می‌شود انجمنهای عمومی توصیه به رفتن به پناهگاه می‌کنند. پیش از ساختمان سازی توصیه به ایجاد یک پناهگاهی در یک اتاق یا راهرو و یا حتی زیر زمین شده است، تا در هنگام وقوع یک گردباد بتوانیم زیر یک درگاهی برویم. گر چه ساختمانهای سست مثل mobile home هیچ استحکامی در مقابل گردبادهای قوی ندارند، به افراد ساکن این گونه ساختمانها پیشنهاد ترک آنجا داده می‌شود.

وسایل نقلیه در هنگام یک گردباد خطرناک هستند. هنگام وقوع یک گردباد ، ایجاد ترافیک سنگینی می‌کند، ممکن شما قادر به رانندگی خارج از مسیر آن باشید. در غیر این صورت ، بهتر است که هر چه زودتر آن را ترک کنید و خود را به امنترین جای ممکن برسانید. تحت هیچ شرایطی نباید شما در وسیله نقلیه بمانید، چون وسیله نقلیه به راحتی بوسیله بادهای شدید به اطراف پرت می‌شود. تعدادی از مردم زیر یک پل هوایی پناه می‌گیرند، اما توجه به ایمنی آنجا نمی‌کنند. پلها تنوع زیادی در ساختمانها دارند، ولی تعداد انبوهی از آنها در مقابل اینگونه حوادث مقاوم نیستند.
 

همچنین ببینید

 


ادامه مطلب
نویسنده: saeed ׀ تاریخ: یک شنبه 24 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

زندگی نامه ی امام خمینی

vvvvv روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریـور 1281 هجرى شمسى ( 21 سپتامپر 1902 میلادى) در شهرستان خمین   از توابع استان مركزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها، روح الـلـه المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاكدان طبیعت نهاد .
او وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود كه نسل در نسل در كار هـدایـت  مردم وكسب مـعارف الهى كـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى  مرحوم آیه الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه  العظمـى میرزاى شیـرازى (رض)، پـس از آنكه سالیانـى چنـد در نجف  اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل  آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمیـن ملجاء مردم و هادى آنان  در امـور دینـى بـود. در حـالیكه بیـش از 5 مـاه ولادت روح الـلـه  نمى گذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حكومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را كه در برابر زورگـوئیهایشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود، با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمیـن به اراك وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـراى اجراى حكـم الهى قصاص به  .تهران (دار الحكـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید
بدیـن ترتبیب امام خـمیـنى از اوان كـودكى با رنج یـتیـمىآشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران كـودكـى و نـوجـوانى را تحت  سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) كه خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده  التصانیف ) بوده است. همچنیـن نزد عمه مـكـرمه اش ( صاحبـه خانم ) كه بانـویى شجاع و حقجـو بـود سپرى كرد اما در سـن 15 سالگى از  نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید.

هجرت به قـم، تحصیل دروس تكمیلى وتدریس علوم اسلامى

اندكـى پـس از هجرت آیه الله العظمـى حاج شیخ عبد الكریـم حایرى یزدى ـ رحـمه الله علیه ـ  ( نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى، مـطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمینى نیز رهـسپار حـوزه  علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تكمیلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـى كرد. كه مـى تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه  مباحث كـتاب مطـول ( در علـم معانى و بیان ) نزد مرحوم آقا میـرزا محمـد علـى ادیب تهرانـى و تكمیل دروس سطح نزد مرحـوم آیه الـله  سید محمد تقـى خـوانسارى، و بیشتر نزد مرحـوم آیه الـله سیـد عـلى  یثربى كاشانى و دروس فـقـه و اصـول نزد زعیـم حـوزه قـم آیـه الـله  العظمى حاج شیخ عبدالكریـم حایرى یزدى ـ رضـوان الـلـه علیهـم نام  برد .
پـس از رحلت آیه الله العظمـى حـایـرى یزدى تلاش امـام خمینـى به همراه جمعى دیگر از مجتهدیـن حـوزه علمیه قـم به نـتیچـه رسیـد و آیه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعیـم حـوزه عـلمیـه عازم قـــم  گـردیـد. در این زمان، امام خمینـى به عـنـوان یـكـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحب راءى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق  شناخته مى شد . حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علمیه قـم به  تدریـس چندیـن دوره فقه، اصـول، فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فیضیه، مسجـد اعظم، مسجـد  محمـدیه، مـدرسه حـاج ملاصـادق، مسجد سلماسى، و ... همت گماشت و در حـوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال  در مسجـد شیخ اعطـم انصــــارى (ره) معارف اهل بیت و فـقـه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمود و در نجف بـود كه بـراى نخـستیـن بار .مبانـى نظرى حكـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولایت فـقیه بازگـو نمود.

امـام خمینـى در سنگـر مبـارزه و قیــام

روحیه مبارزه و جهاد در راه خـدا ریـشـه در بینـش اعـتـقـادى و تربیت و محیط خانـوادگى و شرایط سیـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرت داشـتـه است. مـبارزات ایـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سیـر تكاملى آن به مـوازات تكـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ایـشان از یكـسـو و اوضاع و احـوال سیاسـى و اجتماعى ایـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى دیگـر در اشكـال مخـتـلف ادامـه یـافـته است و در ســـال 1340 و 41 ماجراى انجمـنهاى ایالـتى و ولایـتى فرصـتـى پـدیـد آورد تا ایـشان در رهبـریت قیام و روحـانیـت ایـفاى نقـش كنـد و بـدیـن تـرتیـب قیـام سراسرى روحانیت و ملت ایـران در 15 خـرداد سال 1342 با دو ویـژگـى برجستـه یعنى رهـبرى واحد امام خمیـنى و اسلامـى بـودن انگیـزه ها، و شعارها و هدفهـاى قیام، سرآغـازى شـد بر فـصـل نـویـن مـبارزات مـلـت ایران كه بـعد ها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخـتـه و معرفـى شـد امام خمیـنـى خاطـره خـویـش از جنـگ بیـن المـلل اول را در حالیكه نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنین یاد مـى كند : مـن هـر دو جـنـگ بیـن المللـى را یادم هست ... مـن كـوچـك بـودم لكـن مـدرسـه مى رفـتـم و سربازهاى شـوروى را در هـمان مركزى كه ما داشـتیـم در خـمیـن، مـن آنجا آنهـا را مى دیـدم و ما مـورد تاخت و تاز واقع مى شـدیـم در جـنـگ بیـن المـلـل اول. حضـرت امام در جایى دیگر با یاد آورى اسامى بـرخى از خوانیـن واشـرار سـتمگر كه در پناه حكـومت مـركـزى بـه غـارت اموال و نوامیـس مردم مى پرداختند مى فـرماید : مـن از بچگى در جـنـگ بـودم ... ما مـورد زلقـى هـا بـودیـم، مـورد هـجـوم رجـبعلیـهـا بــودیـم و خـودمان تفنگ داشتیـم و مـن در عیـن حالى كه تـقـریـبا شـایـد اوایـل بلوغم بود، بـچـه بودم، دور ایـن سنگـرهایى كه بـسـتـه بـود نـد در مـحل ما و اینها مى خـواسـتند هجـوم كـنند و غـارت كـنند، آنجا مى رفـتیــم سنگرها را سركشـى مى كردیـم كـودتاى رضا خان در سـوم اسفـند 1299 شمسـى كه بنابر گـواهـى اسـناد و مدارك تاریخـى و غیر قابـل خـدشـه بـوسیله انگلیـسها حـمایت و سازمانـدهـى شـده بـود هـر چـنـد كـه بـه سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حـدودى حكـومت مـلوك الطـوایـفـى خـوانیـن و اشـرار پـاركنـده را محمـدود سـاخت اما درعـوض آنچـنـان دیكتاتـورى پدید آورد كه در سایـه آن هـزار فامیـل بر سرنـوشـت مـلـت مظلـوم ایـران حاكـم شدند ودودمان پهـلـوى به تنهایى عهـده دار نقـش سابق خوانین و اشرار گردید .
در چنینـى شرایطـى روحانیت ایران كه پـس از وقایع نهـضـت مشروطیت در تنگناى هجـوم بى وقـفـه دولتهـاى وقت و عـمال انگلیسى از یكـسو و دشمـنیهاى غرب باختگان روشنفـكر مـآب از سـوى دیگر قـرار داشت براى دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـودیت خـویـش بـه تكاپـو افـتاد. آیه الـلـه العظمى حاج شیخ عـبدالـكریـم حایرى بـه دعـوت علماى وقت قـم از اراك به ایـن شهـر هجرت كرد واندكـى پـس از آن امـام خـمیـنى كه با بـهـره گیرى از استعداد فـوق العاده خـویـش دروس مقـدماتى و سطـوح حـوزه علمیه را در خـمیـن و ارا ك با سـرعـت طى كرده بود به قـم هجرت كـرد و عملا در تـحكیـم موقعیت حـوزه نـو تاسیـس قـم مـشاركـتى فعال داشت.
زمان چندانـى نگذشت كه آن حضرت در اعداد فضلاى برجـسته این حـوزه در عرفـان و فلسفه و فقه و اصـول شنـاخته شـد.
پـس از رحلت آیـه اللـه العظمى حایرى ( 10 بهمـن 1315 ه-ش ) حـوزه علمیه قـم را خطر انحلال تهـدید مى كرد. عـلماى مـتـعهـد به چاره جویى برخاستند. مدت هشت سال سرپرستى حـوزه علمیـه قـم را آیات عـظـام :
سید محمد حجت، سید صدر الدیـن صدر و سیـد محـمـد تقـى خـوانسارى -رضوان الـلـه علیهـم ـ بر عهده گرفتند. در ایـن فاصله و بـخصـوص پـس از سقوط رضاخان، شرایط براى تحقق مرجعیت عظمى فراهـم گردید. آیه الله العظمى بروجردى شخصیت علمى برجسته اى بـود كـه مـى تـوانست جانشین مناسبـى براى مـرحوم حایرى و حفـظ كیان حـوزه بـاشـد. ایـن پیشنهاد از سـوى شاگردان آیـه الـلـه حایرى و از جمله امام خـمیـنـى به سرعت تعقیب شـد. شخص امام در دعـوت از آیـه الـلـه بـروجردى براى هجرت به قـم و پذیرش مسئولیت خطیر زعامت حـوزه مجدانه تلاش كرد.
امام خمینـى كه با دقـت شـرایط سیاسـى جامعه و وضعیـت حـوزه ها را زیر نظر داشت و اطـلاعات خـویش را از طریق مطالـعه مـستمر كتب تاریخ معاصـر و مجلات و روزنـامـه هاى وقـت و رفـت و آمـد بـه تهـران و درك محضر بزرگانى همچون آیـه الـلـه مـدرس تكـمیل مى كرد دریافـته بـود كه تـنها نقـطـه امیـد بـه رهـایـى و نجات از شـرایط ذلت بارى كه پـس از شكست مشروطیت و بخصـوص پـس از روى كار آوردن رضا خان پدید آمده است، بیدارى حوزه هاى عـلمیـه و پیش از آن تضـمیـن حیات حوزه ها و ارتبـاط معنـوى مـردم بـا روحـانیت مـى بـاشـد.
امام خمینى در تعقیب هدفهاى ارزشمند خویش در سال 1328 طرح اصلاح اساس ساختار حـوزه علمیه را با هـمـكارى آیـه الـلـه مـرتضـى حایـرى تهیـه كرد و بـه آیـه الـلـه بـروجردى ( ره) پیشـنهاد داد. ایـن طرح از سوى شاگردان امام و طلاب روشـن ضمیر حـوزه مـورد اسـتقبال و حمایت قرار گرفت .
اما رژیـم در محاسباتـش اشـتـبـاه كرده بـود. لایحه انجـمـنـهاى ایالتى و ولایتى كـه به مـوجـب آن شـرط مسـلمان بودن، سوگـند به قرآن كریـم و مرد بـودن انـتخاب كـنـنـدگان و كاندیـداها تغییر مـى یافت در 16 مهـر 1341 ه - ش به تصـویب كـابیـنـه امیـر اسـد الـلـه علـم رسیـد. آزادى انتخابات زنان پـوششـى براى مخفى نگـه داشـتـن هـدفـهاى دیگر بـود.
حذف و تغییر دو شـرط نخـست دقیـقا بـه منظور قانـونـى كـردن حضـور عناصر بهایـى در مصـادر كـشـور انتخاب شـده بـود. چـنانكه قـبـلا نیـز اشاره شد پـشتیـبـانى شـاه از رژیـم صهیـونیـستـى در تـوسعه مناسبات ایران و اسرائیل شرط حمایـتهاى آمـریـكـا از شـاه بـود. نـفـوذ پیـروان مـسـلك استعـمـارى بهـائیت در قـواى سه گانه ایران ایـن شرط را تحقق مـى بخشید. امام خمیـنـى به هـمراه عـلماى بزرگ قـم و تهـران به محض انتشار خبر تصویب لایحه مـزبور پـس از تبادل نـظـر دسـت به اعـتـراضات همه جانبه زدند .
نقـش حضرت امام در روشـن ساختـن اهداف واقعى رژیـم شـاه و گوشـزد كـردن رسالت خطیر علما و حـوزه هاى علمیـه در ایـن شـرایـط بـسیـار مـوثـر وكارساز بـود. تلگرافـهـا و نامـه هـا سرگـشـاده اعـتـراض آمیز علما به شاه و اسـد الـلـه علـم مـوجى از حـمایـت را در اقـشار مخـتلف مردم برانگیخت. لحـن تلگرافـهـاى امام خمیـنـى به شاه و نخست وزیر تند و هشـدار دهنده بود. در یكـى از ایـن تلگرافها آمده بـود :
اینجانب مجددا به شما نصیحت مى كنـم كه بـه اطاعت خـداوند مـتعـال و قانـون اساسـى گردن نهید واز عواقب وخیـمـه تخلف از قـرآن و احـكام علماى ملت و زعماى مسلمیـن و تخـلف از قانـون اساس بـترسید وعـمـدا و بـدون مـوجب مـمـلكت را به خطـر نیـنـدازید و الا علماى اسلام درباره شمـا از اظهار عقیـده خـوددارى نخـواهنـد كـرد .
بدیـن ترتیـب ماجراى انجـمنهاى ایـالـتى و ولایـتـى تجربـه اى پیروز و گرانقدر براى ملت ایران بـویژه از آنجهـت بـود كـه طى آن ویـژگیـهـاى شخصیتـى را شناخـتـنـد كه از هر جهـت براى رهـبـرى امت اسلام شایسته بـود. باو جـود شكست شـاه در ماجـراى انجـمـنها، فـشـار آمریكـا بـراى انجـام اصلاحـات مـورد نظر ادامـه یافت. شـاه در دیـماه 1341 هجـرى شمسى اصـول ششگانه اصلاحات خویـش را بر شمرد و خـواستار رفـراندوم شد . امام خمینى بار دیگـر مراجع و عـلمـاى قـم را بـه نـشـست و چاره جویى دوباره فراخواند .
با پیشنهاد امام خمینى عیـد باسـتانـى نـوروز سـال 1342 در اعـتراض به اقدامات رژیم تحریـم شد. در اعلامیه حضـرت امام از انـقـلاب سـفیـد شاه بـه انقـلاب سیـاه تعـبیـر و هـمـسـویـى شـاه بـا اهـداف آمریكا و اسرائیل افـشا شده بود . از سـوى دیگـر، شـاه در مـورد آمادگى جامـعـه ایـران بـراى انجام اصلاحات آمـریكا به مـقامات واشـنگـتـن اطـمیـنان داده بـود و نام اصـلاحات را انقـلاب سـفیـد نهاده بـود. مخالـفت عـلما براى وى بسیار گران  مىآمد .
امام خمیـنى در اجـتماع مردم، بى پروا از شخـص شـاه به عنـوان عـامل اصلـى جنایات و هـمـپیـمان بـا اسـرائیـل یاد مـى كـرد و مـردم را بـه قیام فرا مـى خـوانـد. او در سـخـنـرانى خـود در روز دوازده فـروردیـن 1342 شدیـدا از سـكـوت عـلماى قـم و نجف و دیگر بلاد اسلامى در مقابل جنایات تازه رژیـم انـتـقـاد كرد و فـرمـود : امـروز سكـوت هـمـراهى بـا دستگـاه جبـار است حضـرت امـام روز بعد ( 13 فروردیـن 42 ) اعلامیـه معروف خـود را تحت عنـوان شاه دوستى یعنى غارتگرى منـتـشر ساخت .
راز تاءثیر شگـفت پیـام امام و كـلام امـام در روان مخاطـبیـنـش كه تا مرز جانـبازى پیـش مـى رفت را بایـد در هـمیـن اصـالت انـدیشه، صلابت راى و صـداقت بـى شـائبه اش بـا مـردم جستجـو كـرد .
سال 1342 با تحریـم مراسـم عیـد نوروز آغـاز و با خـون مظـلـومیـن فیضیه خـونرنگ شد. شـاه بر انجام اصـلاحات مـورد نظـر آمـریكـا اصـرار مـى ورزیـد و امام خـمیـنى بر آگاه كردن مردم و قیـام آنـان در بـرابـر دخـالتهاى آمـریكـا و خیـانـتهاى شاه پـافـشـارى داشـت. در چهـارده فروردیـن 1342 آیـه الله العظمـى حكیـم از نجف طـى تلگـرافـهـایى بـه علما و مراجع ایران خـواستار آن شد كـه همگـى به طـور دسـتـه جمـعى به نجف هجرت كنند. این پیشنهاد براى حفـظ جان عـلما و كیان حـوزه ها مطرح شده بود .
حضرت امام بـدون اعـتـنا بـه ایـن تهـدیـدها، پاسخ تلگـراف آیـه الـلـه العـظـمى حكیـم را ارسال نمـوده و در آن تاكیـد كرده بـود كـه هـجـرت دسـتـه جمـعى علما و خالـى كـردن حـوزه علمیه قـم به مصلحت نیست .
امام خمیـنـى در پیامـى( بـه تایخ 12 / 2 / 1342 ) بـمناسـبـت چهـلـم فاجعـه فیـضیـه بـر همـراهـى عـلما و مـلت ایران در رویارویـى سـران ممـالك اسلامـى و دول عربـى بـا اسـرائیل غاصب تـاكید ورزید وپیمانهاى شـاه و اسـرائیل را محكـوم كرد .

قیام 15 خرداد

ماه محرم 1342 كه مـصادف با خرداد بـود فـرا رسید. امام خمینى از ایـن فـرصت نهـایت اسـتفاده را در تحـریك مردم بـه قیام عـلیـه رژیـم مستبد شاه بعمل آورد .
امام خمینى در عـصـر عاشـوراى سال 1383 هجرى قمـى( 13 خرداد 1342شمسى ) در مـدرسه فیضیـه نطق تاریخـى خـویـش را كه آغازى بر قیام 15 خرداد بود ایراد كرد .
در همیـن سخنرانى بـود كه امام خمیـنى بـا صداى بلند خطاب به شاه فرمـود : آقا مـن به شما نصیحت مـى كنـم، اى آقاى شـاه ! اى جنـاب شاه! مـن به تو نیصحت مى كـنم دسـت بـردار از این كارها، آقا اغـفـال مى كنند تو را. مـن میل ندارم كـه یـك روز اگر بـخـواهـند تـو بـروى، همه شكر كـنند ... اگر دیكـته مى دهند دسـتت و مى گـویند بخـوان، در اطـرافـش فكـر كـن .... نصیحت مرا بـشـنـو ... ربط ما بیـن شـاه و اسرائیل چیست كه سازمان امنیت مـى گـوید از اسرائیـل حرف نزنیـد ... مگر شاه اسـرائیلـى است ؟ شاه فـرمان خامـوش كـردن قیـام را صادر كـرد. نخست جمع زیادى از یاران امام خمینـى در شـامگاه 14 خرداد دستگیـر و ساعت سه نیمه شب ( سحـرگاه پانزده خـرداد 42 ) صـدها كماندوى اعـزامـى از مركز، منزل حضرت امـام را محاصره كردند و ایشان را در حالیكه مشغول نماز شب بـود دستگیـر و سـراسیـمـه بـه تهـران بـرده و در بازداشــتگاه باشگاه افـسـران زنـدانـى كـردنـد و غروب آنروز به زندان قـصر مـنتقل نمـودنـد . صـبحگاه پـانـزده خـرداد خبـر دستگیرى رهـبـر انقلاب بـه تهـران، مـشهـد، شیـراز ودیگـر شهرها رسیـد و وضعیتـى مشـابه قـم پـدید آورد .
نزدیكترین ندیم همیشگى شاه، تیمـسار حسیـن فردوست در خاطراتش از بكارگیرى تجربیات و همكارى زبـده ترین ماموریـن سیاسى و امـنیـتى آمریكا براى سركـوب قیام و هـمچنیـن از سراسیمگـى شاه و دربـار وامراى ارتـش وساواك در ایـن ساعـات پرده بـرداشـتـه و تـوضیح داده است كه چگـونه شـاه و ژنـرالهـایـش دیـوانه وار فرمان سركـوب صادر مى كردند .
امام خمینـى، پـس از 19 روز حبـس در زنـدان قـصـر بـه زنـدانـى در پـادگـان نظامـى عشـرت آبـاد منتقل شـد .
با دستگیرى رهبـر نهـضـت و كـشتار وحشیانه مـردم در روز 15 خـرداد 42، قیام ظاهرا سركوب شد. امـام خمینى در حبـس از پاسخ گفتـن بـه سئوالات بازجـویان، با شهـامت و اعلام ایـنكه هیـئـت حاكمه در ایـران و قـوه قضائیه آنرا غیر قـانـونـى وفـاقـد صلاحیت مـى داند، اجتـناب ورزیـد. در شامگاه 18 فـروردیـن سال 1343 بـدون اطلاع قـبـلى، امام خمینى آزاد و به قـم منتقل مـى شـود. بـه محض اطلاع مردم، شـادمـانى سراسر شهر را فرا مـى گیرد وجشنهاى باشكـوهى در مـدرسه فیـضیـه و شهـر بـه مـدت چـنـد روز بـر پا مـى شـود . اولیـن سالگـرد قیام 15خـرداد در سال 1343 با صـدور بیانیه مـشتـرك امام خمیـنـى و دیگر مراجع تقلید و بیانیه هاى جداگانه حـوزه هاى علمیه گرامـى داشـتـه شـد و به عنـوان روز عزاى عمـومـى معرفـى شـد.
امـام خمینـى در هـمیـن روز ( 4 آبـان 1343 ) بیانیـه اى انقلابـى صادر كرد و درآن نـوشـت : دنیا بـدانـد كه هر گرفـتارى اى كـه ملـت ایـران و مـلـل مسلمیـن دارنـد از اجـانب اسـت، از آمـریكاست، ملـل اسلام از اجـانب عمـومـا و از آمـریكـا خصـوصـا متنفــر است ... آمـریكـاست كه از اسـرائیل و هـواداران آن پشتیبـانـى مـى كنـد. آمریكاست كه به اسرائیل قـدرت مـى دهـد كه اعراب مسلـم را آواره كند. افشاگرى امام علیه تصـویب لایحه كاپیتـولاسیون، ایران را در آبان سـال 43 در آستـانه قیـامـى دوبـاره قرار داد .
سحرگاه 13 آبان 1343 دوباره كماندوهاى مـسلح اعـزامى از تـهـران، مـنزل امام خمیـنى در قـم را محاصره كـردنـد. شگـفـت آنـكه وقـت باز داشت، هـمـاننـد سال قـبـل مصادف با نیایـش شبـانه امام خمینـى بـود .حضرت امام بازداشت و بـه هـمراه نیروهاى امـنیـتى مـستقیما بـه فرودگاه مهرآباد تهران اعـزام و بـا یك فـرونـد هـواپیـماى نظامى كـه از قبل آماده شـده بـود، تحت الحـفـظ مامـوریـن امـنیـتى و نظامى بـه آنكارا پـرواز كـرد. عـصـر آنـروز سـاواك خـبـر تـبـعیـد امـام را بـه اتهام اقـدام علیه امنیت كشـور ! در روزنـامه ها مـنتـشـر سـاخت.
علیرغم فضاى خفقان موجى از اعتراضها بـه صـورت تـظـاهـرات در بـازار تهران، تعطیلى طولانى مدت دروس حوزه ها و ارسال طومارها و نامـه ها به سازمانهاى بیـن المللـى و مـراجع تقلیـد جلـوه گـر شد.
اقامت امام در تركیه یازده ماه به درازا كشید در این مدت رژیم شاه با شدت عمل بـى سابقه اى بقایاى مقاومت را در ایران در هـم شكـست و در غیاب امام خمینى به سرعت دست به اصلاحات آمریكا پـسند زد. اقـامت اجبارىدر تـركیـه فـرصتـى مغـتـنـم بـراى امـام بـود تا تـدویـن كتـاب بزرگ تحـریـر الـوسیله را آغاز كند.

تبعیـد امـام خمینـى از تـركیه به عراق

روز 13 مهرماه 1343 حضرت امام به هـمـراه فرزنـدشان آیه الله حاج آقا مصطفـى از تركیه به تبعیدگاه دوم، كشـور عراق اعزام شدند . امام خمینى پس از ورود بـه بـغداد بـراى زیارت مرقـد ائـمه اطهار(ع) به شهــرهــاى كاظمیـن، سامـرا و كـربلا شتـافت ویك هـفـته بعد بـه محل اصلـى اقـامت خـود یعنـى نجف عزیمت كرد.
دوران اقامت طـولانـى و 13 ساله امام خمینى در نجف در شرایطى آغاز شد كه هر چند در ظاهر فشارها و محدودیـتهاى مستقیـم در حـد ایـران و تـركیه وجـود نـداشت اما مخالفـتها و كارشكـنیها و زخـم زبانهـا نـه از جـبـهـه دشمـن رویارو بـلكه از ناحیه روحانى نمایان و دنیا خـواهان مخفى شده در لباس دیـن آنچنان گـسترده و آزاردهنده بود كه امام با هـمـه صـبر و بـردبارى معروفـش بارها از سخـتى شرایط مبارزه در ایـن سالها بـه تلخى تمام یاد كرده است. ولى هیچیـك از ایـن مصـائب و دشـواریها نـتـوانـست او را از مـسیــرى كه آگـاهانه انتخاب كرده بود باز دارد .
امام خمینى سلسله درسهاى خارج فـقه خـویـش را با همه مخالفتها و كارشكنیهاى عناصر مغرض در آبان 1344 در مسجد شیخ انصارى (ره) نجف آغاز كرد كه تا زمان هجـرت از عراق به پاریـس ادامه داشت . حوزه درسى ایشان به عنـوان یكى از برجسته تریـن حوزه هاى درسى نجف از لحـاظ كیفیت و كمیت شـاگـردان شنـاخته شـد .
امام خمینـى از بدو ورود بـه نجف بـا ارسال نامـه ها و پیكـهایى بـه ایران، ارتباط خویـش را بـا مـبارزیـن حـفـظ نـموده و آنان را در هـر منـاسبـتـى بـه پـایـدارى در پیگیـرى اهـداف قیام 15 خـرداد فـرا مى خواند .
امام خمینى در تمام دوران پـس از تـبـعید، علیرغـم دشواریهاى پدید آمـده، هیچگاه دست از مبارزه نـكـشیـد، وبـا سخنـرانیها و پیامهـاى خـویـش امیـد به پیـروزى را در دلها زنـده نگـاه مى داشت .
امام خمینى در گفتگـویى با نمانیده سازمان الفـتـح فـلسطیـن در 19 مهر 1347 دیـدگاههاى خویش را درباره مسائل جهان اسلام و جهاد ملت فلسطین تشریح كرد و در همین مصاحبه بر وجوب اختصاص بخشى از وجـوه شـرعى زكات بـه مجـاهـدان فلسطینـى فتـوا داد .
اوایل سال 1348 اختلافات بیـن رژیـم شاه و حزب بـعث عراق بـر سر مرز آبـى دو كشـور شدت گرفت. رژیـم عراق جمع زیادى از ایـرانیان مقیـم این كشـور را در بـدتریـن شرایط اخراج كرد. حزب بـعث بـسیار كوشید تا از دشمـنى امام خمیـنى با رژیـم ایـران در آن شرایط بـهـره گیرد .
چهار سال تـدریس، تلاش و روشنگرى امام خمیـنـى تـوانسته بـود تا حـدودى فضاى حـوزه نجف را دگرگـون سازد. اینـك در سال 1348 علاوه بر مبارزین بیـشمار داخل كشور مخاطبین زیادى در عراق، لبـنان و دیگر بـلاد اسلامـى بـودنـد كه نهـضت امام خمینى را الگـوى خویـش مى دانستند .

امـام خمینـى و استمـرار مبـارزه ( 1350 ـ 1356 )

نیمه دوم سال 1350 اختلافات رژیـم بعثـى عراق و شاه بالا گـرفت و به اخراج و آواره شـدن بسیارى از ایرانیان مقیـم عراق انجامید. امام خمینى طـى تلگرافى به رئیـس جمهور عراق شدیدا اقدامات ایـن رژیـم را محكـوم نمود. حضرت امام در اعتراض به شرایط پیـش آمـده تصمیـم به خـروج از عراق گـرفت اما حكـام بـغداد بـا آگـاهـى از پیـامـدهـاى هجـرت امـام در آن شـرایط اجـازه خـروج ندادند سال 1354 در سالگرد قیام 15 خـرداد، مـدرسه فیضیه قـم بار دیگر شاهـد قیام طلاب انقلابـى بـود. فریادهاى درود بر خمینـى ومـرگ بر سلسله پهلـوى به مـدت دو روز ادامه داشت پیـش از ایـن سازمانهـاى چـریكـى متلاشـى شـده وشخصیتهاى مذهى و سیاسى مبارز گرفـتار زندانهاى رژیم بودند .
شاه در ادامه سیاستهاى مذهـب ستیز خود در اسفنـد 1354 وقیحـانه تاریخ رسمـى كشـور را از مـبداء هجرت پیامـبـر اسلام بـه مبداء سلطنت شاهان هخامنشى تغییر داد. امام خمینى در واكنیشى سخت، فـتوا به حرمت استفاده از تاریخ بـى پایـه شاهنشاهـى داد. تحریـم اسـتفـاده از ایـن مبداء موهـوم تاریخى هـمانند تحریـم حزب رستاخیز از سـوى مردم ایران اسـتقبال شـد و هر دو مـورد افـتـضاحـى براى رژیـم شاه شـده و رژیـم در سـال 1357 ناگزیـر از عقـب نشینـى و لغو تـاریخ شاهنشاهى شد .

اوجگیرى انقلاب اسلامى در سال 1356 و قیام مـردم

امام خمینـى كه بـه دقت تحـولات جارى جهان و ایـران را زیـر نظر داشت از فـرصت به دست آمـده نهـایت بـهـره بـردارى را كـرد. او در مرداد 1356 طـى پیامى اعلام كرد : اكنون به واسطـه اوضاع داخلى و خارجى و انعـكاس جنایات رژیـم در مجامع و مطـبـوعات خارجى فرصتى است كه باید مجامع علمى و فـرهـنگى و رجال وطـنـخـواه و دانشجویان خارج و داخل و انجمـنهاى اسلامى در هر جایـى درنگ از آن استفاده كنند و بى پرده بپا خیزند .
شهادت آیه الله حاج آقا مصطفى خمینى در اول آبان 1356 و مراسم پر شكـوهـى كه در ایران برگزار شـد نقـطـه آغازى بـر خیزش دوباره حـوزه هاى علمیه و قیام جامعه مذهـبى ایران بـود. امام خمینى در همان زمان به گـونه اى شگفت ایـن واقعه را از الطـاف خفیـه الهى نامیده بـود. رژیـم شاه با درج مقاله اى تـوهیـن آمیـز عـلیـه امام در روزنامه اطلاعات انتقام گرفت. اعتراض بـه ایـن مـقـاله، بـه قیام 19 دى مـاه قـم در سـال 56 منجـر شد كـه طى آن جمعى از طلاب انقلابـى به خـاك و خـون كشیـده شـدند . شاه علیـرغم دست زدن به كشتارهاى جمعى نتـوانست شعله هاى افروخته شده را خاموش كند .
او بسیج نطـامـى و جهاد مسلحـانه عمـومـى را بـعنــــوان تنها راه باقیمانـده در شرایط دست زدن آمریكا بـه كـودتاى نظامـى ارزیـابـى مى كرد .

هجرت امام خمینى از عراق به پاریس

در دیدار وزراى خارجه ایران و عراق در نیـویـورك تصـمیـم به اخراج امام خمینـى از عراق گرفته شـد. روز دوم مـهـر 1357 مـنزل امـام در نجف بـوسیله قـواى بعثـى محاصره گردیـدانعكاس ایـن خبـر با خشـم گستـرده مسلمانان در ایران، عراق و دیگـر كشـورها مـواجه شـد .
روز 12 مهر ،امام خمینى نجف را به قصد مرز كـویت ترك گـفـت. دولت كویـت با اشاره رژیـم ایـران از ورود امـام بـه ایـن كـشـور جلوگیـرى كـرد. قـبـلا صحـبـت از هجـرت امام بـه لبـنـان و یا سـوریه بـود امـا ایشان پـس از مشـورت با فـرزنـدشان ( حجه الاسلام حاج سیـد احمـد خمینـى ) تصمیـم بـه هجـرت به پاریـس گرفت. در روز 14 مهـر ایشان وارد پاریس شدند .
و دو روز بعد در منزل یكى از ایرانیـان در نوفـل لـوشـاتــو ( حـومـه پاریـس ) مستقـر شـدنـد. ماءمـوریـن كاخ الیزه نظر رئیـس جـمهـور فـرانسه را مبنـى بـر اجتناب از هرگـونه فـعـالیـت سیاسـى بـه امام ابلاغ كـردنـد. ایـشـان نیز در واكـنـشــى تنـد تصـریح كـرده بـود كه ایـنگونـه محدودیتها خلاف ادعاى دمكراسى است و اگر او ناگزیر شـود تا از ایـن فرودگـاه بـه آن فـرودگـاه و از ایـن كـشـور بـه آن كـشـور بـرود بـاز دست از هـدفهایـش نخـواهـد كشیـد .
امام خمیـنى در دیـماه 57 شـوراى انقلاب را تكشیل داد. شاه نیز پـس از تشكیل شـوراى سلطـنـت و اخـذ راى اعـتـماد بـراى كـابینه بختیار در روز 26 دیـماه از كشـور فـرار كـرد. خـبـر در شـهـر تهران و سپـس ایران پیجید و مردم در خیابانها به جشـن و پایكـوبى پرداختند

بازگشت امام خمینى به ایران
پس از 14 سال تبعیـد

اوایل بهمـن 57 خبر تصمیم امام در بازگشت بـه كـشور منتشر شد. هر كس كه مى شنید اشك شوق فرو مى ریخت. مردم 14 سال انتظار كشیده بـودنـد. اما در عیـن حال مردم و دوستان امام نگـران جان ایشان بـودند چرا كه هنوز دولت دست نشانده شاه سر پا و حكومت نظامى بر قرار بود. اما امام خمینى تصمیـم خویـش را گرفته و طى پیامـهـایى به مردم ایران گـفـته بـود مى خـواهد در ایـن روزها سرنـوشـت سـاز و خطیر در كنار مردمـش باشد. دولت بخـتیار با هماهنگى ژنرال هایزر فـرودگـاههاى كشـور را به روى پـروازهـاى خـارجى بست.
دولت بختیار پـس از چنـد روز تـاب مقـاومـت نیـاورد و ناگزیـر از پذیرفتـن خـواست ملت شـد. سرانجام امام خمینـى بامداد 12 بهمـن 1357 پـس از 14 سال دورى از وطـن وارد كشـور شـد . استقبال بـى سـابـقـه مـردم ایـران چنـان عـظیـم و غیـر قـابل انكـار بــود كه خبرگزاریهاى غربـى نیز ناگزیر از اعـتـراف شـده و مستـقـبـلیـن را 4 تا 6 میلیون نفر برآورد كردند .

رحلت امام خمینى
وصال یار، فراق یاران

امام خمینى هـدفها و آرمانها و هـر آنچه را كه مـى بایــست ابـلاغ كنـد ، گفته بـود و در عمـل نیز تـمام هستیـش را بـراى تحقق هـمان هـدفها بـكار گرفته بـود . اینك در آستـانه نیمه خـرداد سـال 1368 خـود را در آماده ملاقات عزیزى مى كرد كه تمام عمرش را براى جلب رضاى او صرف كرده بـود و قامتش جز در بـرابـر او ، در مـقابل هیچ قدرتى خـم نشده ، و چشـمانش جز براى او گریه نكرده بـود . سروده هاى عارفانه اش همه حاكى از درد فـراق و بیان عطـش لحظه وصال محبوب بـود . و اینك ایـن لحظه شكـوهمنـد بـراى او ، و جانــكاه و تحمل ناپذیر بـراى پیروانـش ، فـرا مـى رسید . او خـود در وصیتنامه اش نـوشـته است : با دلى آرام و قلبـى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى امیدوار به فضل خدا از خدمت خـواهران و برادران مرخص و به سـوى جایگاه ابــدى سفر مى كنـم و به دعاى خیر شما احتیاج مبرم دارم و از خداى رحمن و رحیـم مى خـواهـم كه عذرم را در كوتاهى خدمت و قصـور و تقصیر بپذیـرد و از مـلت امیدوارم كه عذرم را در كـوتاهى ها و قصـور و تقصیـرها بـپذیـرنـد و بـا قــدرت و تصمیـم و اراده بــه پیش بروند .
شگفت آنكه امام خمینـى در یكـى از غزلیاتـش كه چنـد سال قبل از رحلت سروده است :

انتظار فرج از نیمه خرداد كشم . سالها مى گذرد حادثه ها مى آید.
 ساعت 20 / 22 بعداز ظهر روز شنبه سیزدهـم خـرداد ماه سـال 1368 لحظه وصال بـود . قــلبـى از كار ایستـاد كه میلیـونها قلــب را بـه نور خدا و معنـویت احیاء كرده بـود . بــه وسیله دوربین مخفـى اى كه تـوسط دوستان امــام در بیمارستان نصب شده بـود روزهاى بیمارى و جریان عمل و لحظه لقاى حق ضبط شده است. وقتى كه گوشه هایـى از حالات معنوى و آرامـش امام در ایـن ایـام از تلویزیون پخـش شـد غوغایى در دلها بر افكند كه وصف آن جــز با بودن در آن فضا ممكـن نیست . لبها دائمـا به ذكـر خـدا در حـركت بود.
در آخرین شب زندگى و در حالى كه چند عمل جراحى سخت و طولانى درسن 87 سالگى تحمل كرده بود و در حالیكه چندیـن سرم به دستهاى مباركـش وصل بـود نافله شب مى خـواند و قـرآن تلاوت مـى كرد . در ساعات آخر ، طمانینه و آرامشى ملكـوتـى داشـت و مـرتبا شـهادت بـه وحـدانیت خـدا و رسالت پیـامبـر اكرم (ص) را زمـزمه مـى كـرد و بـا چنیـن حــالتى بـود كه روحـش به ملكـوت اعلى پرواز كرد . وقتى كه خبر رحلت امــام منتشر شـد ، گـویـى زلزله اى عظیـم رخ داده است ، بغضها تـركیـد و سرتاسر ایران و همـه كانـونهایـى كـه در جـهان بـا نام و پیام امام خمینـى آشـنا بـودنـد یــكپارچه گـریستند و بـر سر و سینه زدنـد . هیچ قلـم و بیـانـى قـادر نیست ابعاد حـادثه را و امواج احساسات غیر قابل كنترل مردم را در آن روزها تـوصیف كند.
مـردم ایـران و مسلمانان انقلابى ، حق داشتـند اینـچنیـن ضجه كـنند و صحنه هایى پدید آورند كه در تاریخ نمونه اى بـدیـن حجم و عظـمت براى آن سراغ نداریـم. آنان كسـى را از دست داده بـودند كـه عـزت پـایمال شـده شان را بـاز گـردانده بود ، دست شاهان ستمگر ودستهاى غارتگران آمریكایى و غربـى را از سرزمینشان كـوتاه كرده بود ، اسلام را احیاء كـرده بــود ، مسلمیـن را عــزت بـخـشیـده بـــود ، جمهـورى اسلامـى را بـر پـا كـرده بـود ، رو در روى همـه قـدرتهاى جهـنمـى و شیـطانـى دنیا ایستاده بـود و ده سال در بـرابـر صـدها تـوطئه برانـدازى و طـرح كـودتا و آشـوب و فتنه داخلـى و خارجـى مقاومت كرده بود و 8 سـال دفـاعى را فـرمانـدهـى كرده بـود كه در جبهه مقابلـش دشمنـى قـرار داشت كه آشكارا از سـوى هر دو قـدرت بزرگ شرق و غرب حمایت همه جانبه مـى شـد . مردم ،رهبر محبـوب و مرجع دینـى خـود و منادى اسلام راستیـن را از دست داده بـودند .
شایـد كسانـى كه قـادر به درك و هضـم ایـن مفاهیـم نیستنـد ، اگـر حالات مردم را در فیـلمهاى مـراسـم تودیع و تشییع و خاكسپارى پیكر مطهر امام خمینـى مشاهده كنـنـد و خـبر مرگ دهها تـن كه در مقابل سنگینـى ایـن حادثه تاب تحمـل نیـاورده و قـلبـشان از كار ایستـاده بـود را بشنـوند و پیكرهایى كه یكـى پـس از دیـگرى از شـدت تـاثـر بیهوش شـده ، بر روى دسـتها در امـواج جمعیت به سـوى درمانگاهها روانه مى شـدند را در فیلمها و عكسها ببیننـد ، در تفسیر ایـن واقعیتها درمانده شوند .
امـا آنـانكه عشـق را مـى شنـاسنـد و تجـربـه كـرده انـد ، مشكلـى نـخواهند داشت . حقیقـتا مردم ایران عاشق امام خمینى بـودند و چـه شعار زیبا و گـویایى در سالگرد رحلتـش انتخاب كرده بـودند كه :
عشق به خمینـى عشق به همه خوبیهاست .
روز چهاردهم 1368 ، مجلس خبرگان رهـبـر تشكیل گردیـد و پـس از قرائت وصیتنامه امـام خمینى تـوسـط حضرت آیـه الله خامنه اى كه دو ساعت و نیـم طـول كشید ، بحث و تبـادل نظر براى تعییـن جانشینـى امام خمینـى و رهبر انقلاب اسلامـى آغاز شد و پـس از چندیـن ساعت سـرانجام حضرت آیـه الله خامنه اى ( رئیـس جمهور وقت ) كه خود از شـاگـردان امـام خمینـى ـ سلام الله علیه ـ و از چهره هاى درخشـان انقلاب اسلامـى و از یـاوران قیـام 15 خـرداد بـود و در تـمـام دوران نهضت امـام در همـه فـراز و نشیبها در جـمع دیگـر یــاوران انـقلاب جـانبـازى كرده بود ، به اتفاق آرا براى ایـن رسالـت خطیر بـرگـزیده شد . سالها بـود كه غـربیـها و عوامل تحت حمایتشان در داخل كشـور كه از شكست دادن امـام ماءیـوس شـده بـودند وعده زمان مرگ امـام را مى دادند .
اما هـوشمندى ملت ایران و انتخاب سریع و شایسته خـبرگان و حمایـت فـرزنـدان و پیـروان امـام همه امیدهاى ضـد انقلاب را بـر بـاد دادنـد و نه تنها رحلت امـام پایان راه او نبـود بلكه در واقع عصر امام خمینـى در پهـنه اى وسیعـتر از گـذشـته آغاز شده بـود . مگر اندیشه و خـوبى و معنویت و حقیقت مى میرد ؟ روز و شـب پانزدهـم خرداد 67 میلونها نفر از مردن تهران و سـوگوارانى كه از شهرها و روستاها آمـده بـودند ، در محل مصلاى بـزرگ تهـران اجتماع كردنـد تـا بـراى آخـریـن بـار با پیكر مطهر مـردى كه بـا قیـامش قـامت خمیـده ارزشها و كرامتها را در عصر سیاه ستـم استـوار كرده و در دنیا نهـضتـى از خـدا خواهى و باز گشت به فطرت انسانى آغاز كرده بود ، وداع كنند.
هیچ اثرى از تشریـفات بـى روح مـرسـوم در مراسـم رسمى نبـود . همه چیز، بسیجى و مردمى وعاشقانه بـود. پیـكر پاك و سبز پوش امـام بـر بـالاى بـلنـدى و در حلـقه میلیـونها نفـر از جمعیت مـاتـم زده چـون نگینى مى درخشید . هر كس به زبان خویـش با امامـش زمـزمه مى كرد و اشك مـى ریخت . سـرتاسـر اتـوبان و راههاى منتهى به مصلـى مملـو از جمیعت سیاهپوش بود .
پـرچمهاى عزا بـر در و دیـورا شهر آویخته و آواى قرآن از تمام مساجد و مراكـز و ادارات و مـنازل بگـوش مـى رسیـد . شـب كـه فـرا رسیـد هزاران شمع بیاد مشعلـى كه امـام افـروخـته است ، در بیابـان مصلـى و تپه هـاى اطـراف آن روشـن شـد . خـانـواده هـاى داغدار گرداگرد شمعـها نشسته و چشمانشان بر بلنداى نـورانـى دوخته شـده بود .
فریاد یا حسیـن بسیجیان كه احساس یتیمى مـى كـردنـد و بــر سـر و سینه مـى زدنـد فـضا را عـاشـورایـى كرده بـود . بـاور اینـكـه دیـگر صداى دلنشیـن امام خمینـى را در حسینیه جماران نخـواهند شنید ، طاقتـها را بـرده بـود . مـردم شـب را در كـنار پیـكـر امـام بـه صبـح رسانیدند . در نخستنى ساعت بامداد شانزده خــرداد ، میـلـونهـا تـن به امامت آیت الله العظمـى گلپایگانى(ره) با چشمانى اشكبار برپیكر امام نماز گذاردند .
انبـوهى جمعیت و شكوه حماسه حضـور مـردم در روز ورود امام خمینى به كشـور در 12 بهمـن 1357 و تـكـرار گسـتـرده تـر ایـن حماسـه در مـراسـم تشییع پیكر امام ، از شگفـتیهاى تـاریخ اسـت . خـبرگـزاریهاى رسمـى جهـانـى جمعیت استقبال كننده را در سال 1357 تا 6 میلیـون نفر و جمعیت حاضـر در مــراسـم تشییـع را تا 9 میلیـون نفر تخمیـن زدند و ایـن در حالى بـود كه طى دوران 11 سـاله حكومت امام خمینى بـواسطه اتحـاد كشـورها غربـى و شرقى در دشمنى با انـقلاب و تحمیل جنگ 8 ساله و صـدهـا تـوطـئه دیـگـر آنـان ، مردم ایـران سخـتیها و مشكلات فـراوانـى را تحـمـل كرده و عزیزان بى شمارى را در ایـن راه از دست داده بـودند و طـبعا مـى بـایـست بـتدرج خسته و دلسرد شـده باشنـد امـا هرگز اینچنیـن نشـد . نسل پرورش یـافـته در مكتب الـهى امام خمینى به ایـن فرمـوده امام ایـمان كامـل داشـت كه :در جهـان حجـم تحمل زحمـتها و رنجها و فداكاریها و جان نثـاریها ومحرومیتها مناسب حجـم بـزرگى مقصـود و ارزشمندى وعلـو رتـبـه آن است پـس از آنـكه مراسـم تـدفیـن به علت شـدت احسـاسات عـزاداران امـكان ادامـه نیافت ، طـى اطلاعیه هاى مـكرر از رادیـو اعلام شـد كـه مـردم بـه خانه هایشان بازگردند ، مراسـم به بعد مـوكـول شــده و زمــان آن بعـدا اعلام شد . براى مسئولیـن تـردیـدى نـبـود كه هر چه زمان بگذرد صـدها هزار تـن از علاقه مندان دیگر امـام كـه از شهـرهاى دور راهـى تهران شده اند نیز بر جمعیت تشییع كننـده افـزوده خـواهـد شـد ، ناگزیر در بعدازظهر همان روز مراسم تـدفین بـا همان احساسات و بـه دشـوارى انـجـام شـد كـه گـوشـه هـایـى از این مـراسـم بـوسیـله خبرنگـاران بـه جهان مخابره شـد و بدین سان رحلت امام خمینـى نیز همچـون حیاتـش منـشاء بیـدارى و نهضتـى دوباره شـد و راه و یادش جاودانه گردید چرا كـه او حقیـقت بـود و حقیقت همیشه زنـده است و فناناپذیر .

  روز بیستم جمادى الثانى 1320 هجرى قمرى مطابق با 30 شهریـور 1281 هجرى شمسى ( 21 سپتامپر 1902 میلادى) در شهرستان خمین   از توابع استان مركزى ایران در خانواده اى اهل علـم و هجرت و جهاد و در خـانـدانـى از سلاله زهـراى اطـهـر سلام الله علیها، روح الـلـه المـوسـوى الخمینـى پـاى بـر خـاكدان طبیعت نهاد .
او وارث سجایاى آباء و اجدادى بـود كه نسل در نسل در كار هـدایـت  مردم وكسب مـعارف الهى كـوشیـده انـد. پـدر بزرگـوار امام خمینـى  مرحوم آیه الـله سید مصطفى مـوسـوى از معاصریـن مرحـوم آیه الـلـه  العظمـى میرزاى شیـرازى (رض)، پـس از آنكه سالیانـى چنـد در نجف  اشـرف علـوم و معارف اسلامـى را فـرا گرفته و به درجه اجتهـاد نایل  آمـده بـود بـه ایـران بازگشت و در خمیـن ملجاء مردم و هادى آنان  در امـور دینـى بـود. در حـالیكه بیـش از 5 مـاه ولادت روح الـلـه  نمى گذشت، طاغوتیان و خوانین تحت حمایت عمال حكومت وقت نداى حق طلبـى پـدر را كه در برابر زورگـوئیهایشان بـه مقاومت بـر خاسته بـود، با گلـوله پاسـخ گفـتـنـد و در مـسیر خمیـن به اراك وى را بـه شهادت رسانـدنـد. بستگان شهیـد بـراى اجراى حكـم الهى قصاص به  .تهران (دار الحكـومه وقت) رهـسـپار شـدند و بر اجراى عـدالت اصـرار ورزیدند تا قاتل قصاص گردید
بدیـن ترتبیب امام خـمیـنى از اوان كـودكى با رنج یـتیـمىآشـنا و با مفهوم شهادت روبرو گردید. وى دوران كـودكـى و نـوجـوانى را تحت  سرپرستى مادر مـومـنـه اش (بانـو هاجر) كه خـود از خاندان علـم و تقـوا و از نـوادگان مـرحـوم آیـه الـلـه خـوانسـارى ( صاحب زبـده  التصانیف ) بوده است. همچنیـن نزد عمه مـكـرمه اش ( صاحبـه خانم ) كه بانـویى شجاع و حقجـو بـود سپرى كرد اما در سـن 15 سالگى از  نعمت وجـود آن دو عزیز نیز محـروم گـردید.

هجرت به قـم، تحصیل دروس تكمیلى وتدریس علوم اسلامى

اندكـى پـس از هجرت آیه الله العظمـى حاج شیخ عبد الكریـم حایرى یزدى ـ رحـمه الله علیه ـ  ( نـوروز 1300 هـجـرى شمسـى، مـطابق بـا رجب المـرجب 1340 هجـرى قمـرى ) امام خمینى نیز رهـسپار حـوزه  علمیه قـم گردید و به سرعت مراحل تحصیلات تكمیلى علوم حـوزوى را نزد اسـاتید حـوزه قـم طـى كرد. كه مـى تـوان از فرا گرفتـن تـتـمـه  مباحث كـتاب مطـول ( در علـم معانى و بیان ) نزد مرحوم آقا میـرزا محمـد علـى ادیب تهرانـى و تكمیل دروس سطح نزد مرحـوم آیه الـله  سید محمد تقـى خـوانسارى، و بیشتر نزد مرحـوم آیه الـله سیـد عـلى  یثربى كاشانى و دروس فـقـه و اصـول نزد زعیـم حـوزه قـم آیـه الـله  العظمى حاج شیخ عبدالكریـم حایرى یزدى ـ رضـوان الـلـه علیهـم نام  برد .
پـس از رحلت آیه الله العظمـى حـایـرى یزدى تلاش امـام خمینـى به همراه جمعى دیگر از مجتهدیـن حـوزه علمیه قـم به نـتیچـه رسیـد و آیه الله العظمـى(رض) به عنـوان زعیـم حـوزه عـلمیـه عازم قـــم  گـردیـد. در این زمان، امام خمینـى به عـنـوان یـكـى از مـدرسیـن و مجتهدیـن صـاحب راءى در فـقـه و اصـول و فلسفه و عرفــان و اخلاق  شناخته مى شد . حضرت امام طى سالهاى طولانى در حوزه علمیه قـم به  تدریـس چندیـن دوره فقه، اصـول، فلسفه و عرفان و اخـلاق اسـلامى در فیضیه، مسجـد اعظم، مسجـد  محمـدیه، مـدرسه حـاج ملاصـادق، مسجد سلماسى، و ... همت گماشت و در حـوزه علمیه نجف نیز قریب 14 سال  در مسجـد شیخ اعطـم انصــــارى (ره) معارف اهل بیت و فـقـه را در عالیترین سطـوح تدریـس نمود و در نجف بـود كه بـراى نخـستیـن بار .مبانـى نظرى حكـومت اسلامـى را در سلسله درسهاى ولایت فـقیه بازگـو نمود.

امـام خمینـى در سنگـر مبـارزه و قیــام

روحیه مبارزه و جهاد در راه خـدا ریـشـه در بینـش اعـتـقـادى و تربیت و محیط خانـوادگى و شرایط سیـاسى و اجـتماعى طـول دوران زندگى آن حضرت داشـتـه است. مـبارزات ایـشان از آغاز نـوجـوانـى آغـاز و سیـر تكاملى آن به مـوازات تكـامـل ابـعاد روحى و عـلمى ایـشان از یكـسـو و اوضاع و احـوال سیاسـى و اجتماعى ایـران و جـوامع اسـلامـى از سـوى دیگـر در اشكـال مخـتـلف ادامـه یـافـته است و در ســـال 1340 و 41 ماجراى انجمـنهاى ایالـتى و ولایـتى فرصـتـى پـدیـد آورد تا ایـشان در رهبـریت قیام و روحـانیـت ایـفاى نقـش كنـد و بـدیـن تـرتیـب قیـام سراسرى روحانیت و ملت ایـران در 15 خـرداد سال 1342 با دو ویـژگـى برجستـه یعنى رهـبرى واحد امام خمیـنى و اسلامـى بـودن انگیـزه ها، و شعارها و هدفهـاى قیام، سرآغـازى شـد بر فـصـل نـویـن مـبارزات مـلـت ایران كه بـعد ها تحت نام انقلاب اسلامى در جهان شناخـتـه و معرفـى شـد امام خمیـنـى خاطـره خـویـش از جنـگ بیـن المـلل اول را در حالیكه نـوجـوانى 12 ساله بـوده چنین یاد مـى كند : مـن هـر دو جـنـگ بیـن المللـى را یادم هست ... مـن كـوچـك بـودم لكـن مـدرسـه مى رفـتـم و سربازهاى شـوروى را در هـمان مركزى كه ما داشـتیـم در خـمیـن، مـن آنجا آنهـا را مى دیـدم و ما مـورد تاخت و تاز واقع مى شـدیـم در جـنـگ بیـن المـلـل اول. حضـرت امام در جایى دیگر با یاد آورى اسامى بـرخى از خوانیـن واشـرار سـتمگر كه در پناه حكـومت مـركـزى بـه غـارت اموال و نوامیـس مردم مى پرداختند مى فـرماید : مـن از بچگى در جـنـگ بـودم ... ما مـورد زلقـى هـا بـودیـم، مـورد هـجـوم رجـبعلیـهـا بــودیـم و خـودمان تفنگ داشتیـم و مـن در عیـن حالى كه تـقـریـبا شـایـد اوایـل بلوغم بود، بـچـه بودم، دور ایـن سنگـرهایى كه بـسـتـه بـود نـد در مـحل ما و اینها مى خـواسـتند هجـوم كـنند و غـارت كـنند، آنجا مى رفـتیــم سنگرها را سركشـى مى كردیـم كـودتاى رضا خان در سـوم اسفـند 1299 شمسـى كه بنابر گـواهـى اسـناد و مدارك تاریخـى و غیر قابـل خـدشـه بـوسیله انگلیـسها حـمایت و سازمانـدهـى شـده بـود هـر چـنـد كـه بـه سلطنت قاجاریه پایان بخشید و تا حـدودى حكـومت مـلوك الطـوایـفـى خـوانیـن و اشـرار پـاركنـده را محمـدود سـاخت اما درعـوض آنچـنـان دیكتاتـورى پدید آورد كه در سایـه آن هـزار فامیـل بر سرنـوشـت مـلـت مظلـوم ایـران حاكـم شدند ودودمان پهـلـوى به تنهایى عهـده دار نقـش سابق خوانین و اشرار گردید .
در چنینـى شرایطـى روحانیت ایران كه پـس از وقایع نهـضـت مشروطیت در تنگناى هجـوم بى وقـفـه دولتهـاى وقت و عـمال انگلیسى از یكـسو و دشمـنیهاى غرب باختگان روشنفـكر مـآب از سـوى دیگر قـرار داشت براى دفاع از اسـلام و حـفـظ موجـودیت خـو

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: یک شنبه 24 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

حیوانات تخیلی

عکس ها در حال لود شدن میباشند...  شکیبا باشید!
در صورتی که هر یک از عکس ها باز نشد بر روی آن راست کلیک کرده و گزینه Show Picture را بزنید.
 

حیوانات عجیب و دیدنی




حیوانات عجیب و دیدنی









حیوانات عجیب و دیدنی





ادامه مطلب
نویسنده: saeed ׀ تاریخ: شنبه 23 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

عجیب ولی واقعی

یک طراح انگلیسی خوش‌ذوق خودرویی طراحی کرده که هیچ مانعی نمی‌تواند مانع از حرکت آن شود. خودروی هالو می‌تواند به هواپیما، هلی‌کوپتر و قایق نیز تبدیل شود و به سادگی به بیشترین سرعت‌های ممکن دست یابد. طراحان تاکنون خودروهایی طراحی و ساخته‌اند که به قایق، هواپیما و حتی هلی‌کوپتر هم تبدیل می‌شوند؛ به این ترتیب چرا نتوان خودرویی ساخت که بتواند به همه این وسایل تبدیل شود؟
به گزارش گیزمگ، همین سوال، فیلیپ پالی انگلیسی را به فکر طراحی خودروی مفهومی هالو انداخت. اما قبل از آنکه نگاه دقیق‌تری به این خودرو داشته باشید، بدانید که این خودرو مفهومی جداشونده دارای قسمتی مرکزی است که بدون تغییر باقی می‌ماند و قسمت‌های دیگر به دور آن می‌چرخند. این بخش مرکزی به سادگی به وصله‌ها و ابزارهای دیگر متصل می‌شود که به نوبه خود، ایده‌ای منحصربه‌فرد و فوق‌العاده است.این خودرو که دارای چهار صندلی است، از موتوری ترکیبی بهره می‌برد و می‌تواند به حداکثر سرعت 500 کیلومتر در ساعت برسد و تا 1127 کیلومتر نیاز به سوخت‌گیری نداشته باشد.

 
شتاب این خودرو بسیار بالاست، به طوری که رسیدن از سرعت صفر به 100 کیلومتربرساعت آن فقط 2.3 ثانیه به طول می‌انجامد. در صورتی که وصله هالو 120 متصل شود، خودرو به یک هواپیمای جت تبدیل خواهد شد.
 
 
هالو 120 دارای دو موتور توربوفن Pratt and Whitney TF30-P-100 است که هر کدام نیروی پیشران 76.9 کیلونیوتن را تولید می‌کنند.


زمانی که این هواپیما در حالت پس‌سوز قرار بگیرد، قدرت رانش موتورها به 112 کیلونیوتن می‌رسد. هواپیمای هالو می‌تواند به حداکثر سرعت 2 ماخ (2 برابر سرعت صوت یا حدود 700 متر بر ثانیه)، برد 6هزار و 756 کیلومتر و بیشترین ارتفاع پروازی 66هزار پا (20هزار متری) دست پیدا کند.

 

 
البته در روزهایی که صاحبان میلیاردر این خودرو عجله نداشته باشند، می‌توانند به سراغ وصله هالو 46 بروند و خودروی خود را به هلی‌کوپتر تبدیل کنند. دو صندلی جلوی این خودر در آن زمان جایگاه خلبانان خواهد بود و در این حال مسافران می‌توانند به سادگی در عقب هلی‌کوپتر نشسته و از پرواز لذت ببرند.
 
 
 
در این حالت این هلی‌کوپتر می‌تواند به سرعت 185 نات، برد 833 کیلومتر و بیشترین ارتفاع پروازی 4هزار و 572 متری برسد.
 

در نهایت زمانی که شما بخواهید از روی آب عبور کنید باید به سراغ وصله هالو 22 بروید. در این حالت دو موج‌شکن مخصوص این اطمینان را می‌دهند که قایق شما هیچ‌گاه در حین حرکت دچار مشکل نخواهد شد.
طراحی خاص این قایق ما را به یاد قایق مفهومی و لوکس Strand Craft 122 می‌اندازد. بیشترین سرعت آن بین 55 تا 66 نات و برد قایق تا 2222 کیلومتر پیش‌بینی شده است.
 
 
پالی در این باره می‌گوید: «طراحی این خودرو با هدف گسترش مرزها برای کارخانه‌های خودروسازی است تا محدودیت‌ها در این زمینه کم‌رنگ‌تر شود. در طول دهه آینده تمایل برای ساخت این گونه خودروها افزایش پیدا خواهد کرد. در حالی که زیرساختارهای راه‌های جهانی محدودیت‌های زیادی در آینده خواهند داشت رقابت در عرصه هوایی بسیار مورد توجه قرار خواهد گرفت»



ادامه مطلب
نویسنده: saeed ׀ تاریخ: شنبه 23 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

احظار جن

جهت ظهور جن در محلی خلوت این اعمال را انجام دهید

 

کلمات زیر را شمرده بخوانید و به دستورات عمل کنید:

1.     ابتدا سر خودرا روی میز بگذارید .

2.     حال هر دو دست را درحالی که سر پایین است به هوا ببرید.

3.     سپس سر خودرا کمی تکان دهید و به آرامی در دل بگویید

وای. وای برمن .

4.     حال دست خودرا کمی پایین تر بیاورید و با گفتن این کلمه

(من چه ساده هستم ) ، دو دست خودرا به فرق سر بکوبید .

5.     بعد باخود بگویید واقعا من چه قدر باهوشم نیم ساعت

خودمو الاف کردم در صورتی که نمیدونستم اسکول شدم.

6.     به قسمت نظرات برید و چند تا فحش بنویسید(البته فحش های

نون وآب دار مشت) .

7 . حال با کوله بار غم در صورتی که ضایع شده اید این

سایت را ترک کنید .

                                       مدیریت وبلاگ ایران عکس

 

 

اینم یه عکس با حال:

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: شنبه 23 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

جن

جن» واژه‌ای عربی و به معنی «موجود پنهان و نادیدنی» است. در عرف فارسی «اَجِنّه» جمع جن شمرده می‌شود. در عربی جمع واژه جن، جِنان است و نوع آن جِنَّه. در فرهنگ فارسی دکتر محمد معین، به معنای «موجودی متوهم و غیر مرئی، پری» آمده است.

برخی مردم به جن، «از ما بهتران» هم می‌گویند .

جن چیست ؟

در یک دیدگاه وسیع به هر موجود ماوراءطبیعه‌ای که از دیدگاه انسان مستور است، جن می‌گویند. مانند فرشته‌ها، شیطان‌ها. اما اصطلاحاً و بنا بر باور برخی از مردم، جن‌ها (اجانین) گروهی از موجودات زنده، دارای احساسات و تفکر و معمولاً نامرئی از جهان آفرینش هستند که هزاران سال پیش از خلقت بشر از آتش خلق شده‌اند.

جن از دیدگاه مذاهب

اسلام

پاره‌ای از باورهای مسلمانان پیرامون جن از قرآن سرچشمه می‌گیرد. در قرآن جن موجودی توصیف شده که «از آتش (نار) آفریده» شده است. جن دارای دو جنس نر و ماده و دارای علم و ادراک معرفی شده‌است. همچنین به آنان ویژگی‌های اخلاقی داده شده و مواردی از تماس آن‌ها با انسان را متصور شده‌است. به روایت قرآن جن «از پیش از آفرینش انسان» بر روی زمین می‌زیسته‌است. در کل جن بیست و دو مرتبه در قرآن تکرار شده و دارای سوره‌ای به همین نام است. هم چنین چنانکه در قرآن گفته شده، شیطان رجیم یا همان ابلیس از جنس جن است. در سوره نمل (مورچه) در کتاب قرآن در آیه ۱۷ به این مورد اشاره شده‌است که سلیمان نبی بر سپاهیانی از جن تسلط و آنها را در خدمت خود داشته است. نیز در آیه ۳۹ از سوره نمل به توانایی خارق العادهٔ این موجودات اشاره می‌شود.

آنگونه که در بخشی از کتاب «در محضر استاد» که به پرسش و پاسخ‌هایی با آقای علامه طباطبایی(شیعه)می‌پردازد، به نقل از او، عمر این موجودات بسیار بیشتر از عمر انسان‌ها بوده و جمعیتشان نیز از جمعیت انسان‌ها بیشتر است. در همین کتاب اشاره شده است که سپاهی از جن‌ها به رهبری زعفر در واقعه کربلا به کمک امام حسین آمد ولی امام کمک او را نپذیرفت . او نوشته است: یکی از جنگ‌های امام علی علیه السّلام با جن (نصیبین) بود. همچنین در تفسیر المیزان درباره پناهنده شدن مردم به جن، نوشته: «مراد از پناه بردن انس به جن بطوری که گفته‌اند این است که در عرب رسم بوده وقتی در مسافرت در شب، به بیابانی برمی‌خوردند از شر جانوران و سفیهان جنی به عزیز آن بیابان که سرپرست جنیان است پناه می‌بردند و می‌گفتند: من پناه می برم به عزیز این وادی،از شر سفهاء قومش» به گفته علامه طباطبایی: « تقسیم آیه مبارکه بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ در مربعات به حروف ابجد، برای رفع جنیان و افراد مبتلا به جن مفید است».

ابن خرم در کتاب الفصل می‌نویسد: «طایفه جن امتی هستند دارای عقل، فکر و قدرت تمیز که به ایشان از طرف خدا وعده و وعید نازل شده و آنها نیز پذیرفته‌اند. آمیزش می‌کنند اولادی از آن‌ها بوجود می‌آید و مرگ نیز آنها را در بر می‌گیرد و چون جسمشان زود فنا می‌شود احتیاج به قبرستان ندارند و تمامی مسلمانان نیز بر این امر توافق و اجماع دارند جنیان دارای اجسام لطیف، شفاف و هوائی هستند یعنی زندگی در هوا و زمین برای آنها امکان دارد زیرا عنصر آنها از آتش است. همچنان‌که عنصر انسانها از خاک است»

صدر المتالهین شیرازی معروف به ملاصدرا می‌نویسد: «جن را وجودی در این جهان حس و وجودی در جهان غیب و تمثیل (عالم مثال) است، اما وجودشان در این جهان هیچ جسمی که آن را نوعی از لطافت و اعتدال باشد نیست، جز آن که روحی در خور آن و نفسی که از مبدا فعال بر آن اضافه شده است می‌باشد آنان بدنهای لطیفی دارند که در لطافت و نرمی متوسط بوده و پذیرای جدائی و گرد آمدن است، چون جدا گشت، قوامش نازک و حجمش لطیف گشته و از دیگرن پنهان می‌گردد»

در آیه ۱۳۰ سوره انعام، آمده: «یا معشر الجن و الانس الم یاتکم رسل منکم» یعنی: «ای گروه جن و انس! آیا پیامبرانی از بین شما برای شما نیامدند؟» که ظاهرا و بنا به نظر بسیاری از معتقدان به دین اسلام، آیه مذکور نشان دهنده این است که جن‌ها پیامبرانی از جنس خودشان هم داشته‌اند.

مسیحیت

آنگونه که از باورهای مسیحی برمی آید مسیحیان به وجود جن معتقد بوده و آنها را «ارواح خبیث» یا «ارواح شیطانی» می‌دانند.در بسیاری از آیات عهد عتیق و عهد جدید از جن، اجنه و شیطان و ابلیس به صراحت نام برده شده است از جمله لاویان ۱۹:۳۱ و ۲۰:۶ ، اول سموئل ۲۸:۳ و ۲۸:۹ و ۲۸:۷ اول تواریخ ۱۰:۱۳ ، متی ۴:۱ و ۱۲:۲۲ ، لوقا ۴:۵ و ۸:۱۲ ، یوحنا ۸:۴۴ و بسیاری آیات دیگر. ضمنا جن‌گیری جزء اموری است که کلیسای کاتولیک به صورت تخصصی آن را انجام می‌دهد و در حال حاضر پاپ بندیکت شانزدهم از آن حمایت می‌کند و انجمن بین‌المللی جن گیران برای همین موضوع توسط پدر گابریل آمرث تاسیس شده است.[۱] برخی گمان می‌کنند درباره ماهیت آنها در بین عامه مردم غلو شده و تصویری ترسناک از آنان ترسیم شده است.

جن در دیدگاه برخی متفکرین جدید

دکتر بهرام الهی در کتاب خود با عنوان مبانی معنویت فطری که به فارسی نیز ترجمه شده است، از جن در ذیل ارواح منفی به عنوان ارواح ساپروفیت نام برده و چنین می گوید:

ارواح ساپروفیت ارواحی هستند که در میان ما زندگی می کنند، ما را می بینند و می توانند افکار ما را بخوانند. در حالت عادی بی خطرند اما همین که سیستم ایمنی معنوی ما ضعیف شود، به ارواح پاتوژن تبدیل می شوند و به ما حمله می کنند...

 

جن در باور مردم

شکلی خیالی از مهر یا نگین سلیمان که در داستان‌ها به وی نیرویی برای تسلط بر جنیان می‌بخشید.

ایرانیان

در باور برخی افراد، جن‌ها تنها در شب، تاریکی، تنهایی و در محل‌هایی مانند گرمابه، آب انبار، پستو و ویرانه و بیابان وجود دارند. در باور عامه، جن به شکل انسان است با این تفاوت که پاهایش مانند بز، سم دارد. مژههای دراز او نیز با مژهٔ انسان متفاوت است و رنگ موی او بور است. همزمان با زاده شدن هر نوازد انسان، بین اجنه نیز نوزادی به دنیا می‌آید که شبیه نوزاد انسان است اما سیاه و لاغر و زشت . این موجود را همزاد آن طفل می‌خوانند.

بنابر باور برخی، نه تنها باید پیش از ریختن آب جوش روی زمین «بسم الله» گفت، بلکه حتی پیش از ریختن آب سرد، پرت کردن چیزی و هر کاری که می‌تواند به یک موجود فرضی در محل آسیب برساند یا برای او اهانت آمیز باشد (مانند انداختن آب دهان و ...) نیز باید «بسم الله» گفت. و ذکر این عبارت برای دور کردن جن‌ها از محل و ایمن ماندن از آسیب احتمالی آن‌ها موثر است. البته عده‌ای نیز متعقدند که ذکر «بسم الله» به تنهایی چاره ساز نیست و حتی نوعی دعوت از آنان محسوب می‌شود و حتماً باید عبارت را کامل و به صورت «بسم الله الرحمن الرحیم» به کار برد .

در تهران قدیم عده‌ای از ساکنان را عقیده بر این بود که گاه و بی‌گاه در مواقع معین در حمام‌ها جن‌ها رفت و آمد می‌کنند، به همین دلیل عقیدهٔ خرافاتی و تحت تاثیر این‌گونه موهومات و عقاید بی‌اساس، با احتیاط قدم به حمام می‌گذاشتند، مخصوصا شب‌ها خیلی با ترس و وهم در حمام وارد شده و خود را شستشو می‌کردند. گویند مظفرالدین شاه از همین‌گونه افراد بود …معی را عقیده بر این بود که جن‌ها گاهی برای اغفال و فریب مردم و کشانیدن آنها به حمام، زودتر از موعد مقرر در بوق حمام می‌دمند … مردم برای رفع و دور کردن اجنه به بعضی عوامل متوسل می‌شدند و از جمله جام چهل کلید و این جام از برنج ساخته شده بود و دسته‌ای داشت که آن را سوراخ می‌کردند و بر چهل پاره برنج یا مس بعضی کلمات را حک می‌کردند، ضمنا بعضی دعاها را به خط خوش به روی جام می‌کندند.[۲]

باورهایی از خصوصیات جن‌ها

اگر مطالب گفته شده در این مقاله را جمع بندی کنیم، به طور کلی متعقدان به وجود جن بر این باورند که این موجودات دارای خصوصیات زیر می‌باشند :

  1. موجوداتی ناپیدا و نادیدنی هستند. ما را می‌بینند ولی ما آن‌ها را نمی‌بینیم .
  2. از آتش (نار) آفریده شده‌اند .
  3. آب جوش و اجسام فلزی تیز می‌تواند به آن‌ها آسیب برساند .
  4. ازدواج، زاد و ولد و مرگ و میر دارند .
  5. تفکر و احساسات دارند .
  6. بین‌شان خوب و بد، کافر و خداپرست و همچنین مسلمان و غیر مسلمان وجود دارد .
  7. قدرت‌هایی نیز دارند مانند طی الارض (در یک لحظه می‌توانند از یک طرف زمین به طرف دیگر بروند)
  8. جن، شیطان نیست اما شیطان از جن است. یعنی ابلیس و فرزندانش نوعی جن هستند اما لزوما هر جنی شیطان نیست. برخی نیز معتقدند که تمام اجانین از نسل شیطان (ابلیس) هستند اما عده‌ای از آن‌ها پس از ملاقات با پیامبران خدا مخصوصا پیامبر اسلام توبه کردند و خداپرست شدند.
  9. جن، فرشته نیست. فرشته از نور آفریده شده اما جن از آتش آفریده شده‌است. فرشته معصوم است اما جن معصوم نیست و مانند ما انسان‌ها گناه هم مرتکب می‌شود .
  10. برخی می‌گویند جن‌ها نمی‌توانند به انسان آسیب برسانند. برخی می‌گویند که می‌توانند و نوع شرور آن‌ها این کار را می‌کند. برخی می‌گویند که جن‌ها از آسیب رساندن به انسان به طور عادی منع شده‌اند اما اگر انسان بهانه به دست جن‌ها بدهد، مثلا تسخیر یا احضار جن‌ها یا آسیب رساندن به آن‌ها در آن صورت می‌توانند و اجازه پیدا می‌کنند تا انسان را تا حتی سرحد مرگ آزار بدهند .
  11. عبارت «بسم الله» یا «بسم الله الرحمن الرحیم» و برخی ادعیه دفع جن آن‌ها را دور می‌کند. یا خواندن هفت مرتبه سورهٔ زلزال کتاب [۳]
  12. عمر جن‌ها خیلی طولانی‌تر از عمر انسان‌هاست .
  13. جن‌ها شامل سه نژاد عمده هستند : [۴]
  1. دیو: پست‌ترین نژاد، خاکستری رنگ، خشن، چشمانش فی‌مابین عمودی و افقی و هیکل دیو کمی درشت‌تر از انسان است.
  2. جن: نژاد متوسط، سرخ رنگ، چشمان عمودی، پاهای کوتاه و گرد (شبیه سم)و هیکل جن کمی ریزتر از انسان است .
  3. پری: نسبت به دو نژاد قبلی از نظر خلقت برتری دارد. سفید رنگ(مثل انسان‌های سفید پوست)، زیبا، چشمانش مثل چشم انسان افقی است .

ادامه مطلب
نویسنده: saeed ׀ تاریخ: شنبه 23 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

10 پایتخت باستانی جهان

پایتخت باستانی جهان

در آغازین روزهای سال نو میلادی و به منظور ترغیب گردشگران برای دیدن اماكن و مناطق باستانی سایت اینترنتی LiveScience اقدام به معرفی پایتخت‌های تمدن‌های باستانی جهان كرد.
به گزارش فارس، این شهرها كه تا حدودی در میان زرق و برق‌های شهرت آثار مجاور خود گم شده‌اند به ترتیب زیر توصیف شده‌اند.
 

1- رم: این شهر در زمان اقتدار امپراتوری روم در سال 117 میلادی یكی از مشهورترین پایتخت‌های جهان به شمار می‌رفت. شهری كه با سالن‌های تئاتر و معابد خود هنوز هم عده كثیری از علاقمندان را به سوی خود جلب می‌كند.

2- آتن: شهر فلسفه، ریاضیات، دموكراسی و المپیك. پایتختی كه سال‌های زیادی را صرف كشمكش‌ها و جنگ‌های زمینی و دریایی برای به دست آوردن قدرت در دریای اژه كرد و سرانجام در قرن پنجم قبل از میلاد، به عنوان پایتخت مقتدرترین امپراتوری جهان نام گرفت.

3- قسطنطینه (استانبول)، این شهر كه امروزه به دو قسمت آسیایی و اروپایی تشكیل شده پس از سقوط روم در قرن چهارم میلادی و در قرون وسطی یكی از ثروتمندترین و بزرگترین شهرهای جهان به شمار می‌رفت شهری كه پایتخت امپراتوری بیزانس و سپس امپراتوری عثمانی شد.

4- بابل: خانه باغ‌های معلق، مركز آغاز تمدن بشر، شهری كه حكومت‌های بسیاری همچون آشورها تا اسكندر مقدونی در پی آن برای دست‌یابی به موقعیتی استراتژیكی‌ بودند. شهری كه بعدها به مدت هزاران سال پایتخت امپراتوری‌های بزرگ زمان خود شد.

5- كوزكو: شهری در سلسله جبال كوه‌های آندز، پایتخت اینكاها از اوایل سال 1400 تا پیش از ورود اروپاییان به قاره آمریكا.

6- تنوچتیتلان: پایتخت امپراتوری آزتك‌ها كه امروزه آن را مكزیكوسیتی می‌نامند. این شهر در سال 1521 و در زمانی كه نیروهای اسپانیایی وارد آن شدند نزدیك به 300 هزار نفر سكنه داشته است.

7- طبس: این شهر با آغاز سلطنت قدیم، در حدود 4500 سال پیش پایتخت امپراتوری مصر گردید تا مشهورترین آثار تاریخی همچون معابد كارناك و الاقصر و دره شاهان را در خود ایجاد كند.

8- زیمباوه كبیر: شهری با مساحت 1800 جریب با بناهایی سنگی در جنوب شرقی زیمباوه امروزی اگر چه دوران شكوفایی آن به قرن هشتم میلادی می‌رسد اما 600 سال پیش از آن محل زندگی اقوام متعددی بوده است. شهری كه در درون سیاه اروپا به تجارب با دنیای شرق می‌پرداخته است.

9- ژیان: پایتخت امپراتوری‌های باستان چین با قدمتی بیش از 3000 سال. خانه جنگجویان تراكوتا و مدفن پادشاهان امپراتوری‌های مقتدر چین.

10- كائوكیا: تنها شهر در آمریكای شمالی كه با گسترش جمعیت در قرن هجدهم همچنان آثار شهر نشینی باستان خود را حفظ كرده بود، شهری كه در سال 1100 میلادی بیشترین جمعیت را در میان دیگر سكونتگاه‌های شمال امریكا به خود دیده بود.
نویسنده: saeed ׀ تاریخ: شنبه 23 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

فواید لبخند

. .لبخند جذابتان می کند..

همه ما به سمت افرادیکه لبخند می زنند کشیده می شویم. لبخند یک کشش و جذبه فوری ایجاد می کند. دوست داریم نسبت به آنها شناخت پیدا کنیم..

2. لبخند حال و هوایتان را تغییر می دهد..

دفعه بعدی که احساس بی حوصلگی و ناراحتی کردید، لبخند بزنید. لبخند به بدن حقه می زند..

3. لبخند مسری است..

لبخند زدن برایتان شادی می آورد. با لبخند زدن فضای محیط را هم شادتر می کنید و اطرافیان را مانند آهن ربا به سمت خود می کشید..

4. لبخند زدن استرس را از بین می برد.

وقتی استرس دارید، لبخند بزنید. با اینکار استرستان کمتر می شود و می توانید برای بهبود اوضاع وارد عمل شوید..

5. لبخند زدن سیستم ایمنی بدن را تقویت می کند..

به این دلیل عملکرد ایمنی بدن تقویت می شود که شما احساس آرامش بیشتری دارید. با لبخند زدن از ابتلا .به آنفولانزا و سرماخوردگی جلوگیری کنید.

6. لبخند زدن فشارخونتان را پایین می آورد..

وقتی لبخند می زنید، فشارخونتان به طرز قابل توجهی پایین می آید. لبخند بزنید و خودتان امتحان کنید.

7. لبخند زدن اندورفین، سروتونین و مسکن های طبیعی بدن را آزاد می کند.

تحقیقات نشان داده است که لبخند زدن با تولید این سه ماده در بدن باعث بهبود روحیه می شود. می توان گفت لبخند زدن یک داروی مسکن طبیعی است.

8. لبخند زدن چهره تان را جوانتر نشان می دهد..

عضلاتی که برای لبخند زدن استفاده می شوند صورت را بالا می کشند. پس نیازی به کشیدن پوست صورتتان ندارید، سعی کنید همیشه لبخند بزنید.

9. لبخند زدن باعث می شود موفق به نظر برسید..

به نظر می رسد که افرادیکه لبخند می زنند اعتماد به نفس بالاتری دارند و در کارشان بیشتر پیشرفت می کنند..

10. لبخند زدن کمک می کند مثبت اندیش باشید..

لبخند بزنید.. حالا سعی کنید بدون از بین رفتن آن لبخند به یک مسئله منفی فکر کنید. خیلی سخت است. وقتی لبخند می زنیم بدن ما به بقیه بدن پیغام می فرستد که "زندگی خوب پیش می رود". پس با لبخند زدن از افسردگی، استرس و نگرانی دور بمانید.  

پس....همیشه لبخند بزنید.

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: شنبه 23 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

فلسفه بسیج

 

تاریخچه تشكیل بسیج

بسیج یك حركت اجتماعی است كه در هر جامعه ای با توجه به فرهنگ آن جامعه و به اشكال مختلفی در اثر شرایط خاص بوجود می آید . حتی در دوران صدر اسلام نیز به هنگام حمله كفار و منافقین علیه مسلمانان زمانی كه فرمان تشكیل نیروی مبارز علیه آنها داده می شود مسلمانان داوطلبانه در مساجد گردهم می آمدند تا توان خود را از نظر نیروی انسانی و تجهیزات نظامی برای مقابله با دشمنان اسلام بسیج كنند .
امام خمینی (ره) در این رابطه چنین می فرمایند :
« قضیه بسیج ، همان مساله ای است كه در صدر اسلام بوده است این مساله جدید نیست ، در اسلام سابقه داشته است و چون مقصد ما اسلام است ، باید هر جوانی یك نیرو باشد برای دفاع از اسلام و همه مردم و هر كسی در هر شغلی كه هست مهیا باشد برای جلوگیری از كفر و هجوم بیگانگان » .
( پرتو خورشید ، مركز مطالعات )
در طول تاریخ اسلام و ایران همواره دشمنان سعی كرده اند به اشكال مختلف از پیشرفت و ترقی مسلمانان جلوگیری كنند .
انقلاب اسلامی ایران كه الهام گرفته از اسلام ناب محمدی (ص) بوده از نخستین روزهای پیروزی با توطئه های گسترده و سازمان یافته دشمنان اسلام روبرو گردید . عظمت اهداف انقلاب و گستردگی توطئه های دشمنان ، ایجاب می كرد كه برای حفظ و سیانت از انقلاب اسلامی و ارزشها و اهداف آن در برابر شبیخون ابرقدرتها دفاع كند بنابراین بعد از پیروزی انقلاب اسلامی را درون اقشار میلیونی به طور خودجوش ، حركتی در جهت حفظ و حراست دست آوردهای انقلاب و پیروزی بزرگی كه نصیب امت اسلامی شده بود ، بوجود آمد . و بنابراین بسیج در دو مرحله شكل گرفت .
 

 

 

تشكیل بسیج پس از پیروزی انقلاب اسلامی

 

در این رابطه پیدایش بسیج در دو مرحله قابل توجه است :
1- بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد حركتی فرهنگی بودیم كه به واقع درجهت حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی مان به شمار می آید و در این مسیر شاهد تشكیل ارگانها و هسته های انقلابی نظیر سپاه ، كمیته های انقلاب و غیره بودیم كه نقش مردم در این حركت و تلاش چشمگیر و موثر بود به نظر می رسد بعد از رشد این نهادها مردم به این فكر می افتند
كه بایستی جهت كسب آمادگی در مقابله با دشمنان انقلاب آموزشهای رزم نظامی را ببینند و طبیعتا حركتی به نام بسیج در پایگاه ها و مساجد بوجود می آید كه آموزشهایی هم داده می شود..
2- مرحله دوم مصادف است با تصرف جاسوسخانه آمریكا كه با اشغال این لانه فساد توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام شیطان بزرگ برای نجات خود از وضعیت موجود به توطئه هایی علیه جمهوری اسلامی دست زد‌ ، از جمله حمله نظامی به طبس ، غافل از اینكه شن ها مامور الهی شده و این توطئه را خنثی كردند یا مثلا حصر اقتصادی كه این توطئه هم خود عاملی شد برای حركت هرچه بیشتر مردم در جهت خودكفایی جمهوری اسلامی ایران ، ترور شخصیت های اسلامی ، كودتا و حركتهای مذبوحانه گروهكهای چپ و راست ، « الحمد الله الذی حعل اعداءنا من الحمقا » ؛ خدا را شكر كه دشمنان ما را از احمق ها قرار داد و از حماقت آنها همین بس كه سنت « لا یتغیر الهی اینست كه صالحان و شایستگان وارثین اصلی زمین هستند ولی آنها غافلانه هر لحظه در پی تدارك حیله جدیدی بوده و هستند و امام همیشه در جهادمان با دید وسیع و پیامبرگونه شان بخوبی دریافته بودند كه شیطان بزرگ بیكار نمی نشیند لذا در 5 آذرماه 1358 تشكیل ارتش 20 میلیونی را صادر فرمودند . در این فرمان حركتهایی را كه به نام بسیج در جامعه مطرح بود تسریع نموده و انسجام بخشیدند و از آن تاریخ بود كه مسوولین به این فكر افتادند كه سازمانی به نیروهای موجود در جامعه بدهند و در پی فرمان امام امت ، زن و مرد ، پیر و جوان از نوجوان 12 ساله تا پیر 70 ساله عاشقانه فرمان رهبرشان را لبیك گفتند

 

تعریف بسیج

بسیج به لحاظ لغوی به معنای سامان و اسباب ساز و سازمان جنگ : عزم و اراده ، آماده سفر شدن و آماده ساختن نیروهای نظامی یك كشور برای جنگ می باشد . ( دهخدا ، 1372 )
به نظر ما بسیج یك حركت منظم و سارمان یافته اجتماعی است كه با توجه به فرهنگ هر جامعه و به اشكال مختلفی در اثر شرایط خاصی مانند جنگ ، حوادث غیر مترقبه و حتی در زمان صلح و آرامش به صورت آماده باش بوجود می آید .
در جامعه ما نیز بسیج یك نهاد اجتماعی است . همانند خانواده كه به صورت عضوی از ساخت و نظام اجتماعی جامعه است به شمار می آید ، نهادی كه با هدف پاسداری از ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامی بوجود آمده است و انحلال آن جز در صورت انحلال جامعه اسلامی قابل تصور نیست .
در اساسنامه بسیج مستضعفین ، بسیج را به این صورت تعریف كرده اند :
« بسیج نهادی است تحت فرماندهی مقام معظم رهبری كه هدف آن نگهبانی از انقلاب اسلامی و دستاوردهای آن و جهاد در راه خدا و گسترش حاكمیت قانون خدا در جهان طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران و تقویت كامل بنیه دفاعی از طریق همكاری با سایر نیروهای مسلح و همچنین كمك به مردم هنگام بروز بلا و حوادث غیر مترقبه می باشد . » ( سپاه از دید قانون 1362 )
 

هدف از تشكیل بسیج

 

آرمان والا و ایده بلند و هدف عالی انقلاب اسلامی ما را چنین می سزد كه از چار چوب مرزهای ایران بگذرد و دروازه های ملل محروم و توده های مظلوم و مستضعف جهان را بگشاید و پیام آرامش بخش و رسالت انسانی و رهائی بخش خویش را بگوش جان آنها برساند و زمینه های حكومت عدل الهی و جهانی امام عصر (عجل الله فرجه) را آماده سازد . و از این روی ، بسیج تمامی نیروهای فعال و آمادگی جهت تحقق این آرمان ارزنده انسانی ، امری ضروری و طبیعی به نظر می آید .
و از اینجا بود كه امام خمینی (ره) این قلب تپنده انقلاب و پیام آور آزادی و كرامت و هویت اسلامی و انسانی این قرن جهت مبارزه همه جانبه با آمریكای جهانخوار كه هر روز برای گسترش تجاوزات و سبعیت خویش ، چنگ و دندان نشان می دهد و در رویارویی با همه ابرقدرتهای تجاوزگر و تیز ، رشد انقلابی نهضت اسلامیمان روز 5/8/58 را بسیج عمومی اعلام فرمودند و هدف از تشكیل بسیج را گفتند كه « مملكت اسلامی باید همه اش نظامی باشد و تعلیمات نظامی داشته باشد » و در حالت كلی می توان گفت كه هدف از تشكیل بسیج را قرآن بیان نموده و در سوره توبه آیه 40
می فرماید: « ‌انفروا خفاقا و ثقالا و جاهدوا باموالكم و انفسكم فی سبیل الله ذلكم خیر لكم ان كنتم تعلمون » ؛ با كیفیت مختلف حركت كنید و كوچ كنید در حالیكه با بار سبك هستید . مجهز باشید و جهاد كنید با مال و جانتان در راه خدا ، و یكی دیگر از هدف تشكیل بسیج را بازوی ولایت فقیه دانسته و تك تك اعضای بسیج را سلول های بافت ولایت فقیه می دانیم . بهر حال هدف از تشكیل بسیج را جذب آموزش ، سازماندهی نیروهای مردمی دانسته و اصلی ترین مساله بسیج ، بكارگیری نیروهای مردمی در ماموریتهای محوله با توجه شرایط سنی بسیجیان اعم از دانش آموزی ، دانشجویی ، كارگری ، كارمندی ، عشایر و غیره می باشد تشكیلات بسیج به علت ساخت مردمی از یك طرف و گستردگی آن از طرف دیگر باید طوری تنظیم شود كه هم در زمان صلح و هم در زمان جنگ بتواند كارآیی لازم را داشته باشد .
 

 

اهمیت و ضرورت تشكیل بسیج

 

دفاع از مقدسات و ایدئولوژی اسلام ایجاب می كند كه در مقابل خطراتی كه آن را تهدید می كند به گونه ای منطقی و شیوه ای صحیح با آن خطر برخورد كرد . امام خمینی (ره) در مورد اهمیت و ضرورت تشكیل بسیج فرمودند : « دفاع از اسلام و كشورهای اسلامی امری است كه در مواقع خطر ، تكلیف شرعی و الهی و ملی است و برتمام قشرها و گروهها واجب است » .
همچنین اصل پیشگیری ایجاب می كند كه امت اسلامی برای مقابله با هر گونه خطر احتمالی از سوی دشمنان اسلام در آماده باش كامل بسر برده و آمادگی دفاعی برای هرگونه خطری كه اسلام را به مخاطره افكند را داشته باشند . فرمان صریح قرآن كریم در آیه شریفه « واعدوا لهم ما استطعتم من قوه » كه برای ترسانیدن دشمنان خدا و اسلام و امت اسلامی آمده است دال بر صحت این ادعا می باشد . از اینروست كه می بینیم در سفارشات اولیای اسلام نیز بر آماده بودن برای خطرات احتمالی بسیار تاكید شده است و از مسلمانان خواسته اند كه درهنگام خواب وصیت نامه و شمشیر را در زیر سر قرار بدهند و این نیست جز فرمان آماده باش برای لقاء الله و همچنین برای دفاع از دین خدا ، لذا سلاله نبوت ، رهبر راحل انقلاب اسلامی در این مورد خطاب به امت اسلامی فرموده اند : « مملكت اسلامی باید همه اش نظامی باشد و تعلیمات نظامی داشته باشد یكی از ابواب فقه باب رمی است . باب تیراندازی است ، آنوقت تیراندازی بوده حالا هم تیراندازی هست به یك طور دیگری » در اسلام با اینكه رهان ، یعنی یك چیزی را بگذارند برای چیزی كه نظیر قمار بازی می شود حرام است برای تیراندازی حرام نیست ، برای اسب دوانی حرام نیست .
سبق و رمایه یكی از مسائل فقه است برای اینكه همه افراد مستحب است كه سواری یاد بگیرند . حالا اتومبیل سواری و رانندگی را یاد بگیرند . و برای همه است كه تیراندازی را یاد بگیرند ، فنون جنگی را یاد بگیرند . باید ملت ما جوانهایشان مجهز باشند به همین جهاز و علاوه بر جهاز دینی و ایمانی كه دارند مجهز به جهازهای مادی و اسلامی هم باشند و یاد گرفته باشند . اینطور نباشد كه یك تفنگی كه دستشان آمد ندانند كه با آن چه كنند . باید یاد بگیرند و یاد بدهند . جوانها را یادشان بدهید همه جا . حضرت امام اضافه می كنند كه باید اینطور شود كه یك مملكتی بعد از چند سالی كه 20 میلیون جوان دارد 20میلیون تفنگدار داشته باشد و 20میلیون ارتشی داشته باشد » .( پیام انقلاب شماره 72 )
 

 

اهمیت و ضرورت تشكیل بسیج در جمهوری اسلامی ایران

بعد از تسخیر انقلابی لانه جاسوسی آمریكا انتظار آن می رفت كه از سوی دشمن شماره یك یعنی آمریكای جهانخوار توطئه ها و تحریكها بر ضد این كشور انقلابی شدت یافته و با گسترش آنها زمینه را برای دخالت نظامی آماده نماید ، تا با حمله مسلحانه به ایران و انقلاب اسلامی ، رژیم مردمی جمهوری اسلامی را از پای در آورد ، و حاكمیت طاغوت را دوباره برقرار سازد . بنابراین مشخص بود كه در این جنگ جدید امت اسلام نمی تواند فقط و فقط از مشت خویش استفاده كرده و به دفاع برخیزد بلكه ضرورت مسلح شدن و آموزش نظامی دیدن برای همه مشخص بود و احساس می شد كه اگر همه مردم وارد صحنه نشوند و با كیفیت و طرز كار سلاحها آشنایی نداشته باشند نمی توانند این سلاح ها را علیه شیطان بزرگ بكار گیرند . از اینرو تشكیل بسیج در تمام قشرها ( دانش اموزی ، دانشجویی ، كامند، كارگری ، عشایری و ... ) به شكل وسیعی صورت گرفت و امام امت فرمان تاریخی تشكیل بسیج عمومی را صادر و در رابطه با ضرورت آن چنین فرمودند : « الان در راس همه مسائل اسلامی ما قضیه مواجهه با آمریكاست . باید تمام تجهیزات ما بطرف این دشمن باشد. مبادا یك وقتی یك تبلیغات سویی بشود و نظرهای ما تشتت پیدا بكند و افكارمان افكار مختلف بشود ... باید الان همه افكار ها یك چیز باشد . چطور در ان وقتی كه ما مواجه با این قدرت شیطانی داخلی بودیم هیچ دیگر تشتتی در كار نبود . همه با هم یك فكر داشتید و الله اكبر می گفتید و مقابله با یك چنین قدرتی می كردید شما الان می دانید كه مقابله ما با یك قدرتی است كه قدرتش صدها برابر زیادتر از آن قدرت قبلی است . شما امروز یك چنین حالی دارید و مملكتمان یك چنین حالی دارد . مملكت شما الان یك حالی دارد كه اگر دیر بجنبیم برای همیشه تا آخر از بین رفته ایم . همه باید یكصدا باشند .سرو صدای امروز حفظ مقابله با آمریكاست ... باید همه قوایمان را مجتمع كنیم برای نجات دادن این كشور باید اگر مسائلی برایمان پیش بیاید هرچه هم سخت باشد تحمل كنیم . باز هم من تكرار می كنم كه بدانید شما با یك قدرتی مواجه هستید كه اگر غفلت بشود مملكتتان از بین می رود ، غفلت نباید بكیند غفلت نكردن به این است كه همه قوا را و هرچه فریاد دارید بر سر آمریكا بكشید ، هرچه تظاهرات بر ضد آمریكا بكنید قوای خودتان را مجهز بكیند و تعلیمات پیدا كنید و به دوستانتان تعلیم بدهید » ، كه امام (ره) دقیقا با فرمایشات پیامبرگونه خود ضرورت تشكیل بسیج را ترسیم نمودند .


نویسنده: saeed ׀ تاریخ: شنبه 23 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

برمودا

در اقیانوس اطلس، منطقه شگفت انگیزی وجود دارد که تاکنون، تعداد زیادی از هواپیماها و کشتی ها، بی آنکه نشانه ای از خود برجای گذارند، به طرز اسرارآمیزی در آنجا ناپدید شده اند.
این منطقه مرگبار که اصطلاحا «مثلث برمودا» یا «مثلث شیطان» نامیده می شود، از شمال به جزیره «برمودا» از باختر به « فلوریدا» و از سوی خاور به نقطه ای از اقیانوس اطلس محدود میشود. حوادث شگفت انگیزی که در این نقطه از عالم اتفاق افتاده، دانشمندان را بر آن داشته است تا در « مثلث برمودا» به مطالعه و کاوش بپردازند و در رابطه با این حوادث، نظریات گوناگون ارائه دهند، ولی این کوشش ها، تا کنون کمکی به حل معما نکرده است.

مثلث برمودا

مثلث برمودا


در حدود ساعت ۵/۱۰ شامگاه ۲۹ ژانویه ۱۹۴۸ هواپیمای بزرگ چهار موتوره بریتانیا موسوم به « استار تایگر» هنگامی که با ۲۶ مسافر و خدمه بر فراز « مثلث برمودا» پرواز می کرد، ناگهان به طرز اسرارامیزی ناپدید شد و دیگر هیچ خبری از آن به دست نیامد.
چند دقیقه قبل، تنها یک پیام رادیویی از خلبان هواپیما دریافت شده بود که اعلام کرده بود « هوا خوب است و هیچ مانعی وجود ندارد»

با این حال، هواپیمای « استار تایگر» ناپدید گردید و معلوم نشد چه بلایی بر سر آن آمد.
در ساعت ۴۵/۷ دقیقه بامداد روز ۱۷ ژانویه ۱۹۴۹ کاپیتان با هواپیمای خود از فرودگاهی در جزیره « برمودا» به هوا برخاست تا به «کینگستون» واقع در « جامائیکا» برود، ولی این هوایما نیز هنگام عبور از فراز «
مثلث برمودا» به سرونوشت هواپیمای قبلی دچار گردید.
کاپیتان ۴۰ دقیقه پس از پرواز، طی یک تماس رادیویی، وضع هوا را عالی توصیف کرد و با اطمینان گفت که به موقع به « جامائیکا» خواهد رسید.
ولی این آخرین پیامی بود که از خلبان هواپیما دریافت شد و پس از آن، فقط سکوتی اسرار آمیز بر قرار گردید.
برای یافتن این هواپیما، قطعات شکسته آن، و یا حتی آثار روغن و بنزین بر سطح آب که می توانست سرنخی به دست دهد، جستجوی گسترده ای به عمل آمد، لیکن این جستجو کاملا بی فایده بود.
پیش از ناپدید شدن این دو هواپیما، حادثه شگفت انگیزی در مثلث برمودا رخ داده بود که توجه همگان را به خود جلب کرد و در حقیقت وجه تسمیه «مثلث برمودا» از آنجا ناشی شد.
وجه تسمیه «مثلث برمودا»
در روز ۵ دسامبر ۱۹۴۵ پنج بمب افکن از نوع «اونجر» به منظور انجام یک پرواز تمرینی که پرواز شماره ۱۹ نامیده می شد، از پایگاه نظامی « فورت لودردیل» واقع در « فلوریدا» به هوا برخاستند . طبق برنامه ، آنها می بایستی یک مسیر مثلث شکل را طی کنند و دوباره به پایگاه بازگردند.

مثلث برمودا

مثلث برمودا

قبلا ***ین بار جنین تمرینی را انجام داده بودند، از این رو این ماموریت بر ایشان دشوار نبود. از سوی دیگر، خلبانان و خدمه این پنج بمب افکن را افرادی با تجربه و ماهر تشکیل می دادندم. و همه هواپیماها مجهز به بهترین دستاه بی سیم و تجهیزات هوانوردی بودند.
در ساعت ۱۰/۲ دقیقه آن روز، هر پنج بمب افکن به هوا برخاستند و با آرایشی زیبا و سرعتی در حدود ۲۰۰ مایل در ساعت به سوی خاور به پرواز در آمدند.
در ساعت ۴۵/۳ دقیقه، حادثه وحشتناکی رخ داد. ستوان «تایلو» فرمانده این اسکادران طی تماس رادیویی با برج مراقبت فریاد زد:
- برج مراقبت … وضع اضطراری پیش آمده … انگار ما از مسیر خود منحرف شده ایم… ما قادر نیستیم زمین را ببینیم… تکرار می کنم … ما قادر نیستیم زمین را ببینیم.
مسئول برج مراقبت پرسید:
- حالا در چه موقعیتی هستید؟
- موقعیت خود را به درستی نمی دانیم … اصلا نمی دانیم کجا هستیم . به نظر میرسد راه را گم کرده ایم.
مسئول برج مراقبت از این سخن بر خود لرزید. چگونه ممکن بود پنج هواپیما، با سرنشینان پر تجربه خود، در شرایطی که هوا کاملا مساعد بود راه خود را گم کنند.
برج مراقبت گفت:
- طاقت داشته باشید. به سوی غرب پرواز کنید.
ستوان « تایلور» پاسخ داد:
- ما اصلا نمی دانیم غرب کجاست… همه دستگاه ها از کار افتاده … همه چیز شگفت انگیز است. هیچ جهتی را نمی توانیم تشخیص دهیم.
حتی اقیانوس شکل دیگری به خود گرفته است…
چند لحظه بعد، دوباره صدای ستوان« تایلور» به گوش ریسید که دیوانه وار فریاد زد:
- ما وارد آب های سفید می شویم … خطر همچون دشنه ای به سوی ما می آید… کمک … کمک …
و این آخرین پیام ستوان « تایلور» بود و صدای او برای همیشه خاموش شد.
مسئولان فرودگاه، وضع اضطراری اعلام کردند و یک هواپیمای « مارتین مرینر» با ۱۳ سرنشین و مجهز به کلیه وسایل نجات از زمین برخاست تا به جستجوی پنج هواپیمای بمب افکن بپردازد، ولی شگفت اینکه این هواپیما نیز به همان سرنوشت پنج بمب افکن دچار گردید و برای همیشه ناپدید شد.
در ساعت ۴/۷ دقیقه بعد از ظهر آن روز، برج مراقبت نیروی دریایی در « اوپالوکا» پیام ضعیفی دریافت کرد که مربوط به یکی از هواپیماهای پرواز شماره ۱۹ بود. عجیب آن بود که به موجب پیش بینی، موجودی بنزین آخرین هواپیما می بایستی تقریبا دو ساعت پیش تمام شده باشد، در حالی که هنوز در آسمان بود.

سپیده دم روز بعد، ۲۴۲ فروند هواپیما و ۱۸ فروند کشتی به جستجوی هواپیماهای گمشده پرداختند، ولی اثری از آنها نیافتند. انگار این هواپیماها، قطره ای شده و به درون اقیانوس فرو رفته بودند.

هرگاه فرض کنیم که این پنج هواپیمای بمب افکن، در آسمان با یکدیگر تصادم کرده اند، می بایستی قطعات شکسته هواپیما و یا آثار و علائمی از این تصادم پیدا می شد و از سوی دیگر هنگامی که ستوان«تایلور» وضع اضطراری اعلام کرد، برخی از خدمه هواپیما می توانستند به وسیله چتر نجات، خود را از مهلکه رهایی بخشند، یا پس از سقوط در آب از وسایل ایمنی نظیر تشک های بادی و جلیقه های نجات استفاده کنند، در حالی که معلوم نیست چرا هیچ یک از این اقدامات صورت نگرفت . هواپیمای « مارتین مرینر» که به کمک این پنج هواپیما شتافته بود، به گونه ای ساخته شده بود که می توانست روی آب بنشیند، در حالی که این هواپیما نیز بی آنکه با برج مراقبت تماس بگیرد، به طرز اسرارآمیزی ناپدید شد.
واقعیت حادثه تا به امروز کشف نشده و این ماجرا همچنان در شمار یکی از اسرار حل نشده عالم، باقی مانده است. پس از این رویداد، تعداد زیادی هواپیما و کشتی همراه با سرنشینان آنها در منطقه
مثلث برمودا ناپدید شده اند که تا کنون اثری از آنها به دست نیامده است و این حوادث موجب شده که دانشمندان نظریات گوناگون در رابطه با « مثلث برمودا» ارائه دهند.
نظرات دانشمندان در ارتباط با مثلث برمودا

پاره ای از این دانشمندان بر این اعتقادند که از مثلث برمودا، دریچه ای به دنیای دیگر گشوده می شود و این کشتی ها و هواپیماها از آن دریچه به بعد دیگری که برای ما ناشناخته است منتقل می شوند.
و گروهی دیگر گناه این حوادث را به گردن موجودات فضایی می اندازند و می گویند که ساکنان کرات دیگر، کشتی ها و هواپیماها را با سرنشینانش برای تحقیق به کرات خود می برند.
برخی دیگر نیز با توجه به فرضیه فرو رفتن قاره افسانه ای آتلانتیس به زیر آب ، بر این باورند که در اعماق آب های مثلث برمودا، بلور عظیمی وجود دارد که اشعه ای قوی تر از لیزر از آن ساطع می شود و این اشعه کشتی ها و هواپیماها را ذوب می کند. در نقشه های قدیم یقاره ای به نام « آتلانتیس» به چشم می خورد که امروزه اثری از این خشکی وجود ندارد، و دانشمندان حدس می زنند بر اثر وقوع فاجعه ای که ماهیت آن هنوز بر بشر معلوم نیست، در منطقه «مثلث برمودا» به اعماق اقیانوس فرورفته باشد.

مثلث برمودا

مثلث برمودا

موقعیت مثلث برمودا

مثلث برمودا واقعا یک مثلث نیست، بلکه شباهت بیشتری به یک بیضی (و شاید هم دایره‌ای بزرگ) دارد که در روی بخشی از اقیانوس اطلس در سواحل جنوب شرقی آمریکا واقع است. راس آن نزدیک برمودا و قسمت انحنای آن از سمت پایین فلوریدا گسترش یافته و از پورتوریکو گذشته ، به طرف جنوب و شرق منحرف شده و از میان دریای سارگاسو عبور کرده و دوباره به طرف برمودا برگشته است. طول جغرافیایی در قسمت غرب مثلث برمودا ۸۰ درجه است، بر روی خطی که شمال حقیقی و شمال مغناطیسی بر یکدیگر منطبق می‌گردند. در این نقطه هیچ انحرافی در قطب نما محاسبه نمی‌شود.

وینسنت گادیس که مثلث برمودا را نامگذاری کرده، آن را به صورت زیر توصیف می‌کند: « یک خط از فلوریدا تا برمودا ، دیگری از برمودا تا پورتویکو می‌گذرد و سومین خط از میان باهاما به فلوریدا بر می‌گردد. »

مثلث برمودا



ادامه مطلب
نویسنده: saeed ׀ تاریخ: شنبه 23 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

جزیره موریس

نویسنده: saeed ׀ تاریخ: جمعه 22 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

آیا می دانید؟

 

                ·هر تکه کاغذ را نمی توان بیش از 9 بار تا کرد.

 

                 ·اگر تمام رگ های خونی را در یک خط بگذاریم،تقریبا 9700 کیلومتر می شود

 

        ·آمریکا تا 50 میلیون سال دیگر دو نیم خواهد شد


         ·30 برابر مردمی که امروزه بر روی زمین زندگی می کنند،در زیر خاک مدفون شده اند.

 

                     ·تنها حیوانی که نمی تواند شنا کند شتر است.

 

        ·فقط با از دست دادن یک درصد از آب بدن احساس تشنگی می کنیم.

 

         ·دهان انسان روزانه یک لیتر بزاق تولید میکند.

 

          ·کرم های ابریشم در 56 روز،8600 برابر غذا می خورند.

 

          ·تنها قسمت بدن که خون ندارد قرنیه چشم است.


           ·شتر در 3 دقیقه 95 لیتر آب می خورد.


 

 

از شما تقاضا دارم حتما به ادامه مطلب سر بزنید


ادامه مطلب
نویسنده: saeed ׀ تاریخ: جمعه 22 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

انقلاب ایران
این مقاله پیرامون انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ است. برای اصطلاح «انقلاب اسلامی» انقلاب اسلامی (ابهام‌زدایی) را ببنید.

انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ هجری خورشیدی، (مشهور به انقلاب اسلامی) که با مشارکت روحانیون، بازاریان، احزاب سیاسی مخالف، روشنفکران، دانشجویان و مردم عادی در ایران انجام پذیرفت، نظام پادشاهی این کشور را سرنگون، و زمینهٔ روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی، به رهبری روحانی شیعه، روح‌الله خمینی را فراهم کرد. تفکرات و شخصیت‌های اسلامی، در این انقلاب ضدسلطنتی حضور برجسته‌ای داشتند و خمینی آن را انقلاب اسلامی خواند.[۱] این انقلاب، با نام انقلاب بهمن ۵۷ نیز شناخته می‌شود.

پس از کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲، شاه به تثبیت قدرت خود پرداخت و طرحهای جنجال برانگیز موسوم به انقلاب سفید که محور اصلی آن‌را اصلاحات ارضی تشکیل میداد، به اجرا گذاشت. اجرای این طرحها و افزایش چند برابری درآمدهای نفتی، توسعه اقتصادی و دگرگونی ساختار اجتماعی ایران و در عین حال افزایش اختلاف طبقاتی و تنشهای اجتماعی را در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ در پی داشت. او با معطوف کردن اقدامات امنیتی و اطلاعاتی خویش بر سرکوب طبقه متوسط جدید و احزاب سکولار، خود را در مقابل روحانیون و تفکرات مبارز جدید اسلامی آسیپ‌پذیر ساخت. اصلاحات شاه و نیز جانبداری مستقیم و غیر مستقیم او از دولتهای آمریکا و اسرائیل، مورد مخالفت روحانیون به ویژه خمینی واقع شد. در این دوران شماری از روشنفکران (از همه مهمتر علی شریعتی) بر احیای تفکر سیاسی شیعه تاثیری عمیق نهاده و تفسیری انقلابی از شیعه را به عنوان یک ایدئولوژی رهایی‌ساز، در اذهان مردم به ویژه محصلان و دانشجویان به جای گذاشتند. خمینی نیز در سالهای تبعید خود، اگرچه خواهان ایجاد یک حکومت اسلامی به رهبری فقها به جای سلطنت موروثی بود، بیشتر به طرح نقطه ضعفهای رژیم و مسائلی که توده مردم مسلمان ایران را خشمگین میساخت، میپرداخت. همچنین شماری سازمانهای چریکی مارکسیست و اسلام‌گرا شکل گرفتند که به مبارزه مسلحانه با رژیم پرداختند. نهایتاً با سیاست‌های نادرست حزب رستاخیز حکومت در خصوص بازار و مذهب در اواسط دهه ۱۳۵۰، بازاریان و روحانیون محافظه کار و غیر سیاسی نیز به عنوان دو متحد تاریخی، به صفوف مخالفان پیوستند.

اعتراضات و تنشهای مذکور، با بازتر شدن فضای سیاسی در سال ۱۳۵۶ که به دلیل فشارهای دولت آمریکا و نهادهای مدافع حقوق بشر صورت پذیرفته بود، خود را نشان داد و از پاییز و زمستان همان سال به شکل تظاهرات خیابانی نمود یافت. معترضان از سنت‌های شیعی چون مراسم چهلم جانباختگان برای راهپیمایی اعتراضی استفاده سیاسی به عمل آوردند.[۲][۳][۴] رویدادهایی چون فاجعه آتش‌سوزی سینما رکس آبادان و کشته شدن معترضان در برخی از تظاهرات‌ها (از جمله در واقعه جمعه سیاه در شهریورماه) توسط نیروهای حکومتی تنها موجب تشدید اعتراضات و از دست رفتن امکان مصالحه شد.[۵] رکود اقتصادی، به وقوع اعتصابات گسترده، پیوستن طبقه کارگر به تظاهرات‌ها و در نتیجه فلج شدن اقتصاد کشور انجامید. با پیوستن کارگران و همچنین تهیدستان شهری به تظاهرات‌ها، دامنه اعتراضات از ده‌ها هزار نفر به صدها هزار و حتی میلیونها تن رسید.[۶] سرانجام با خروج شاه از کشور، عدم موفقیت دولت شاپور بختیار، دو روز نبرد مسلحانه سازمانهای چریکی و هزاران داوطلب مسلح با ارتش و گارد شاهنشاهی و اعلام بیطرفی ارتش در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، انقلاب به پیروزی رسید.[۷][۸]

نظام «جمهوری اسلامی» در قالب حکومتی دینی برپایهٔ تفسیر خاصی از شیعه به نام ولی فقیه جایگزین نظام پیشین گردید.[۹][۱۰]


ادامه مطلب
نویسنده: saeed ׀ تاریخ: جمعه 22 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

دانستنی ها

 

دانستنیها جالب

 

 

سوسكها سريعترين جانوران 6 پا ميباشند. با سرعت يك متر در ثانيه.

-خرگوشها و طوطي ها بدون نياز به چرخاندن سر خود قادرند پشت سر خود را ببينند.

-كرگدنها قادرند سريعتر از انسانها بدوند.

-هيچ پنگوئني در قطب شمال وجود ندارد.

-مادر و همسر گراهام بل مخترع تلفن هر دو ناشنوا بوده اند.

-كانادا يك واژه هندي به معني “روستاي بزرگ” ميباشد.

-10 درصد وزن بدن انسان (بدون آب) را باكتريها تشكيل ميدهند.

-11 درصد جمعيت جهان را چپ دستان تشكيل ميدهند.

-از هر 10 نفر، يك نفر در سراسر جهان در جزيره زندگي ميكند.

-98 درصد وزن آب از اكسيژن تشكيل يافته است.

-يك اسب در طول يك سال 7 برابر وزن بدن خود غذا مصرف ميكند.

-رشد دندانهاي سگ آبي هيچگاه متوقف نميگردد.

-قلب والها تنها 9 بار در دقيقه ميتپد.

-چيتا قادر است در حداكثر سرعت خود گامهايي به طول 8 متر بر دارد.

-شمپانزه ها قادرند مقابل آينه چهره خود را تشخيص دهند اما ميمونها نميتوانند.

-عمر سنجاقكها تنها 24 ساعت ميباشد.

-مدت زمان گردش سياره عطارد بدور خود دو برابر مدت زمان گردش آن بدور خورشيد ميباشد.

-روشنايي قرص كامل ماه 9 برابر هلال ماه ميباشد.

-يك خرس بالغ قادر است با سرعت يك اسب بدود.

-قلب يك جوجه تيغي در حالت عادي 190 بار در دقيقه ميزند كه در دوران خواب زمستاني به 20 بار در دقيقه كاهش مي يابد.

-اسبها قادرند در حالت ايستاده بخوابند.

-كانگروها قادرند 3 متر به سمت بالا و 8 متر به سمت جلو بپرند.

-قلب ميگو در سر آن واقع است.

-گونه اي از خرگوش قادر است 12 ساعت پس از تولد جفت گيري كند.

-يك كوه آتشفشان قادر است ذرات ريز و گردوغبار را تا ارتفاع 50 كيلوكتري به فضاي اطراف پرتاب كند.

-داركوب ها قادرند 20 بار در ثانيه به تنه درخت ضربه بزنند.

-سالانه 500 فيلم در امريكا و 800 فيلم در هند ساخته ميگردد.

-آدولف هيتلر گياهخوار بوده است.

-تمامي پستانداران به استثناي انسان و ميمون كور رنگ ميباشند.

-عمر تمساح بيش از 100 سال ميباشد.

-تمام قوهاي كشور انگليس جزو دارايي هاي ملكه انگليس ميباشند.

-موريانه ها قادرند تا 2 روز زير آب زنده بمانند.

-مزه سيب، پياز و سيب زميني يكسان ميباشد.و تنها بواسطه بوي آنهاست كه طعم هاي متفاوتي مي يابند.

-فيلها قادرند روزانه 60 گالن آب و 250 كيلو گرم يونجه مصرف كنند.

-جغدها قادر به حركت دادن چشمان خود در كاسه چشم نميباشند.

-80 درصد امواج مايكرو ويو تلفنهاي همراه بوسيله سر جذب ميگردد.

-قد فضانوردان هنگامي كه در فضا هستند 5 تا 7 سانتي متر بلنتر ميگردد.

-بلژيك تنها كشوري است كه فيلمهاي غير اخلاقي را سانسور نميكند.

-جليغه ضد گلوله، برف پاك كن شيشه خودرو و پرينتر ليزري همگي اختراعات زنان ميباشند.

-موز پر مصرف ترين ميوه كشور امريكا ميباشد.

-درتمام انسانهاي كره زمين 99.9 % شباهت ژنتيكي وجود دارد.

-98.5 % از ژنهاي انسان و شامپانزه يكسان ميباشند.

- قلب انسان بطور متوسط 100 هزار بار در سال ميتپد.

- لئوناردو داوينچي مخترع قيچي ميباشد.

-سطح شهر مكزيك سالانه 25 سانتي متر نشست ميكند.

-50 %جمعيت جهان هيچگاه در طول حيات خود از تلفن استفاده نكرده اند.

-در هر 5 ثانيه يك كامپيوتر در سطح جهان به ويروس آلوده ميگردد.

- ظروف پلاستيكي 50 هزار سال طول ميكشد تا در طبيعت شروع به تجزيه شدن كنند.

-اغلب مارها داراي 6 رديف دندان ميباشند.

-90% سم مارها از پروتئين تشكيل يافته است.

-هرگاه جمعيت كره زمين به 100 نفر كاهش يابد، 50 % پول جهان در دست 6 نفر قرار خواهد گرفت.

-موشهاي صحرايي سالانه 1/3 منابع و ذخاير غذايي جهان را نابود ميسازند.

-2/3 آدم رباييهاي جهان در كلمبيا به وقوع مي پيوندد.

- 2/3 اعدامهاي جهان در كشور چين بوقوع مي پيوندد.

-سرود اصلي كشور يونان متشكل از 158 بيت ميباشد.

-تمساح ها قادرند آرواره هاي خود را با نيروي 1300 كيلو گرم ببندند.

-يك گاو بطور متوسط سالانه 2 هزار و 300 گالن شير توليد ميكند.

-خورشيد از لحاظ وزن از 70% هيدروژن،28% هليوم،1.5% كربن+نيتروژن+اكسيژن و 0.5% عناصر ديگر تشكيل شده است.

-سگهاي شهري بطور متوسط 3 سال بيشتر از سگهاي روستايي عمر ميكنند.

-در امريكا سالانه 15 نفر بر اثر گاز گرفتگي توسط سگها جان خود را از دست ميدهند.

-70% فقراي جهان را زنان تشكيل ميدهند.

-نور خورشيد 8.5 دقيقه طول ميكشد تا به زمين برسد.

-خودروسازي بزرگترين صنعت در جهان ميباشد.

-در هر 2 هفته يك زبان در جهان منقرض ميگردد.

-ون گوگ در طول حيات خود تنها يكي از نقاشيهاي خود را بفروش رساند.

-گربه هاي خانگي 70% وقت خود را در خواب سپري ميكنند.

-پلنگها قادرند تا ارتفاع 5 متري به بالا بپرند.

-سم مارهاي قهوه اي استراليا تا حدي مهلك ميباشد كه 0.002 گرم از سم اين مارها ميتواند يك انسان را بكشد.

-اختراع پيچ گوشتي پيش از پيچ صورت گرفت.


ادامه مطلب
نویسنده: saeed ׀ تاریخ: جمعه 22 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

جک

ضمنا اگه جک ها يا به روایتی جوک ها بيمزه است به خوشمزگي خودتون درستش کنيد

يارو مهم میشه زیرش خط میکشن ، تازه تو امتحان هم میاد

---------------------------------------------------------------

ملا یه نفر رو تو خیابون دید و پرسید: شما علی پسر ممدآقا پاسبان نیستی که توی کرج سر کوچه چراغی مأمور بود؟ پسر گفت: چرا!؟ ملا گفت: ببخشید! پس حتما عوضی گرفتم

---------------------------------------------------------------

به یکی میگن یه موجود نام ببر ، میگه يخ ... ، میگن آخه یخ که موجود محسوب نمیشه ، میگه چرا من خودم صد بار دیدم نوشتند یخ موجود است

---------------------------------------------------------------

نکته زمخت و نه چندان ظريف : هیچ وقت به رسانه ها کاملا اعتماد نکنید ، میدونید چرا ؟ چون اگر تبلیغات ماهواره را ملاک قرار بدهیم، مردم ایران کچل‌های چاقی هستند که ناتوانی جنسی دارند و می‌خواهند یک هفته‌ای ویزای کانادا بگیرند و اگر تلویزیون داخلی را ببینید خلاصه خبرهای صدا و سیما این است : باور کنید اوضاع در همه جای دنیا از ایران بدتر است

---------------------------------------------------------------

شوتيه عينكش را دور دستش می چرخونه بعد میزنه چشمش، سرش گیج میره میخوره زمین هوا ميره ، نمیدونی تا کجا ميره

---------------------------------------------------------------

پسره تو خواستگاری از یه دختره می پرسه اسم شما چیه؟ دختره می گه اسم من توی تمام باغچه ها هست. پسره می گه: آهان فهمیدم ، اسمتون شلنگه

---------------------------------------------------------------

از یه کچل می پرسن اسم شامپوت چیه؟ می گه من شامپو لازم ندارم از شیشه پاک کن استفاده می کنم!

---------------------------------------------------------------

حکمتی برای فهيمان : يارو داشته دنبال جاي پارك مي گشته اما پيدا نمي كرد! در همون حال گشتن به خدا ميگه: خدايا اگه يه جاي پارك برام پيدا كنيا من نماز مي خونم، روزه مي گيرم كه يه دفعه يه جاي پارك مي بينه و به خدا مي گه! خدا جون نمي خوادخودم پيدا كردم

---------------------------------------------------------------

رئيس: خجالت نمي‌كشي تو اداره داري جدول حل مي‌كني؟ كارمند: چكار كنيم قربان، اين سروصداي ماشينها كه نمي‌ذاره آدم بخوابه!

---------------------------------------------------------------

اين جريان واقعی است : يکی از دوستان دکتر تعريف ميکرد برای يه بنده خدائی شياف تجويز کردم ، يارو رفت و يکهفته بعد اومد گفت آقای دکتر حالم خوب نشد بدتر هم شدم گفتم چرا ، گفت نميدونم تا اين کپسول ها که دادين را ميخورم دلم آشوب ميشه

---------------------------------------------------------------

غضنفر مي‌ميره مي‌ره اون دنيا، ازش مي‌پرسن چي شد مُردي؟ ميگه داشتم شير مي‌خوردم ! ميگن: شيرش فاسد بود؟ ميگه نه بابا، گاوه يهو نشست

---------------------------------------------------------------

نصیحت یه شوهر به زنش: هر وقت یه سوسک تو دستشویی دیدی با دمپایی فورا نکوب رو سرش…

بی توجه از بغلش رد شو… این کار از صدتا فحش براش بدتره

---------------------------------------------------------------

طرف یه تیکه آشغال مي پره  تو چشمش . می ره جلوی آينه  تو چشش فوت ميكنه. خانمش بهش ميگه ديوونه تو فوت نكن بذار اون فوت كنه!

---------------------------------------------------------------

به مشنگه میگن اگه یه دختر بهت پا بده چی کار می کنی؟ میگه خوب میدمش به یه جانباز!

---------------------------------------------------------------

یه روزی از طرف دامپروری میرن گاوداریه یه بابایی. میگن شمابه گاواتون چی میدی میخورن. میگه پوست هندونه، طالبی و ... دویست هزار تومن جریمش میكنن. چند ماه دیگه دوباره میان می پرسن چی میدی میخورن یارو می ترسه میگه: چلوكباب، چلومرغ، و ... اینبار دویست و پنجاه هزار تومن جریمش میكنن. میرن چند وقت دیگه میان میگن چی میدی میخورن؟ میگه والا نمیدونم پولشو میدم خودشون میرن میخرن می خورن!

---------------------------------------------------------------

يه پيرمرد چاخانه داشته خاطره تعریف میکرده، میگه: ما سال چهل و نه با دو نفر دعوامون شد، ‌البته سال چهل و نه که مثل الان نبود دو نفر خیلی بود

---------------------------------------------------------------

به يکی میگن با ارّه برقی 100 تا درخت قطع کن ، 96 تا قطع میکنه خسته میشه. بهش میگن پاشو روشنش کن 4 تا دیگه بیشتر نمونده ، میگه مگه روشنم میشه

---------------------------------------------------------------

يارو داشت واسه دوستش تعریف میکرد: آره، چند وقت پیش داشتم توی جنگل می رفتم، که یک دفعه یک شیر وحشی بهم حمله کرد، منم نتونستم فرار کنم اونم منو گرفت و خورد
دوستش میگه: آخه چطوری میشه؟ تو که الان زنده ای و داری زندگی می کنی!!
يارو میگه: ای بابا، کدوم زندگی؟ تو هم به این میگی زندگی

---------------------------------------------------------------

به يکي ميگن اگه تو دریا کوسه بهت حمله کنه چکار می کنی؟ می گه می رم بالای درخت .می گن : تو دریا که درخت نیست يارو می گه: مجبورم می فهمی ؟ مجبورررررم

---------------------------------------------------------------

يکی از اين جوون های مغز قاطی پارچه می بره خیاطی می گه آقا اینو واسم کت شلوار بکن فردا نیام بگی سوزنم شکست چرخم خراب شد حال نداشتم اصلا پدر سگ بده نمی خوام بدوزی

---------------------------------------------------------------

از يکي ميپرسن فرق کچل با هواپیما می دونی چیه؟ میگه بابا ما سرمون ميشه کچل که اصلا فرق نداره هواپیما هم نکته انحرافی است

---------------------------------------------------------------

مشتری: این کت چنده؟
فروشنده: ۱۰۰ هزار تومان
مشتری: وای! اون یکی چنده؟
فروشنده: وای وای!!


---------------------------------------------------------------

يارو سکه میندازه صندوق صدقات ٬ سوارش میشه

---------------------------------------------------------------

دو تا تنبل دراز كشيده بودند يكيشون داشته خميازه ميكشيده اون يكي ميگه داداش تا دهنت بازه لطفا اين اصغر ما رو هم صدا كن

---------------------------------------------------------------

عروس ميره گل بچينه ، شهرداری ميگیرتش

---------------------------------------------------------------

طرف خودشو میمالیده به سپر ماشین ! میگن چی کار میکنی بابا, میگه دارم اوقاتمو سپری میکنم

---------------------------------------------------------------

یکی زنگ ميزنه 118 ميگه شماره غضنفر رو داريد يارو ميگه نه ، ميگه پس من ميگم تو يادداشت كن داشته باشی

---------------------------------------------------------------

به یارو میگن ۱۲ امام رو میشناسی؟ میگه آره. میگن خوب نام ببر؟ میگه اونجوری که نه. اگه ببینمشون میشناسم

---------------------------------------------------------------

اگه دیدی یه سوسک پشت و رو افتاده و داره دست و پا می زنه، فکر نکن با دمپائی زدنش... داره به قیافه تو می خنده

---------------------------------------------------------------

غضنفر میره برای عضو شدن تو بسیج مسئول ثبت نام ازش می پرسه معنی قدس سره الشریف یعنی چی؟ غضنفر یه خورده فکر می کنه میگه همون دمش گرم خودمونه دیگه

---------------------------------------------------------------

يارو ميره خواستگاري، از دختره خوشش نمياد، به باباي عروس ميگه : ما ميريم يه دور ميزنيم ، بر مي‌گرديم ، راستی تا ساعت چند بازيد ؟

---------------------------------------------------------------

يه بنده خدا پتروس فداكار رو با دهقان فداكار قاطي مي‌كنه، ميره انگشت مي‌كنه تو حلق راننده قطار

---------------------------------------------------------------

یارو با دختره دوست می شه می گه ببخشید اسم شما چیه؟ دختره می گه من اسمم شراره است ولی بچه ها صدام می کنن شراب. طرف می گه : منم اصغرم بچه ها صدام می کنن عرق سگی

---------------------------------------------------------------

يه دفعه دو تا هزار پا همديگر رو بغل ميکنن ميشن زيپ

---------------------------------------------------------------

يه نفر ميره جوراب فروشي ميگه آقا جوراب ميخوام فروشنده ميگه:مردونه ؟يارو دست ميده ميگه: مردونه

---------------------------------------------------------------

يه يارو زنگ ميزنه پيتزا فروشي ميگه يه پيتزا مي خواستم. فروشنده ميگه . به نام ... ؟ يارو ميگه . آخ آخ . ببخشيد .به نام خدا , يه پيتزا مي خواستم

---------------------------------------------------------------

از طرف مي پرسند چرا پرنده ها زمستان از شمال به جنوب پرواز مي کنن ؟ ميگه : آخه من امتحان كردم..... پياده خيلي راهه

---------------------------------------------------------------

پسره رو ختنه می کنن می گن باید دامن بپوشی. می گه نامردا مگه چقدشو بریدین؟

---------------------------------------------------------------

دختره ميره تعليم رانندگي ... ازش ميپرسند چطور بود ؟ ميگه : بد نبود ! اما معلمش خيلي مذهبي بود. ميگن : واسه چي؟ ميگه : والا من هر كاري ميكردم هر جايي ميپيچيدم ميگفت : يا اباالفضل ...يا حضرت عباس...يا امام حسين

---------------------------------------------------------------

 تست فيزيك كنكور : سرعت نور چه قدر است؟  1- بد نيست  2- خوب است  3- الحمدالله   4- تو خوبي؟

---------------------------------------------------------------

يه نفر يه سگ فلج داشته، هر وقت دزد ميومده، سگه رو مي گذاشته توي فرغون و دنبال دزده مي‌دويده

---------------------------------------------------------------

اخيرا کشف کردند که حرف مورد علاقه ي دختر هاي ايراني در زبان فارسي ( پ ) و ( خ ) مي باشد، مثلا : دوست دارند که ( پول ) ( خرج ) کنند. ( پسر ) ( خر ) کنند. ( پدر ) ( خام ) کنند. ( پرايد ) ( خرد ) کنند.  ( پاسپورت ) بگيرند برن ( خارج) . ( پر رو ) و ( خوشگل ) باشند و ... ادامه دارد

---------------------------------------------------------------

تست هوش :  به 750 گرم میگن چی؟؟؟ ........... ميگن نیم کیلو و نیم

---------------------------------------------------------------

بر اساس جديدترين تحقيقات ، تنها 20% از مردها عقل دارند! ... مابقي همگي زن دارند

---------------------------------------------------------------

يه نکته جدی : ترجيح مي دم روي موتورسيكلتم باشم و به خدا فكر كنم تا اينكه تو كليسا باشم و به موتورسيكلتم فكر كنم - مارلون براندو

---------------------------------------------------------------

شرمنده ، بی ادبيه ولی ..... از فردا طرح قهوه ای ايرانسل در سراسر کشور : فقط با پرداخت صد هزار تومان هر گوهی ميخواهيد بخوريد

---------------------------------------------------------------

آيا ميدانستيد که بزبزه قندي اولين بز ديابتي تاريخ است !

---------------------------------------------------------------

يارو لنگ بوده با کشتي ميره سفر...وقتي برميگرده رفيقش ميگه خب سفر خوش گذشت؟؟ ميگه نه بابا همش استرس داشتم هي مي گفتن لنگرو بندازين تو آب

---------------------------------------------------------------

به يه نفر گفتن چه وقتي خيلي ضايع شدي گفت : يه روز دختر خالم بهم زنگ زد گفت: بيا خونه خاليه!! منم خوشحال شدم رفتم. در رو که باز کردم ديدم کسي نيست! دختر خالم گفت: من ميرم تو اتاق تو هم 5 دقيقه ديگه بيا تو!! منم 5 دقيقه بعد رفتم تو ديدم همه ميگن تولد تولد تولدت مبارک. بعد به طرف ميگن خب چه ربطي داشت! ميگه: اخه لخت رفته بودم تو

---------------------------------------------------------------

توصيه دخترانه : اگه يه موقع مورد حمله يک پسر قرار گرفتی شلوار اونو بکش پايين دامن خودتو بده بالا ! فکر بد نکن! آخه اينجوری تو ميتونی بدوی ولی اون نميتونه

---------------------------------------------------------------

به ملانصرالدين ميگن جوان ها شراب ميخورن قمار ميکنن ترياک ميکشن دختر بازي ميکنن ... حکم چيه ؟ ميگه : گيشنيز


ادامه مطلب
نویسنده: saeed ׀ تاریخ: پنج شنبه 21 بهمن 1389برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید


لینک دوستان

لینکهای روزانه

جستجوی مطالب

طراح قالب

CopyRight| 2009 , labkhand3000.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.COM